لطفا صبرکنید
بازدید
18991
18991
آخرین بروزرسانی:
1396/03/26
کد سایت
fa80513
کد بایگانی
96745
نمایه
عظمت بهشت به وسعت آسمانها و زمین
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
اصطلاحات
جنة (بهشت ، باغ)|جهنم (دوزخ)
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
وسعت بهشت به گستردگی تمام آسمانها و زمین است، در این صورت پس دوزخ کجا است؟! نقل شده است که پیامبر(ص) در پاسخ به این پرسش فرمود: زمانی که روز میآید، پس شب کجا است؟ آیا جابجایی شب و روز با تداخل مکانی دوزخ و بهشت قابل مقایسه است؟
پرسش
با سلام، در قرآن آمده است: جنَّة عرضها السماوات و الارض (آل عمران، 133)؛ جنَّة عرضها کعرض السماء و الأرض (حدید، 21). در حدیثی از حضرت محمّد(ص) سؤال شد: «إذا کانت الجنّة عرضها کعرض السماوات و الأرض فأین تکون النار؟ فقال صلّى اللّه علیه و آله: سبحان اللّه إذا جاء النهار فأین اللیل؟» وجه تناسب در این پاسخ چیست؟ مرحوم علامه طباطبائی در المیزان، ذیل آیۀ سوره آل عمران (ج 4، ص 22-23) این را بحث کرده، امّا پاسخ ایشان به نظرم قانع کننده نمیآید. اگر میشود لطفاً توضیح دهید که منظور پیامبر از این تشبه چیست؟
پاسخ اجمالی
آیاتی که گستردگی بهشت را به وسعت آسمانها و زمین مقایسه میکند، در صدد بیان مبالغه در وسعت و گستردگی بهشت است؛ زیرا چیزی نزد مردم وسیعتر از آسمان و زمین شناخته شده نیست، تا بتوان بهشت را با آن مقایسه نمود. و روایتی که از پیامبر اکرم(ص) در این زمینه نقل شده، معنایش میتواند آن باشد که زندگی در آخرت جای تزاحم و تمانع نیست؛ یعنی این روایت اشاره به آن دارد که عرصه قیامت مثل دنیا محل تزاحم نیست که اگر شیءای مکانی را اشغال کرد، جای دیگری نباشد، بلکه در آخرت آسمان و زمین در عین اینکه ظرف بهشتاند، در همان حال ظرف جهنم نیز هستند.
پاسخ تفصیلی
قرآن کریم انسانها را به بهشت مژده داده و در بیان یکی از ویژگیهای آن میفرماید: بشتابید به سوی بهشتی که وسعتش به اندازه آسمانها و زمین است: «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ...»[1] و «و سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ».[2] آنچه را که مفسران در ارتباط با این آیات گفتهاند؛ آن است که قرآن کریم در اینجا در صدد بیان مبالغه در وسعت و گستردگی بهشت است؛ زیرا چیزی نزد مردم وسیعتر از آسمان و زمین شناخته شده نیست، تا بتوان بهشت را با آن مقایسه نمود. نظیرش در جاوید بودن بهشت نیز آمده است: «خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»،[3] به دلیل آنکه طولانیترین چیزها از جهت بقا و جاودانگی نزد مردم همین آسمان و زمین است؛ لذا آنان را بر اساس شناختشان از آسمان و زمین مخاطب قرار داد؛[4] بنابر این منظور از عرض در این آیه، عرض در برابر طول نیست، بلکه کنایه از وسعت و عظمت بهشت است.[5]
با توجه به این تفسیر، نیازی به توجیه دیگری برای آیات فوق نیست، با این وجود روایت ضعیفی از پیامبر(ص) نقل شده است که حضرتشان در پاسخ به اینکه اگر بهشت به اندازه آسمانها و زمین است، پس دوزخ کجا است؟ مطلب دیگری را بیان داشته و پاسخی نقضی ارائه فرمودند که آنگاه که روز فرا میرسد، شب کجا است؟![6]
به هر حال، صرف نظر از سند روایت، در نگاه محتوایی و با توجه به اینکه درک مقایسه بهشت و دوزخ با شب و روز دشوار است، توضیحاتی برای آن ارائه شده است:
1. شاید پیامبر(ص) با توجه به قصور فهم پرسشگر که عالمى وسیعتر و عالیتر از همین عالم دنیا و وسعت آن برایش قابل درک نبود، اجمالاً میخواهد به او بفهماند که عالم آخرت و بهشت و جهنم و لو اینکه جسمانى است، لکن نمیتوان آنرا به عالم دنیا مقایسه نمود؛ زیرا که عالم آخرت فوق عالم دنیا و محیط بر آن است. حتى میتوان گفت که این تشبیهى که در آیه شده که عرض بهشت مثل عرض آسمانها و زمین است، کنایه از این است که وقتى عرض بهشت چنین باشد، طول آنچه قدر خواهد بود. و مشعر بر این است که همانگونه که این عالم دنیا با ضیق و تنگى آن، هم روز روشن و هم شب تاریک را در بر دارد، عالم آخرت با وسعت و فراخى آن، چگونه گنجایش بهشت و جهنم را نداشته باشد![7]
2. این پاسخ معارضه به مثل است؛ یعنی کنایه از آن است که خدایى که قادر است شب را هر گاه و هر جا بخواهد بیاورد، قادر است جهنم را هر مکان که بخواهد و هر زمان که اراده کند، بیافریند و بیاورد.[8]
3. زندگی در آخرت جای تزاحم و تمانع نیست؛ یعنی این روایت اشاره به آن دارد که عرصه قیامت مثل دنیا محل تزاحم نیست که اگر شیءای مکانی را اشغال کرد، جای دیگری نباشد، بلکه در آخرت آسمان و زمین در عین اینکه ظرف بهشتاند، در همان حال میتوانند ظرف جهنم نیز باشند.
توضیح اینکه آخرت با همه نعمتها و عذابهایش هر چند که شباهتى با دنیا و لذتها و دردهایش دارد؛ و انسانى که در آخرت مبعوث شده هر چند که همان انسانى است که به عینه در دنیا بود – همچنان که مقتضاى ظواهر قرآن و روایات این را میگوید - اما نظامى که در آخرت حاکم است، غیر از نظامى است که در دنیا حاکم بوده؛ زیرا که آخرت سرای ابدیت و جاودانگی است، و دنیا دار زوال و فنا؛ و به همین جهت انسان در بهشت میخورد، مینوشد و ...، ولى در آنجا دچار عوارضى که در دنیا بر او وارد میشده نمیگردد. همین طور انسان جهنمی، در آخرت بین آتش میسوزد، و سوزش آتش را میچشد و از خوردنیها و نوشیدنیها و همنشین دوزخیاش شکنجه میبیند، ولى آثار سوختن دنیایى را ندارد، (نه ذغال میشود، نه خاکستر و نه میمیرد). و نیز در آخرت عمرى ابدى و بیپایان دارد، ولى آثار طول عمر دنیایى از قبیل کهولت، پیرى و سالخوردگى را ندارد. و همینطور دیگر شئون زندگی دنیایى را دارد، ولى آثار دنیایى آنرا ندارد. و این نیست مگر به دلیل اینکه عوارض و لوازم ذکر شده از لوازم نظام دنیوى است، نه از لوازم مطلق نظام (چه دنیایى و چه آخرتى). پس دنیا دار تزاحم و تمانع است، ولى آخرت چنین نیست؛ لذا میشود بهشت پهناى آسمانها و زمین را اشغال کرده باشد، و در عین حال جهنم نیز آنرا اشغال کند.
از جمله دلایل این معنا آن است که: ما آنچه را که در ظرف مشاهده خود از حوادث و اتفاقات واقعه میبینیم، وقتی حوادث دیگرى را براى بار دوم میبینیم، حوادث بار اول از نظرمان غایب میشود، مثلاً حوادث امروز را وقتى میبینیم که حوادث دیروز از نظر ما غایب شده باشد، حوادث شب را وقتى میبینیم که حوادث روز، گذشته باشد، و همچنین مثالهاى دیگر، اما نسبت به خداى متعال چنین نیست؛ از نظر او حوادث شب و روز یکجا مشاهده میشود، و حوادث آینده، حوادث گذشته را از محضر او غایب نمیسازد، و این قسم حوادث مزاحمتى با یکدیگر ندارند، پس شب و روز و حوادث مقارن آن دو، به حسب نظام ماده و حرکت، متزاحماند، و در یکجا و در یک لحظه جمع نمیشوند، ولى در نظام آخرت هیچ تزاحم و تمانعى با هم ندارند. [9]
4. بر اساس نظر دیگر که نزدیک به نظریه فوق است؛ دوزخ با تمام آتش و عذابش هم میتواند در اختیار بهشتیان باشد و آنان به آنجا ورود و خروج کرده و با دوزخیان به گفتوگو بپردازند، اما هیچ آسیبی از آتش و عذابهای آنجا نبییند. چنانچه برخی آیات به این مطلب تصریح میکند؛ مانند «... أَصْحابَ الْیَمینِ، فی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ، عَنِ الْمُجْرِمینَ، ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ»؛[10] ... اصحاب یمین (که نامه اعمالشان را به نشانه ایمان و تقوایشان به دست راستشان میدهند؛ آنها در باغهاى بهشتاند، و سؤال میکنند، از مجرمان، چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!
با توجه به این تفسیر، نیازی به توجیه دیگری برای آیات فوق نیست، با این وجود روایت ضعیفی از پیامبر(ص) نقل شده است که حضرتشان در پاسخ به اینکه اگر بهشت به اندازه آسمانها و زمین است، پس دوزخ کجا است؟ مطلب دیگری را بیان داشته و پاسخی نقضی ارائه فرمودند که آنگاه که روز فرا میرسد، شب کجا است؟![6]
به هر حال، صرف نظر از سند روایت، در نگاه محتوایی و با توجه به اینکه درک مقایسه بهشت و دوزخ با شب و روز دشوار است، توضیحاتی برای آن ارائه شده است:
1. شاید پیامبر(ص) با توجه به قصور فهم پرسشگر که عالمى وسیعتر و عالیتر از همین عالم دنیا و وسعت آن برایش قابل درک نبود، اجمالاً میخواهد به او بفهماند که عالم آخرت و بهشت و جهنم و لو اینکه جسمانى است، لکن نمیتوان آنرا به عالم دنیا مقایسه نمود؛ زیرا که عالم آخرت فوق عالم دنیا و محیط بر آن است. حتى میتوان گفت که این تشبیهى که در آیه شده که عرض بهشت مثل عرض آسمانها و زمین است، کنایه از این است که وقتى عرض بهشت چنین باشد، طول آنچه قدر خواهد بود. و مشعر بر این است که همانگونه که این عالم دنیا با ضیق و تنگى آن، هم روز روشن و هم شب تاریک را در بر دارد، عالم آخرت با وسعت و فراخى آن، چگونه گنجایش بهشت و جهنم را نداشته باشد![7]
2. این پاسخ معارضه به مثل است؛ یعنی کنایه از آن است که خدایى که قادر است شب را هر گاه و هر جا بخواهد بیاورد، قادر است جهنم را هر مکان که بخواهد و هر زمان که اراده کند، بیافریند و بیاورد.[8]
3. زندگی در آخرت جای تزاحم و تمانع نیست؛ یعنی این روایت اشاره به آن دارد که عرصه قیامت مثل دنیا محل تزاحم نیست که اگر شیءای مکانی را اشغال کرد، جای دیگری نباشد، بلکه در آخرت آسمان و زمین در عین اینکه ظرف بهشتاند، در همان حال میتوانند ظرف جهنم نیز باشند.
توضیح اینکه آخرت با همه نعمتها و عذابهایش هر چند که شباهتى با دنیا و لذتها و دردهایش دارد؛ و انسانى که در آخرت مبعوث شده هر چند که همان انسانى است که به عینه در دنیا بود – همچنان که مقتضاى ظواهر قرآن و روایات این را میگوید - اما نظامى که در آخرت حاکم است، غیر از نظامى است که در دنیا حاکم بوده؛ زیرا که آخرت سرای ابدیت و جاودانگی است، و دنیا دار زوال و فنا؛ و به همین جهت انسان در بهشت میخورد، مینوشد و ...، ولى در آنجا دچار عوارضى که در دنیا بر او وارد میشده نمیگردد. همین طور انسان جهنمی، در آخرت بین آتش میسوزد، و سوزش آتش را میچشد و از خوردنیها و نوشیدنیها و همنشین دوزخیاش شکنجه میبیند، ولى آثار سوختن دنیایى را ندارد، (نه ذغال میشود، نه خاکستر و نه میمیرد). و نیز در آخرت عمرى ابدى و بیپایان دارد، ولى آثار طول عمر دنیایى از قبیل کهولت، پیرى و سالخوردگى را ندارد. و همینطور دیگر شئون زندگی دنیایى را دارد، ولى آثار دنیایى آنرا ندارد. و این نیست مگر به دلیل اینکه عوارض و لوازم ذکر شده از لوازم نظام دنیوى است، نه از لوازم مطلق نظام (چه دنیایى و چه آخرتى). پس دنیا دار تزاحم و تمانع است، ولى آخرت چنین نیست؛ لذا میشود بهشت پهناى آسمانها و زمین را اشغال کرده باشد، و در عین حال جهنم نیز آنرا اشغال کند.
از جمله دلایل این معنا آن است که: ما آنچه را که در ظرف مشاهده خود از حوادث و اتفاقات واقعه میبینیم، وقتی حوادث دیگرى را براى بار دوم میبینیم، حوادث بار اول از نظرمان غایب میشود، مثلاً حوادث امروز را وقتى میبینیم که حوادث دیروز از نظر ما غایب شده باشد، حوادث شب را وقتى میبینیم که حوادث روز، گذشته باشد، و همچنین مثالهاى دیگر، اما نسبت به خداى متعال چنین نیست؛ از نظر او حوادث شب و روز یکجا مشاهده میشود، و حوادث آینده، حوادث گذشته را از محضر او غایب نمیسازد، و این قسم حوادث مزاحمتى با یکدیگر ندارند، پس شب و روز و حوادث مقارن آن دو، به حسب نظام ماده و حرکت، متزاحماند، و در یکجا و در یک لحظه جمع نمیشوند، ولى در نظام آخرت هیچ تزاحم و تمانعى با هم ندارند. [9]
4. بر اساس نظر دیگر که نزدیک به نظریه فوق است؛ دوزخ با تمام آتش و عذابش هم میتواند در اختیار بهشتیان باشد و آنان به آنجا ورود و خروج کرده و با دوزخیان به گفتوگو بپردازند، اما هیچ آسیبی از آتش و عذابهای آنجا نبییند. چنانچه برخی آیات به این مطلب تصریح میکند؛ مانند «... أَصْحابَ الْیَمینِ، فی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ، عَنِ الْمُجْرِمینَ، ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ»؛[10] ... اصحاب یمین (که نامه اعمالشان را به نشانه ایمان و تقوایشان به دست راستشان میدهند؛ آنها در باغهاى بهشتاند، و سؤال میکنند، از مجرمان، چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!
[1]. آل عمران، 133.
[2]. حدید، 21.
[3]. هود، 107.
[4]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 9، ص 365، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[5]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 60، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[6]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 592، دار إحیاء التراث العربی، بیروت،
[7]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 3، ص 262- 263، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.
[8]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 2، ص 837، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[9]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 22- 23 قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 4، ص 31- 32، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق
[10]. مدثر، 39 – 42.
نظرات