لطفا صبرکنید
بازدید
18210
18210
آخرین بروزرسانی:
1397/02/16
کد سایت
fa77602
کد بایگانی
94936
نمایه
داشتن فرزندان خوب زیاد
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
اصطلاحات
فتنه
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
قرآن کریم مکرراً کلمه «اولاد» را در کنار «اموال» آورده، و در برخی موارد آنها را فتنهای برای انسانها دانسته که فایدهای برای آنها ندارد. آیا تبلیغ فرزندآوری با این فرازهای قرآنی ناهمخوان نیست؟
پرسش
چرا در قرآن مکرراً کلمه «اولاد» در کنار «اموال» آمده و تأکید شده است که باعث نجات انسانها نمیشوند(حتی کثرت اولاد). آیا این با تعداد فرزند زیاد منافات دارد؟
پاسخ اجمالی
در قرآن کریم از مال و فرزند به عنوان وسیله آزمایش انسانها سخن به میان آمده است؛ مانند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَة وَ أَنَّ اللهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظیمٌ»؛[1] و بدانید اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش هستند و [براى کسانى که از عهده امتحان برآیند،] پاداشی بزرگ نزد خدا است.
علت این تعبیر نسبت به مال و فرزند را در چند چیز میتوان یافت:
1. آنان میتوانند وسیلهای باشند تا شیطان با استفاده از آنها انسان را فریب دهد: «...وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»؛[2] و در ثروت و فرزندانشان شرکت کن.
در این آیه شریفه یکی از راههای نفوذ شیطان و اسباب و وسائلى را که در وسوسههاى خود به آن متوسل میشود، مال و فرزند دانسته شده است.
2. در صورت دوری انسان از خدا، مال و فرزند به او سودی نمیرساند: «لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللهِ شَیْئا ...»؛[3] هرگز اموال و اولادشان، آنها را از عذاب الهى حفظ نمیکند.
از آنجا که انسانها غالباً به اموال و فرزندان خود براى حل مشکلات تکیه میکنند، قرآن در این آیه شریفه چنین روش و رفتاری را رد میکند.
3. اگر انسان توجه کافی نداشته باشد، مال و فرزند او را از یاد خدا دور میکند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللهِ»؛[4] اى کسانى که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند.
یکى از عوامل مهم نفاق، علاقه افراطى به اموال و فرزندان است؛ لذا در این آیه، مؤمنان را از چنین علاقه افراطى باز میدارد.
4. گاه انسانها مال و فرزند زیاد را وسیلهای برای فخرفروشی بر دیگران قرار میدهند: «وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»؛[5] همانا دنیا مایه ... و افزونطلبى در اموال و فرزندان است. از آنجا که افزونطلبى در اموال و فرزندان در شدّت یافتن حب و علاقه به دنیا تأثیر زیادی دارد، از دل بستن به آنها نهی شده است.
اما در مقابل؛ آیاتی وجود دارد که اصل وجود فرزند را به عنوان نعمتی الهی یاد میکند،[6] و یا از فرزند به عنوان بشارتی برای پدر و مادر یاد کرده است،[7] و یا کشتن فرزندان به دلیل هراس از فقر را امر نکوهیدهای دانسته و به شدت از آن منع میکند. [8]
در همین راستا است که پیامبران الهی؛ مانند حضرت ابراهیم(ع) و زکریا(ع) از خداوند متعال درخواست میکردند که به آنها فرزند عطا کند،[9] و یا حضرت ابراهیم(ع) به جهت فرزند دار شدن در دوران پیری، از خداوند متعال تشکر میکند.[10]
از جمعبندی بین این دو دسته از آیات میتوان به این نتیجه رسید که آنچه اهمیت دارد افزایش تعداد جمعیت نیکوکاران و صالحان است؛ لذا خداوند متعال نیز در آیه 74 سوره فرقان یازدهمین ویژگى مؤمنان راستین را توجه خاص داشتن به فرزند با تربیت صحیح در میان خود بیان میکند.[11] در نتیجه، با آنکه مال و فرزند زیاد به تنهایی موجب نجات انسان نمیشود و همواره وسیلهای برای آزمایش انسانها است؛ اما معنای آنچه گفته شد این نیست که لزوماً باید مال و فرزند کمتری داشت؛ بلکه تنها باید دقّت داشت که مال و فرزند، مانع ارتباط با خدا نشود و انسانهای مؤمن نباید به داشتن آنها مغرور شده و به گونهای آنها را پشتوانه خود پنداشته و نوعی بینیازی و تکبّر نسبت به خدا در وجودشان حاصل شود. همچنین نباید آنان را دستمایهای برای تکبر و تفاخر بر دیگران قرار دهند؛ لذا پیامبر(ص) فرمود: «فرزند زیاد داشته باشید که من فردای قیامت به زیادی شما افتخار کنم».[12]
علت این تعبیر نسبت به مال و فرزند را در چند چیز میتوان یافت:
1. آنان میتوانند وسیلهای باشند تا شیطان با استفاده از آنها انسان را فریب دهد: «...وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»؛[2] و در ثروت و فرزندانشان شرکت کن.
در این آیه شریفه یکی از راههای نفوذ شیطان و اسباب و وسائلى را که در وسوسههاى خود به آن متوسل میشود، مال و فرزند دانسته شده است.
2. در صورت دوری انسان از خدا، مال و فرزند به او سودی نمیرساند: «لَنْ تُغْنِیَ عَنْهُمْ أَمْوالُهُمْ وَ لا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللهِ شَیْئا ...»؛[3] هرگز اموال و اولادشان، آنها را از عذاب الهى حفظ نمیکند.
از آنجا که انسانها غالباً به اموال و فرزندان خود براى حل مشکلات تکیه میکنند، قرآن در این آیه شریفه چنین روش و رفتاری را رد میکند.
3. اگر انسان توجه کافی نداشته باشد، مال و فرزند او را از یاد خدا دور میکند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُلْهِکُمْ أَمْوالُکُمْ وَ لا أَوْلادُکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللهِ»؛[4] اى کسانى که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند.
یکى از عوامل مهم نفاق، علاقه افراطى به اموال و فرزندان است؛ لذا در این آیه، مؤمنان را از چنین علاقه افراطى باز میدارد.
4. گاه انسانها مال و فرزند زیاد را وسیلهای برای فخرفروشی بر دیگران قرار میدهند: «وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ»؛[5] همانا دنیا مایه ... و افزونطلبى در اموال و فرزندان است. از آنجا که افزونطلبى در اموال و فرزندان در شدّت یافتن حب و علاقه به دنیا تأثیر زیادی دارد، از دل بستن به آنها نهی شده است.
اما در مقابل؛ آیاتی وجود دارد که اصل وجود فرزند را به عنوان نعمتی الهی یاد میکند،[6] و یا از فرزند به عنوان بشارتی برای پدر و مادر یاد کرده است،[7] و یا کشتن فرزندان به دلیل هراس از فقر را امر نکوهیدهای دانسته و به شدت از آن منع میکند. [8]
در همین راستا است که پیامبران الهی؛ مانند حضرت ابراهیم(ع) و زکریا(ع) از خداوند متعال درخواست میکردند که به آنها فرزند عطا کند،[9] و یا حضرت ابراهیم(ع) به جهت فرزند دار شدن در دوران پیری، از خداوند متعال تشکر میکند.[10]
از جمعبندی بین این دو دسته از آیات میتوان به این نتیجه رسید که آنچه اهمیت دارد افزایش تعداد جمعیت نیکوکاران و صالحان است؛ لذا خداوند متعال نیز در آیه 74 سوره فرقان یازدهمین ویژگى مؤمنان راستین را توجه خاص داشتن به فرزند با تربیت صحیح در میان خود بیان میکند.[11] در نتیجه، با آنکه مال و فرزند زیاد به تنهایی موجب نجات انسان نمیشود و همواره وسیلهای برای آزمایش انسانها است؛ اما معنای آنچه گفته شد این نیست که لزوماً باید مال و فرزند کمتری داشت؛ بلکه تنها باید دقّت داشت که مال و فرزند، مانع ارتباط با خدا نشود و انسانهای مؤمن نباید به داشتن آنها مغرور شده و به گونهای آنها را پشتوانه خود پنداشته و نوعی بینیازی و تکبّر نسبت به خدا در وجودشان حاصل شود. همچنین نباید آنان را دستمایهای برای تکبر و تفاخر بر دیگران قرار دهند؛ لذا پیامبر(ص) فرمود: «فرزند زیاد داشته باشید که من فردای قیامت به زیادی شما افتخار کنم».[12]
[1]. انفال، 28.
[2]. اسراء، 64.
[3]. مجادله، 17.
[4]. منافقون، 9.
[5]. حدید، 20.
[6]. نحل، 72.
[7]. هود، 71.
[8]. انعام، 151؛ اسراء، 31.
[9]. صافات، 100؛ انبیاء، 89.
[10]. ابراهیم، 39.
[11]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 167، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[12]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، محقق غفارى، على اکبر، ص 105، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
نظرات