لطفا صبرکنید
17450
- اشتراک گذاری
عقیده به بداء از لحاظ شهرت بیشتر به شیعه اختصاص داشته، حال آن که محتوای این عقیده و معنایی که از آن اراده شده است مورد اتفاق همه مسلمانان است. از طرفی برداشتی غلط از این عقیده که متأثر از معنای لغوی آن بوده، باعث شده است که برخی از علمای عامه با آن مخالفت نمایند، در حالی که این معنا از بداء هیچگاه در مذهب شیعه مراد نبوده است.
توضیح این که؛ بداء در لغت به معنای ظهور بعد از خفا است. اگر انسان چیزی را نداند و سپس بر او آشکار شود و رأی و نظرش دگرگون شود، میگویند که بر او بداء حاصل شده است. از نظر شیعه استعمال این معنا بر خداوند متعال جایز نیست؛ زیرا مستلزم تغییر در اراده و علم او خواهد بود و وجود تغییر از هر نوع و شکل آن در ذات خداوند محال است. و در احادیث ائمه معصومین (ع) چنین معنایی از بداء در مورد خداوند به شدت انکار شده است. امام صادق (ع) فرموده است: «ان الله لم یبد له من جهل»؛ بر خداوند چیزی پس از جهل حاصل نمی شود.
اما مراد شیعه از بداء در مورد خداوند غیر از این معنا بوده و عبارت از این عقیده است که تقدیر الاهى در مورد انسان بر اثر اعمال پسندیده و ناپسند او تغییر می کند و این به مفهوم آشکار شدن چیزى است که بر بندگان مخفى بوده و ظهورش براى آنان تازگى دارد، نه این که خداوند به علمی دست یابد که قبلاً از او مخفی بوده است.
علمای شیعه و اهل تسنن در آثار خود به اتفاق بر همین معنا تأکید داشته و روایات مربوط به آن را نقل کرده اند. گفتنی است که عبارات احادیث نقل شده در کتب فریقین و توضیحاتی که در شرح این احادیث از طرف علما داده شده است، کاملا با هم مطابق بوده و هیچ اختلافی در تعابیر وجود ندارد.
1. عقیده به بداء در میان فرق اسلامی
بداء از نظر محتوای عقیدتی و کلامی مورد اتفاق همه مسلمانان بوده، ولی بیشتر در مکتب اهل بیت مورد تأکید قرار گرفته است. از طرفی معنای لغوی بداء که در مورد خداوند جایز نیست، باعث استیحاش برخی علمای عامّه شده است، حال آن که به محتوای عقیدتی آن کاملاً اقرار داشته اند. در حالی که معنای لغوی بداء هیچگاه در مذهب شیعه مورد قبول نبوده است.
بنابراین، عقیده به بداء هر چند از لحاظ شهرت بیشتر به شیعه اختصاص داشته، ولی محتوای آن مورد اتفاق تمام مسلمانان بوده و چیزی نیست که مسلمانان آگاه به قرآن و سنت پیامبر بتوانند آن را انکار کنند.
2. معنای بداء
بداء در لغت به معنای ظهور بعد از خفا است. اگر انسان چیزی را نداند و سپس بر او آشکار شود و رأی و نظرش دگرگون شود، میگویند که بر او بداء حاصل شده است. از نظر شیعه استعمال این معنا بر خداوند متعال جایز نیست؛ زیرا مستلزم تغییر در اراده و علم او خواهد بود و وجود هر نوع تغییر در ذات خداوند محال است و در احادیث ائمه معصومین (ع) چنین معنایی از بداء در مورد خداوند به شدت انکار شده است، چنان که امام صادق (ع) فرموده است: «ان الله لم یبد له من جهل» [1] ؛ بر خداوند چیزی پس از جهل حاصل نمی شود.
اما آنچه مراد شیعه از عقیده به بداء در مورد خداوند بوده، غیر از این معنا است و عبارت از این عقیده است که تقدیر الاهى در مورد انسان بر اثر اعمال پسندیده و ناپسند او تغییر می کند و این به مفهوم آشکار شدن چیزى است که بر بندگان مخفى بوده و ظهورش براى آنان تازگى دارد، نه این که خداوند به علمی دست یابد که قبلاً از او مخفی بود.
به تعبیر دیگر، خداوند بر همه چیزها و رویدادها از گذشته و حال و آینده آگاه است و چیزى از او پوشیده نیست، تا با آگاهى از آن جهل پیشین وى برطرف گردد، بلکه بداء به این معنا است که خداوند کار آفرینش را وانگذاشته و هر روز در کارى نو است و عالم امر و خلق در دست او است و خلقت و تدبیر عالم به حسب مشیّت خداوند استمرار دارد. بنابراین، اعتقاد به بداء به معناى تغییر علم پیشین الاهى نیست، بلکه اقرار به تقدیم و تأخیرها و محو و اثبات هایى است که خداوند در عالم تکوین پیش مى آورد.
با این تفاسیر این عقیده از لحاظ محتوا مورد اتفاق همه مسلمانان بوده، ولی از جهت معنای لغوی این ابهام پیش آمده است که گویا علمای شیعه بداء به معنای لغوی را در مورد خداوند جایز دانسته اند، لذا با آن مخالفت کردند، حال آن که در آثار شیعه هرگز چنین معنایی در مورد خداوند پذیرفته نشده است.
ازاین رو، با مراجعه به کتب کلامی و روایی می بینیم که اهل سنت، محتوای بداء را کاملاً قبول دارند، ولی در مذهب شیعه تأکید بیشتری بر آن شده است و دلیل آن مصالح متعالی زیادی بوده است که در این عقیده نهفته است.
3. مستندات این مدعا
الف. بدا از نظر علمای شیعه:
شیخ طوسی در این زمینه می گوید: "والوجه فی هذه الأخبار [أی أخبار البداء] ما قدمنا ذکره من تغییر المصلحة فیه واقتضائها تأخیر الأمر إلى وقت آخر على ما بیناه، دون ظهور الأمر له تعالى، فإنا لا نقول به ولا نجوزه، تعالى الله عن ذلک علواً کبیراً"؛ [2] بیان این روایات، همان است که ما ذکر نمودیم که مصلحت کاری تغییر پیدا کرده، اما آشکار ساختن آن به سبب مصلحتی به تأخیر افتاده است، بدون آن که مطلبی برای خداوند آشکار شده باشد؛ زیرا ما نه اعتقاد به این مطلب داشته و نه آن را ممکن می دانیم و خداوند بزرگ تر از آن است که چنین باشد.
شیخ صدوق نیز می گوید: "وعندنا من زعم أن الله عز وجل یبدو له الیوم فی شیء لم یعلمه أمس فهو کافر والبراءة منه واجبة"؛ [3] به اعتقاد شیعه اگر کسی بگوید که امروز برای خداوند چیزی آشکار شده است که آن را در گذشته نمی دانست، چنین شخصی کافر و بیزاری جستن از او واجب است.
وی همچنین گفته است: "لیس البداء کما یظنه جهال الناس بأنه بداء ندامة تعالى الله عن ذلک ... والبداء هو رد على الیهود لأنهم قالوا: إن الله قد فرغ من الأمر فقلنا: إن الله کل یوم فی شأن، یحیى ویمیت ویرزق ویفعل ما یشاء. والبداء لیس من ندامة، و هو ظهور أمر، یقول العرب: بدا لی شخص فی طریقی أی ظهر ، قال الله عز وجل: وبدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون. أی ظهر لهم، ومتى ظهر لله تعالى ذکره من عبد صلة لرحمه زاد فی عمره، ومتى ظهر له منه قطیعة لرحمه نقص من عمره، ومتى ظهر له من عبد إتیان الزنا نقص من رزقه وعمره، ومتى ظهر له منه التعفف عن الزنا زاد فی رزقه وعمره"؛ [4] بداء آن چنان که گمراهان مردم می پندارند نیست، به این معنا که خداوند کاری انجام دهد و سپس از آن پشیمان گردد ... بداء در مقابل نظر یهود است که می گفتند خداوند تمام کار را انجام داده است (و دیگر تغییری انجام نخواهد شد)؛ اما ما می گوییم: خداوند هر روزی چیزی را تعیین می کند، می میراند و زندگی می بخشد روزی می دهد و کاری را که بخواهد انجام می دهد. بداء به معنای پشیمانی نیست، بلکه به معنای آشکار شدن چیزی است. عرب می گوید: در مسیر راه شخصی در برابر من ظاهر شد؛ خداوند نیز فرموده است: و برای ایشان از جانب خدا چیزی (بداء) آشکار شد که گمان آن را نمی کردند. و هر زمان بنده ای صله رحم به جا آورد بر عمر وی می افزاید؛ و هر زمان بنده ای قطع رحم نماید خداوند از عمر وی بکاهد و هر زمان بنده ای مرتکب فحشا شود از عمر و روزی او بکاهد و هر زمان بنده ای از زنا دوری کند و راه عفت برگزیند خداوند بر عمر و روزی او بیفزاید.
ب. بداء در منابع اهل سنت:
در کتب و روایات اهل سنت نیز بداء با همان مفهوم و توضیحی که از منابع شیعه واقوال و سخنان علمای شیعه نقل کردیم ، آمده است .
بخاری در کتاب صحیح از ابو هریره و او از رسول خدا (ص) روایت می کند که آن حضرت فرمود: "إِنَّ ثَلاَثَةً فِى بَنِى إِسْرَائِیلَ أَبْرَصَ وَأَقْرَعَ وَأَعْمَى بَدَا لِلَّهِ أَنْ یبْتَلِیهُمْ ، فَبَعَثَ إِلَیهِمْ مَلَکًا ، فَأَتَى الأَبْرَصَ . فَقَالَ أَىُّ شَىْءٍ أَحَبُّ إِلَیکَ قَالَ لَوْنٌ حَسَنٌ وَجِلْدٌ حَسَنٌ ، قَدْ قَذِرَنِى النَّاسُ. قَالَ فَمَسَحَهُ، فَذَهَبَ عَنْهُ، فَأُعْطِىَ لَوْنًا حَسَنًا وَجِلْدًا حَسَنًا...إلى آخر الحدیث"؛ [5] در قوم بنی اسرائیل سه نفر گرفتار سه بیماری مشخص؛ یعنی پیسی و ناشنوایی و نابینایی شده بودند، برای خداوند بداء حاصل شد که ایشان را مورد امتحان قرار دهد؛ فرشته ای را نزد آنان فرستاد از شخصی که مبتلا به پیسی بود پرسید: چه چیزی را بیشتر از همه دوست داری؟ گفت: پوست و رنگ نیکو ...
با مراجعه به کتاب هایی که در شرح کتاب بخاری نوشته شده است، مشاهده می کنیم که اهل سنت نیز بداء را در این روایت به همان معنایی تفسیر کرده اند که شیعه معتقد است.
از جمله این سخن ابن حجر که می گوید: "قوله: (بدا لله) بتخفیف الدال المهملة بغیر همز، أی سبق فی علم الله فأراد إظهاره، ولیس المراد أنه ظهر له بعد أن کان خافیاً؛ لأن ذلک محال فی حق الله تعالى"؛ [6] این که در روایت آمده است،«برای خدا بداء حاصل شد» معنایش این است که خداوند از اول می دانست، سپس آن را اظهار نموده است؛ نه آن که چیزی بر خداوند مخفی بوده سپس آن را آشکار نموده باشد؛ زیرا چنین چیزی در حق خداوند محال است.
ابن ابی حاتم در تفسیر آیه: "الله یتوفی الانفس" از ابن عباس روایتی نقل کرده است که گفت: "(اللَّهُ یتَوَفَّى الأَنفُسَ) قال: «فإن بدا لله أن یقبضه قبض الروح، فمات، أو اُخر أجله رد النفس إلى مکانها من جوفه " [7] ؛خداوند مردم را می میراند: اگر برای خدا بداء حاصل شد که روح را بگیرد، آن را گرفته و شخص می میرد؛ و یا آن را تا مهلت معین به تأخیر می اندازد؛ پس روح را به جایگاه خویش باز می گرداند.
هیثمی نیز در مجمع الزوائد در باب «طلوع الشمس من مغربها» از عبد الله بن عمرو روایت می کند که: "أنها [الشمس] کلما غربت أتت تحت العرش فسجدت واستأذنت فی الرجوع فأذن لها فی الرجوع حتى إذا بدا لله أن تطلع من مغربها فعلت کما کانت تفعل أتت تحت العرش فسجدت واستأذنت فی الرجوع فلم یرد علیها شیء، ثم تستأذن فی الرجوع فلا یرد علیها شیء ... الحدیث"؛ [8] خورشید هر زمان که غروب می کند زیر عرش رسیده پس سجده می نماید و از خداوند اجازه بازگشت می طلبد؛ پس به او اجازه داده می شود تا زمانی که برای خداوند بداء حاصل شود که خورشید از مغرب طلوع کند، در این هنگام خورشید مانند هر روز بالا آمده تا به زیر عرش می رسد، سپس اجازه بازگشت می طلبد اما به او اجازه داده نمی شود...، بنابراین ملاحظه می شود که عبارات استفاده شده در این روایات، مطابق با همان عبارتی است که در کتب شیعه استفاده شده است. و در محتوای بداء بین علمای فریقین اختلافی نبوده است.
نمایه مرتبط: رابطه بدا با لوح محفوظ، کتاب مبین و لوح محو و اثبات؛ سؤال 65 (سایت: 306) .
[1] کلینی،الکافی، ج 1، ص 148، چاپ دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365.
2 الشیخ الطوسی، الغیبة، ص 431، مؤسسه معارف اسلامی، قم، 1411هـ ق.
3 شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص 69، ناشر مؤسسة النشر الاسلامی.
4 الاسلامی. شیخ صدوق، التوحید، ص 335.
5 صحیح بخاری، ج 2، ص 384، کتاب احادیث الانبیاء.
6 فتح الباری، ج 6، ص364.
7 تفسیر ابن حاتم، ج10، ص 3252، المکتبة العصریة.
8 هیثمی، مجمع الزوائد، ج 8، ص 8.