لطفا صبرکنید
13741
- اشتراک گذاری
ترک عمدی نماز از گناهان کبیره بوده و سبب خروج شخص از ذمهی خداوند و رسول او میشود. امام کاظم(ع) فرمود: عمرو بن عبید از امام صادق(ع) در مورد گناهان کبیره پرسید. امام(ع) نیز برخی از گناهان را برشمرد و فرمود: «ترک نماز از روی عمد یا ترک یکی از آن مواردی که خداوند واجب کرده است جزو گناهان کبیره است؛ زیرا که رسول خدا(ص) فرمود: «مَنْ تَرَک الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ بَرِئَ مِنْ ذِمَّةِ اللَّهِ وَ ذِمَّةِ رَسُولِ اللَّهِ ص»؛[1] هر کس نماز را عمدا ترک کند از ذمّه خدا و رسول و امانشان بیزاری جسته است.
بر اساس برخی از روایات معتبر گناه کسی که نماز را عمدا ترک کند، میتواند از زنا هم بالاتر باشد:
مسعدة بن صدقه میگوید وقتی از امام صادق(ع) پرسیده شد که چرا به انسان زناکار کافر گفته نمیشود، ولی ترک کننده نماز کافر است؟ فرمود: زیرا انسان زناکار و امثال او به دلیل شهوتی که بر آنها غالب شده، مبادرت به این گناه میکنند، ولی ترک کننده نماز فقط به جهت خوار شمردن این عبادت الهی آنرا ترک کرده است.[2]
اما روایت دیگری در این زمینه وجود دارد که سند آن به امامی نرسیده، بلکه مرفوعه و ضعیف السند بوده؛ و از اینرو نمیتوان به آن اعتماد و استناد کرد:
«مَنْ أَحْرَقَ سَبْعِینَ مُصْحَفاً وَ قَتَلَ سَبْعِینَ مَلَکاً مُقَرَّباً وَ زَنَی بِسَبْعِینَ بِکراً کانَ أَقْرَبَ إِلَی النَّجَاةِ مِمَّنْ تَرَک الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً؛[3] کسی که هفتاد قرآن را بسوزاند و هفتاد مَلَک مقرب را به قتل برساند و با هفتاد(زن) باکره زنا کند، از کسی که عمدا نماز را ترک نماید، به نجات خدا نزدیکتر است.
این روایت به لحاظ محتوا نیز دارای اشکال است؛ زیرا همانطور که در روایت بالا گذشت، علت بالاتر بودن گناه ترک نماز از گناه زنا، اینگونه بیان شد که تارک نماز بیش از زناکار، دین و دستورات الهی را خوار کرده است، و بدیهی است فردی که هفتاد قرآن را آتش زده و احیانا هفتاد فرشته مقرب را به قتل برساند، نسبت به فرد تارک الصلاه بیشتر در صدد خوارکردن و توهین به دین برآمده است، پس طبیعتا گناه او نیز بیشتر خواهد بود، اگرچه این بیشتر بودن گناه، از بزرگی گناه ترککردن نماز نمیکاهد.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 287، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 339، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش. ، ج2، ص: 339
[3]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 190، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412ق.