لطفا صبرکنید
بازدید
13952
13952
آخرین بروزرسانی:
1397/09/15
کد سایت
fa67569
کد بایگانی
82505
نمایه
امکان تبدیل شدن انسانها به حیوان
طبقه بندی موضوعی
مسخ
اصطلاحات
مسخ|انسان ، ناس ، بشر ، بنی آدم
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
بر اساس آیات و روایات، منشأ بسیاری از حیوانات و حتی برخی ستارگان، از انسانهای گناهکاری میباشد که مسخ شدهاند، آیا این باور با توجه به عقل و دانش نوین قابل پذیرش است؟!
پرسش
بر فرض صحت روایات در مورد مسخ شدن انسانها، چه توجیه عقلانی برای این روایتها میتوان ارائه داد؟!
پاسخ اجمالی
در مورد مسخشدن برخی انسانها و تبدیل آنها به شکل و شمایل حیوانات، آیاتی از قرآن کریم[1] و نیز روایاتی موجود است که برخی از آنها از دیدگاه دانش رجال، روایات معتبری به شمار میآیند:[2]
امام صادق(ع) فرمودند:
«گناهکاران به سیزده شکل مسخ شده بودند: فیل، خرس، خرگوش، کژدم، سوسمار، عنکبوت، کرم سیاه، سگ ماهى، خفّاش، بوزینه، خوک، زهره و سهیل. به آنحضرت(ع) گفتند: علت مسخ شدن آنها چه بود؟ حضرت(ع) فرمودند:
فیل: مردى ستمگر و اهل لواط بود و از هیچ تر و خشکی نمىگذشت(یعنى به هر کس دست مىیافت، این عمل شنیع را مرتکب مىشد).
خرس: مردى بود که حالت زنانگى در او بود و مردان را به خود دعوت مىکرد.
خرگوش: زنى آلوده بود که نه از حیض غسل مىکرد و نه از جنابت و نه از غیر این دو.
کژدم: مرد هرزهگویى بود که هیچکس از آزارش در امان نبود.
سوسمار: مردى بیابانگرد بود که اموال حاجیان را مىدزدید.
عنکبوت: زنى بود که به شوهرش خیانت نمود.
کرم سیاه: مرد سخن چینى بود که بین دوستان جدایى مىانداخت.
سگماهى: مرد بیغیرتی بود که مردان اجنبى را به همسران خود دعوت مىکرد.
خفّاش: دزدى بود که از سر درختان خرما، خرماى مردم را مىدزدید.
بوزینه: یهود در روز شنبه خیانت و ستم کردند. لذا به بوزینه مسخ شدند.
خوکها: جمعى از نصارى که از پروردگار درخواست کردند که بر آنها مائده آسمانی نازل کند. اما بعد از نزول مائده در تکذیب پیامبر خود پافشاری بیشتری داشتند.
سهیل: مردى در یمن بود که بچهها را سقط میکرد.
زهره: زنى معروف به ناهید بود که مردم درباره او مىگفتند هاروت و ماروت به واسطهاش فریفته شدند».[3]
با توجه به اینکه بر اساس یافتههای علمی، این حیوانات قبل از انسان - و دست کم قبل از ظهور ادیان ابراهیمی - وجود داشتهاند و برخی از آنها - مانند میمون - خود دارای شاخههای گوناگونی هستند، نمیتوان گفت که منشأ پیدایش آنها تنها از مسخ انسانها است، بلکه در تبیین چگونگی مسخ باید گفت؛ این حیوانات از قبل وجود داشتهاند، اما برخی افراد به جهت گناهانشان، مسخ شده و به شکل و شمایل آنان درآمدند[4] و سپس همانگونه که در برخی از گزارشها آمده، بعد از چند روز - و بدون آنکه نسلی از خود باقی بگذارند - نابود شدند.
بر این اساس، معتقد نیستیم که حیوانات موجود در زمان ما از نسل انسانهای مسخشده میباشند تا با واقعیات علمی ثابت شده منافاتی داشته باشد.
در مورد مسخ شدن دو فرد گناهکار به سهیل و زهره که نام دو ستاره در آسمان است، نیز این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان دو فرد خطاکار به صورت ستارههایی درخشان درآیند که این خود نوعی تشویق است و نه تنبیه؟! علاوه بر آنکه ستاره «زهره» نام دیگری از ستاره «طارق» است که در قرآن به آن سوگند یاد شده است. آیا میتوان به یک موجود مسخشده سوگند خورد؟! از اینرو و در پاسخ باید گفت: برخی محققان اسلامی - مانند شیخ صدوق -معتقدند که سهیل و زهره نام دو حیوان دریایی است که تنها نام آنها همنام ستارگان آسمان بوده و دو فرد گناهکار بعد از مسخ، مشابه آنان شدند.[5]
بدین ترتیب، موردی وجود ندارد که فرد گناهکاری بعد از مسخ به ستارهای تبدیل شده باشد.
امام صادق(ع) فرمودند:
«گناهکاران به سیزده شکل مسخ شده بودند: فیل، خرس، خرگوش، کژدم، سوسمار، عنکبوت، کرم سیاه، سگ ماهى، خفّاش، بوزینه، خوک، زهره و سهیل. به آنحضرت(ع) گفتند: علت مسخ شدن آنها چه بود؟ حضرت(ع) فرمودند:
فیل: مردى ستمگر و اهل لواط بود و از هیچ تر و خشکی نمىگذشت(یعنى به هر کس دست مىیافت، این عمل شنیع را مرتکب مىشد).
خرس: مردى بود که حالت زنانگى در او بود و مردان را به خود دعوت مىکرد.
خرگوش: زنى آلوده بود که نه از حیض غسل مىکرد و نه از جنابت و نه از غیر این دو.
کژدم: مرد هرزهگویى بود که هیچکس از آزارش در امان نبود.
سوسمار: مردى بیابانگرد بود که اموال حاجیان را مىدزدید.
عنکبوت: زنى بود که به شوهرش خیانت نمود.
کرم سیاه: مرد سخن چینى بود که بین دوستان جدایى مىانداخت.
سگماهى: مرد بیغیرتی بود که مردان اجنبى را به همسران خود دعوت مىکرد.
خفّاش: دزدى بود که از سر درختان خرما، خرماى مردم را مىدزدید.
بوزینه: یهود در روز شنبه خیانت و ستم کردند. لذا به بوزینه مسخ شدند.
خوکها: جمعى از نصارى که از پروردگار درخواست کردند که بر آنها مائده آسمانی نازل کند. اما بعد از نزول مائده در تکذیب پیامبر خود پافشاری بیشتری داشتند.
سهیل: مردى در یمن بود که بچهها را سقط میکرد.
زهره: زنى معروف به ناهید بود که مردم درباره او مىگفتند هاروت و ماروت به واسطهاش فریفته شدند».[3]
با توجه به اینکه بر اساس یافتههای علمی، این حیوانات قبل از انسان - و دست کم قبل از ظهور ادیان ابراهیمی - وجود داشتهاند و برخی از آنها - مانند میمون - خود دارای شاخههای گوناگونی هستند، نمیتوان گفت که منشأ پیدایش آنها تنها از مسخ انسانها است، بلکه در تبیین چگونگی مسخ باید گفت؛ این حیوانات از قبل وجود داشتهاند، اما برخی افراد به جهت گناهانشان، مسخ شده و به شکل و شمایل آنان درآمدند[4] و سپس همانگونه که در برخی از گزارشها آمده، بعد از چند روز - و بدون آنکه نسلی از خود باقی بگذارند - نابود شدند.
بر این اساس، معتقد نیستیم که حیوانات موجود در زمان ما از نسل انسانهای مسخشده میباشند تا با واقعیات علمی ثابت شده منافاتی داشته باشد.
در مورد مسخ شدن دو فرد گناهکار به سهیل و زهره که نام دو ستاره در آسمان است، نیز این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان دو فرد خطاکار به صورت ستارههایی درخشان درآیند که این خود نوعی تشویق است و نه تنبیه؟! علاوه بر آنکه ستاره «زهره» نام دیگری از ستاره «طارق» است که در قرآن به آن سوگند یاد شده است. آیا میتوان به یک موجود مسخشده سوگند خورد؟! از اینرو و در پاسخ باید گفت: برخی محققان اسلامی - مانند شیخ صدوق -معتقدند که سهیل و زهره نام دو حیوان دریایی است که تنها نام آنها همنام ستارگان آسمان بوده و دو فرد گناهکار بعد از مسخ، مشابه آنان شدند.[5]
بدین ترتیب، موردی وجود ندارد که فرد گناهکاری بعد از مسخ به ستارهای تبدیل شده باشد.
[1]. بقره، 65؛ مائده، 60؛ اعراف، 166 و ...
[2]. مجلسی اول، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، محقق، مصحح، موسوی کرمانی، سید حسین، اشتهاردی، علیپناه، طباطبائی، سید فضل الله، ج 7، ص 453، قم، مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانپور، چاپ دوم، 1406ق.
[3]. عریضی، علی بن جعفر، مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، ص 334 – 335، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[4]. ر. ک: «مفهوم و کیفیت مسخ»، 337؛ «نظر علامه طباطبائی در مورد مسخ»، 84783؛ «برداشته شدن عذاب مسخ به برکت وجود پیامبر(ص)»، 28806؛ «عذاب صید کنندگان روز شنبه»، 65771.
[5]. شیخ صدوق، خصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 2، 494، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
نظرات