لطفا صبرکنید
بازدید
20118
20118
آخرین بروزرسانی:
1397/03/22
کد سایت
fa67586
کد بایگانی
82806
نمایه
زندگینامه عبدالرحمن بن عوف
طبقه بندی موضوعی
تاریخ
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
عبدالرحمن بن عوف؛ صحابی پیامبر اسلام(ص) چگونه فردی بود؟ آیا پیامبر(ص)، نماز خود را به او اقتدا کرد؟!
پرسش
آیا عبدالرحمن بن عوف؛ صحابی پیامبر اسلام(ص) چگونه فردی بود؟ آیا پیامبر(ص)، نماز خود را به او اقتدا کرد؟!
پاسخ اجمالی
«عبدالرّحمن بن عوف بن عبد عوف بن عبد بن الحارث بن زهرة بن کلاب»،[1] در سال دهم عام الفیل به دنیا آمد.[2] نام مادرش «شفاء»، دختر «عوف بن عبد بن حارث بن زهره» بود.[3] در زمان جاهلیت، اسم او عبد عمرو بود و پس از مسلمان شدن، پیامبر(ص) او را عبدالرحمن نامید.[4]
وی از اولین مسلمانانی بود که از طریق ابوبکر اسلام آورد.[5]
عبد الرحمن از جمله ده نفری است که نامش در روایت «عشره مبشره» آمده است.[6] وی همچنین جزو گروهی بود که دو هجرت داشت؛ یعنی در سفر حبشه همراه مسلمانان بود و بعد از برگشت به مکه پس از مدتی به مدینه هجرت کرد.[7]
پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه، میان مسلمانان پیمان برادری برقرار کرد؛ منابع اهلسنت معتقدند میان عبدالرحمن و سعد بن ربیع، عقد اخوت برقرار گردید.[8] اما برخی منابع شیعه آوردهاند که این پیمان برادری میان عبدالرحمن و عثمان بود.[9]
نقل است که عبدالرحمن در تمام جنگهای پیامبر(ص) حضور داشت[10] و در یکی از آنها فرماندهی را بر عهده داشت.
سریه دومة الجندل
روزی پیامبر اسلام(ص)، عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن، عمامهاش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آنرا به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «اى پسر عوف! اگر اینگونه عمامه ببندى بهتر است ... به نام خدا به جهاد برو و فقط در راه خدا با کافران بجنگ، مکر و فریب مکن، و هیچ کودکى را نکش».[11]
عبدالرحمن با یاران خود به راه افتاد تا به «دومة الجندل» رسید. آنجا سه روز صبر نمود و دشمنان را به اسلام فرا میخواند. آنها در آغاز از پذیرش اسلام خوددارى کردند و گفتند که پاسخش جز با شمشیر نخواهد بود، ولى روز سوم، اصبغ بن عمرو کلبى که رئیس ایشان و مسیحى بود، مسلمان شد. در پی آن، عبدالرحمن نامهاى براى پیامبر(ص) نوشت و در ضمن آن به حضرتشان اطلاع داد که میخواهد از آن قوم براى خود همسری انتخاب کند. پیامبر(ص) به او توصیه فرمود که با دختر اصبغ ازدواج کند. عبدالرحمن دختر اصبغ را به همسرى گرفت و با او به مدینه آمد.[12]
بر اساس برخی نقلها خود پیامبر(ص) از ابتدا به عبدالرحمن گفت: «اگر دعوت به اسلام را پذیرفتند؛ با دختر رئیس آنها ازدواج کن».[13] به هر حال روشن است که این دستور برای محکمتر شدن پیمان میان طرفین بود.
اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف
برخی از منابع اهلسنت از مغیرة بن شعبه چنین نقل کردهاند:
[در راه یکی از جنگها] رسول خدا(ص) برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر(ص) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دستهایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دستهایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالیکه امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر(ص) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت نماز گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید».[14] مشابه این مطلب به گونههای دیگر نیز نقل شده است.[15]
در فرض پذیرش این حکایت، پرسشی پدید میآید که افرادی که صلاحیت ابوبکر برای خلافت را از راه امامت جماعت او در حضور پیامبر(ص) اثبات میکنند، چگونه با همین استدلال، صلاحیت عبدالرحمن را برای خلافت اثبات نمیکنند؟![16]
عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر(ص)
برخی منابع، عبدالرحمن را از همراهان خلیفه دوم در ماجرای کوچه بنیهاشم و تهدید حضرت زهرا(س) به شمار آوردهاند.[17]
اما به یقین مهمترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پُررنگی داشت و مسیر تاریخ اسلام، با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای شورای شش نفرهای بود که خلیفه دوم، آنرا برای انتخاب خلیفه بعد از خود تعیین کرد. عبدالرحمن به عنوان مهمترین فرد این گروه برگزیده شد؛ زیرا در صورت تساوی آراء، فردی که او تأیید میکرد؛ خلیفه مسلمانان میشد. در نهایت نیز رأی او بود که عثمان را خلیفه مسلمانان کرد.
از برخی منابع تاریخی به دست میآید که بعدها عبدالرحمن از این تصمیم خود، پشیمان شد: »پس از شهادت ابوذر در ربذه که عثمان مسبب آن بود؛ علی(ع) خطاب به عبدالرحمن میگوید که تو مسبب این کار هستی [زیرا تو عثمان را خلیفه کردی] عبدالرحمن گفت: اگر میخواهی شمشیرت را بگیر و من نیز شمشیرم را بگیرم و [به جنگ عثمان برویم، زیرا] او با شرایطی که خلافت را با آن شرطها به او دادم؛ مخالفت کرده است».[18]
عبدالرحمن از ثروتمندترین افراد زمان خود بود و نقلهایی پیرامون ثروت او وجود دارد.[19] ثروت او به حدی بود که در زمان مرگش وصیتهای مالی هنگفتی داشت و در یکی از آنها وصیت کرد پنجاه هزار دینار را به افراد در راه مانده بدهند.[20]
او فرزندان بسیاری داشت و در برخی منابع او را پدر بیست پسر و هشت دختر دانستهاند.[21]
عبدالرحمن در نهایت به سال 32 هجری فوت کرد و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.[22]
درباره بخش پایانی سؤال؛ چیزی در منابع روایی شیعه و اهل سنت درباره اینکه عبدالرحمن بن عوف فرعون امت باشد نیافتیم. برای آگاهی بیشتر نمایه «فرعون و هامان بودن برخی از مسلمانان در روایات»، سؤال 40390 را مطالعه کنید.
وی از اولین مسلمانانی بود که از طریق ابوبکر اسلام آورد.[5]
عبد الرحمن از جمله ده نفری است که نامش در روایت «عشره مبشره» آمده است.[6] وی همچنین جزو گروهی بود که دو هجرت داشت؛ یعنی در سفر حبشه همراه مسلمانان بود و بعد از برگشت به مکه پس از مدتی به مدینه هجرت کرد.[7]
پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه، میان مسلمانان پیمان برادری برقرار کرد؛ منابع اهلسنت معتقدند میان عبدالرحمن و سعد بن ربیع، عقد اخوت برقرار گردید.[8] اما برخی منابع شیعه آوردهاند که این پیمان برادری میان عبدالرحمن و عثمان بود.[9]
نقل است که عبدالرحمن در تمام جنگهای پیامبر(ص) حضور داشت[10] و در یکی از آنها فرماندهی را بر عهده داشت.
سریه دومة الجندل
روزی پیامبر اسلام(ص)، عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن، عمامهاش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آنرا به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «اى پسر عوف! اگر اینگونه عمامه ببندى بهتر است ... به نام خدا به جهاد برو و فقط در راه خدا با کافران بجنگ، مکر و فریب مکن، و هیچ کودکى را نکش».[11]
عبدالرحمن با یاران خود به راه افتاد تا به «دومة الجندل» رسید. آنجا سه روز صبر نمود و دشمنان را به اسلام فرا میخواند. آنها در آغاز از پذیرش اسلام خوددارى کردند و گفتند که پاسخش جز با شمشیر نخواهد بود، ولى روز سوم، اصبغ بن عمرو کلبى که رئیس ایشان و مسیحى بود، مسلمان شد. در پی آن، عبدالرحمن نامهاى براى پیامبر(ص) نوشت و در ضمن آن به حضرتشان اطلاع داد که میخواهد از آن قوم براى خود همسری انتخاب کند. پیامبر(ص) به او توصیه فرمود که با دختر اصبغ ازدواج کند. عبدالرحمن دختر اصبغ را به همسرى گرفت و با او به مدینه آمد.[12]
بر اساس برخی نقلها خود پیامبر(ص) از ابتدا به عبدالرحمن گفت: «اگر دعوت به اسلام را پذیرفتند؛ با دختر رئیس آنها ازدواج کن».[13] به هر حال روشن است که این دستور برای محکمتر شدن پیمان میان طرفین بود.
اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف
برخی از منابع اهلسنت از مغیرة بن شعبه چنین نقل کردهاند:
[در راه یکی از جنگها] رسول خدا(ص) برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر(ص) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دستهایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دستهایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالیکه امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر(ص) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت نماز گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید».[14] مشابه این مطلب به گونههای دیگر نیز نقل شده است.[15]
در فرض پذیرش این حکایت، پرسشی پدید میآید که افرادی که صلاحیت ابوبکر برای خلافت را از راه امامت جماعت او در حضور پیامبر(ص) اثبات میکنند، چگونه با همین استدلال، صلاحیت عبدالرحمن را برای خلافت اثبات نمیکنند؟![16]
عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر(ص)
برخی منابع، عبدالرحمن را از همراهان خلیفه دوم در ماجرای کوچه بنیهاشم و تهدید حضرت زهرا(س) به شمار آوردهاند.[17]
اما به یقین مهمترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پُررنگی داشت و مسیر تاریخ اسلام، با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای شورای شش نفرهای بود که خلیفه دوم، آنرا برای انتخاب خلیفه بعد از خود تعیین کرد. عبدالرحمن به عنوان مهمترین فرد این گروه برگزیده شد؛ زیرا در صورت تساوی آراء، فردی که او تأیید میکرد؛ خلیفه مسلمانان میشد. در نهایت نیز رأی او بود که عثمان را خلیفه مسلمانان کرد.
از برخی منابع تاریخی به دست میآید که بعدها عبدالرحمن از این تصمیم خود، پشیمان شد: »پس از شهادت ابوذر در ربذه که عثمان مسبب آن بود؛ علی(ع) خطاب به عبدالرحمن میگوید که تو مسبب این کار هستی [زیرا تو عثمان را خلیفه کردی] عبدالرحمن گفت: اگر میخواهی شمشیرت را بگیر و من نیز شمشیرم را بگیرم و [به جنگ عثمان برویم، زیرا] او با شرایطی که خلافت را با آن شرطها به او دادم؛ مخالفت کرده است».[18]
عبدالرحمن از ثروتمندترین افراد زمان خود بود و نقلهایی پیرامون ثروت او وجود دارد.[19] ثروت او به حدی بود که در زمان مرگش وصیتهای مالی هنگفتی داشت و در یکی از آنها وصیت کرد پنجاه هزار دینار را به افراد در راه مانده بدهند.[20]
او فرزندان بسیاری داشت و در برخی منابع او را پدر بیست پسر و هشت دختر دانستهاند.[21]
عبدالرحمن در نهایت به سال 32 هجری فوت کرد و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.[22]
درباره بخش پایانی سؤال؛ چیزی در منابع روایی شیعه و اهل سنت درباره اینکه عبدالرحمن بن عوف فرعون امت باشد نیافتیم. برای آگاهی بیشتر نمایه «فرعون و هامان بودن برخی از مسلمانان در روایات»، سؤال 40390 را مطالعه کنید.
[1]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 376، بیروت، دارالفکر، 1409ق.
[2]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبدالموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 4، ص 290، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[3]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 2، ص 844، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ق.
[4]. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 33، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 163، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
[7]. الطبقات الکبرى، ج 3، ص 92.
[8]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج 3، ص 392، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 3، ص 53، بیروت، دارطوق النجاة، چاپ اول، 1422ق.
[9]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 109، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، 1404ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 184، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.
[10]. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 318، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.
[11]. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 2، ص 632، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بیتا.
[12]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 2، ص 560- 561، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق.
[13]. ابن سید الناس، عیون الاثر، ج 2، ص 149، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، 1414ق.
[14]. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بیتا.
[15]. ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بیتا.
[16]. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه ر.ک: 9051؛ امام جماعت قرار دادن ابوبکر
[17]. جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بیتا.
[18]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 546، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق.
[19]. مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 333، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق.
[20]. الطبقات الکبرى، ج 3، ص 100.
[21]. المنتظم، ج 5، ص 34.
[22]. تاریخ الإسلام، ج 3، ص 396.
نظرات