لطفا صبرکنید
بازدید
10782
10782
آخرین بروزرسانی:
1397/06/03
کد سایت
fa78803
کد بایگانی
96251
نمایه
خلفای بنیامیه و عوامل سقوط
طبقه بندی موضوعی
تاریخ
اصطلاحات
بنی امیه ، امویان
گروه بندی اصطلاحات
فرقهها، مذهبها، گروهها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
عوامل سقوط بنیامیه چه بود؟
پرسش
عوامل سقوط بنیامیه چه بود؟
پاسخ اجمالی
خلیفه سوم(عثمان) با آنکه از سلسله خلفای بنیامیه به شمار نمیآید، اما از آنجا که افراد بسیاری از بنیامیه را در رأس امور حساس گماشت و قدرت آنانی که از قبل، مسئولیتی داشتند را نیز افزایش داد، تا آنجا که معاویهای که بعد از فتح مکه مسلمان شده بود، بعدها ادعای خلافت کرد، بنابر این وی را میتوان به نوعی مؤسس خلافت بنیامیه به حساب آورد.
خلیفه دوم، در پی مرگ یزید بن ابیسفیان، معاویه بن ابیسفیان را به جانشینی برادرش برگزید و اینگونه بود که معاویه در سال هجدهم هجری زمام امور شامات را در دست گرفت؛ اما بعد از کشته شدن عثمان، ادعای خونخواهی او را کرده و بعد از شهادت امام علی(ع) و صلح تحمیلی امام حسن(ع) در سال چهل هجری[1] و به نقلی چهل و یک هجری[2] خود را رسماً خلیفه مسلمانان اعلام کرد و بدین ترتیب، حکومت بنیامیه شکل گرفت و تا مرگ مروان بن محمد بن مروان در سال 130، این سلسله حکومتی ادامه یافت و در آن سال، حکومت آنها منقرض شد و حکومت به دست بنیعباس افتاد.[3] لذا حکومت بنیامیه عمر کوتاهی حدود 92 سال داشت. البته بقایای آنان در سرزمین اندلس، حکومت محدودی را در اختیار داشتند.
خلفای بنیامیه به ترتیب عبارت بودند از:
1. معاویة بن أبى سفیان؛
2. یزید بن معاویه؛
3. معاویة بن یزید؛
4. مروان بن حکم بن عاص بن أمیه؛
5. عبدالملک بن مروان؛
6. ولید بن عبدالملک؛
7. سلیمان بن عبدالملک؛
8. عمر بن عبدالعزیز؛
9. یزید بن عبدالملک؛
10. هشام بن عبدالملک؛
11. ولید بن یزید بن عبدالملک؛
12. یزید بن ولید بن عبدالملک؛
13. إبراهیم بن ولید بن عبدالملک؛
14. مروان بن محمد بن مروان.[4]
در مورد علت نابودی خلافت بنیامیه عوامل متعددی وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود:
1. مخالفت با اهلبیت(ع): یکی از رفتارهای زشت بنیامیه که در سقوط حکومت آنها تأثیر داشت، مخالفت با اهلبیت(ع) است.[5] همین عامل سبب تشکیل قیامهایی؛ مانند توّابین،[6] زید بن علی بن الحسین،[7] مختار[8] و ... در طول مدت حکومت آنها بود.
2. مبارزه با مقدّسات مسلمانان: در دوران حکومت بنیامیه مقدّسات مسلمانان مورد بیاحترامی قرار گرفت که میتوان به تخریب خانه کعبه در دوران یزید،[9] تصمیم بر قرار دادن سراپردهاى بر روی کعبه توسط ولید بن یزید بن عبدالملک بن مروان و خوردن شراب در آن مکان مقدس[10] اشاره کرد.
3. قیام خوارج: فرقه خوارج که در دهه چهارم هجرت شکل گرفت، شورشهایی در طول حکومت بنیامیه در مناطق مختلف اسلامی صورت دادند.[11] این قیامها را نیز میتوان به عنوان عاملی در ضعیف کردن حکومت بنیامیه دانست.
4. تفکرات شیعی در مورد ناحق بودن بنیامیه: شیعیان طبق فرمایشات پیامبر اکرم(ص)[12] و ائمه اطهار(ع) اعتقاد داشتند که حکومت بنیامیه حکومت ناخواندهای است که حکومت آنها زیاد طول نمیکشد و به زودى از بین میبرد.[13] لذا علاوه بر لعن آنها[14] اقداماتی را برای براندازی آنها انجام میدادند.[15]
5. درگیریهای داخلی در میان امویان: درگیریهای داخلی که بین خود امویان وجود داشت، در کاهش قدرت و نفوذ آنان تأثیر بسزایی ایفا کرد. از جمله ظلم ولید بن یزید در حق پسر عموهاى خود،[16] لشکرکشی مروان بن محمّد،[17] بیرون آوردن جنازه یزید بن ولید و به دار آویختن او توسط مروان.[18]
در نهایت بنیعباس از این اوضاع آشفته نهایت استفاده را کرده و با وانمودکردن خود به عنوان اهلبیت پیامبر(ص) بر مرکب حکومت سوار شدند.
خلیفه دوم، در پی مرگ یزید بن ابیسفیان، معاویه بن ابیسفیان را به جانشینی برادرش برگزید و اینگونه بود که معاویه در سال هجدهم هجری زمام امور شامات را در دست گرفت؛ اما بعد از کشته شدن عثمان، ادعای خونخواهی او را کرده و بعد از شهادت امام علی(ع) و صلح تحمیلی امام حسن(ع) در سال چهل هجری[1] و به نقلی چهل و یک هجری[2] خود را رسماً خلیفه مسلمانان اعلام کرد و بدین ترتیب، حکومت بنیامیه شکل گرفت و تا مرگ مروان بن محمد بن مروان در سال 130، این سلسله حکومتی ادامه یافت و در آن سال، حکومت آنها منقرض شد و حکومت به دست بنیعباس افتاد.[3] لذا حکومت بنیامیه عمر کوتاهی حدود 92 سال داشت. البته بقایای آنان در سرزمین اندلس، حکومت محدودی را در اختیار داشتند.
خلفای بنیامیه به ترتیب عبارت بودند از:
1. معاویة بن أبى سفیان؛
2. یزید بن معاویه؛
3. معاویة بن یزید؛
4. مروان بن حکم بن عاص بن أمیه؛
5. عبدالملک بن مروان؛
6. ولید بن عبدالملک؛
7. سلیمان بن عبدالملک؛
8. عمر بن عبدالعزیز؛
9. یزید بن عبدالملک؛
10. هشام بن عبدالملک؛
11. ولید بن یزید بن عبدالملک؛
12. یزید بن ولید بن عبدالملک؛
13. إبراهیم بن ولید بن عبدالملک؛
14. مروان بن محمد بن مروان.[4]
در مورد علت نابودی خلافت بنیامیه عوامل متعددی وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود:
1. مخالفت با اهلبیت(ع): یکی از رفتارهای زشت بنیامیه که در سقوط حکومت آنها تأثیر داشت، مخالفت با اهلبیت(ع) است.[5] همین عامل سبب تشکیل قیامهایی؛ مانند توّابین،[6] زید بن علی بن الحسین،[7] مختار[8] و ... در طول مدت حکومت آنها بود.
2. مبارزه با مقدّسات مسلمانان: در دوران حکومت بنیامیه مقدّسات مسلمانان مورد بیاحترامی قرار گرفت که میتوان به تخریب خانه کعبه در دوران یزید،[9] تصمیم بر قرار دادن سراپردهاى بر روی کعبه توسط ولید بن یزید بن عبدالملک بن مروان و خوردن شراب در آن مکان مقدس[10] اشاره کرد.
3. قیام خوارج: فرقه خوارج که در دهه چهارم هجرت شکل گرفت، شورشهایی در طول حکومت بنیامیه در مناطق مختلف اسلامی صورت دادند.[11] این قیامها را نیز میتوان به عنوان عاملی در ضعیف کردن حکومت بنیامیه دانست.
4. تفکرات شیعی در مورد ناحق بودن بنیامیه: شیعیان طبق فرمایشات پیامبر اکرم(ص)[12] و ائمه اطهار(ع) اعتقاد داشتند که حکومت بنیامیه حکومت ناخواندهای است که حکومت آنها زیاد طول نمیکشد و به زودى از بین میبرد.[13] لذا علاوه بر لعن آنها[14] اقداماتی را برای براندازی آنها انجام میدادند.[15]
5. درگیریهای داخلی در میان امویان: درگیریهای داخلی که بین خود امویان وجود داشت، در کاهش قدرت و نفوذ آنان تأثیر بسزایی ایفا کرد. از جمله ظلم ولید بن یزید در حق پسر عموهاى خود،[16] لشکرکشی مروان بن محمّد،[17] بیرون آوردن جنازه یزید بن ولید و به دار آویختن او توسط مروان.[18]
در نهایت بنیعباس از این اوضاع آشفته نهایت استفاده را کرده و با وانمودکردن خود به عنوان اهلبیت پیامبر(ص) بر مرکب حکومت سوار شدند.
[1]. یعقوبی، احمد بن أبییعقوب، تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 216، بیروت ، دار صادر، بیتا.
[2]. ابن عمرانى، محمد بن على، الإنباء فى تاریخ الخلفاء، ص 49، قاهره، دار الآفاق العربیة، چاپ اول، 1421ق.
[3]. مقدسى، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 6، ص 55، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
[4]. ر.ک: الإنباء فى تاریخ الخلفاء، ص 49 – 52.
[5]. ر.ک: «مستندات تاریخی در لعن امام علی(ع) توسط بنی امیه»، 38044؛ « تکفیر امام حسین(ع) توسط بنی امیه»، 51104؛ «ضربه زدن یزید با عصای خیزران بر سر امام حسین(ع)، 46936.
[10]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج 7، ص 209، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[11]. ر.ک: «قیامهای خوارج در حکومتهای مختلف»، 82284
[13]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، ج 8، ص 341، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[14]. ر.ک: «لعن همه بنی امیه»، 854.
[16]. تاریخ الأمم و الملوک، ج 7، ص 231.
[17]. تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 335.
[18]. سراج، منهاج، طبقات ناصرى تاریخ ایران و اسلام، ج 1، ص 101، تهران، دنیاى کتاب، چاپ اول، 1363ش.
نظرات