لطفا صبرکنید
22357
- اشتراک گذاری
برای روشن شدن پاسخ چند نکته را تذکر میدهیم:
- معنای اینکه اسلام دین به روز، کاملترین دین و قوانین آن تامین کنندۀ سعادت و خوشبختی زندگی بشر در همۀ اعصار و قرون است، این است که قوانین اسلام مطابق با واقعیتهای هستی و خواستهای فطری بشر است. فطرت و ذات انسانی قابل تغییر و تبدیل نیست.[1]
"پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدا تغییر پذیر نیست، این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند".[2]
فطرت انسانی غیر از خواهشهای شهوی و نفسانی او است و گرنه در زمان پیامبر اسلام(ص) بلکه در همیشۀ تاریخ هوا و هوس و شهوترانی وجود داشته و در برخی از جوامع شاید اکثریت افراد جامعه گرفتار آن میشدند. ادیان الاهی در پی پالایش روح انسان از آلودگیهای اخلاقی و زنده نمودن نهاد و فطرت بشریت بودند: "ای کسانی که ایمان آوردید، چون خدا و پیامبرش شما را به چیزی فرا خوانند که به شما حیات میبخشد دعوتشان را اجابت کنید".[3]
هوا و هوس، گرد و غبار و لایههایی هستند که روی آیینۀ جان قرار میگیرند. چه بسا در اثر طول زمان تبدیل به رسوبات مستحکمی گردند که جز بحران حوادث و گرفتاریهای سخت، چیزی توان شکافتن آنها را ندارد که در آن صورت سودی هم نصیب شخص نمیشود.
"و هنگامی که بر کشتی سوار میشوند، خدا را پاک دلانه میخوانند، (ولی) چون به سوی خشکی رساند و نجاتشان داد، به ناگاه شرک میورزند".[4]
پس معنای کامل بودن دین اسلام این نیست که هر روز مطابق خواهشهای شهوانی عدهای از مردم تغییر کند، بلکه حقیقت دین اسلام در همیشۀ تاریخ ثابت است. چنانکه امام صادق(ع) میفرماید: "آنچه پیامبر اکرم(ص) حلال نمودند برای همیشه تا روز قیامت حلال است و آنچه حرام نمودند تا روز قیامت حرام است".[5]
- فتوای امام خمینی(ره) در مورد شطرنج به معنای تغییر حکم اسلام نیست، بلکه نظر ایشان این است که شطرنج در زمان پیامبر(ص) اسلام نیز به دلیل اینکه وسیلۀ قمار بود حرام شده است. پس الآن که شطرنج دیگر وسیلۀ قمار نیست، بلکه ورزش فکری است حرام نیست، نه اینکه در آن زمان به صورت مطلق حرام بود و الآن حکم آن تغییر نموده است. به عبارت دیگر، اگر شطرنج در زمان پیامبر اکرم(ص) وسیلۀ قمار شمرده نمیشد و ورزش فکری میبود حرام نمیشد؛ چنانکه در این زمان که ورزش فکری است اگر از او برای قمار (برد و باخت) استفاده کنند حرام خواهد بود.
- آنچه در مورد فلسفۀ حرمت ازدواج با خواهر زن، اشاره نمودیم،[6] اولاً: آنرا به عنوان احتمال و حکمت حرمت بیان کردیم، نه به صورت قطعی و علت تامۀ حرمت، پس اگر فرضا در موردی این حکمت وجود ندارد، نمیتوان گفت حرام نیست. ثانیاً: این بیان به لحاظ فطرت و طبیعت زنان و مردان بوده و به همین جهت میبینیم مورد پذیرش اکثریت افراد جامعه است و این منافات ندارد که افراد کمی بر خلاف فطرت و طبیعت انسانی خواهان غیر آن باشند. البته با مراجعۀ دقیق به پاسخ قبلی این نکته بیشتر روشن میشود.[7]
[1]. ر. ک: «دین خاتم»، 7؛ «دین و تغییر و تحول »، 8؛ «دین، ثبات و تغیر»، 10؛ «سرّ خاتمیت دین اسلام»، 386.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 58، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[6]. ر. ک: «ازدواج هم زمان با دو خواهر»، 550؛ «ازدواج هم زمان با دو خواهر»، 7618؛ «ازدواج همزمان دو خواهر قبل از اسلام»، 57516.
[7]. «علت ها و آثار دین گریزی»، 9038؛ «انتخاب دین و اکراه»، 57؛ «سازگاری دین و سیاست»، 12؛ «کارکرد دین در دنیای مدرن»، 765.