لطفا صبرکنید
بازدید
8465
8465
آخرین بروزرسانی:
1396/05/27
کد سایت
fa81230
کد بایگانی
99036
نمایه
درخواست مرگ از خدا
طبقه بندی موضوعی
حقانیت مرگ
اصطلاحات
مرگ ، موت
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
با توجه به سیره پیشوایان دینی آیا میتوانیم از خدای متعال درخواست مرگ کنیم؟!
پرسش
دعای تعجیل در مرگ چیست؟
پاسخ اجمالی
اگرچه به یاد مرگ بودن، عامل بسیار مهمی در جلوگیری از نافرمانی الهی است، اما درخواست و آرزوی مرگ، اگر ناشی از مشکلات و گرفتاریهای دنیایی باشد، از نظر تعالیم دینی پذیرفته نیست؛ چرا که از سویی با صبر و راضی بودن به قضای الهی سازگاری ندارد، و از سوی دیگر پیامبران(ع) و اولیای الهی و مؤمنان در برابر سختیها و مشکلات دنیا، سخت مبارزه کرده و از خداوند چنین تقاضایی را نمیکردند؛ بلکه تلاش میکردند که از نعمت عمری که خداوند به آنان ارزانی داشته، استفاده بهینه کرده، و نهایت بهره را از آن ببرند؛ بهرهای که همراه با سعادت و قرب الی الله باشد و سبب رستگاری انسان در آخرت شود.
پاسخ تفصیلی
اگرچه به یاد مرگ بودن، عامل بسیار مهمی در جلوگیری از گناهان است؛ از اینرو، در روایات فراوان به آن سفارش شده است: «وَ أَکْثِرْ ذِکْرَ الْمَوْتِ وَ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ»؛[1] فراوان از مرگ و بعد مرگ یاد کنید.
اما باید توجه داشت که فرصت زندگی در این جهان، از نعمتهای بزرگی است که خداوند به انسان ارزانی داشته، و آرزوی مرگ در حقیقت نادیده گرفتن و کفران این نعمت است.
البته به طور طبیعی و ذاتی، انسانها دوستدار زندگی و عمر طولانی در این دنیا بوده و زندگی عموم مردم نیز بیانگر همین معنا است؛ چرا که تلاش میکنند از خوردنیها و آشامیدنیهایی استفاده کنند که باعث طول عمر میشود. و در برابر کوچکترین بیماری مبارزه کرده و خواهان درمان آن برای ادامه زندگی هستند.
در روایات و دعاهای پیشوایان دین نیز به مواردی بر خورد میکنیم که خواستار عمر طولانی برای شناخت بیشتر و عبادت و بندگی خدای متعال بودند: «وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ»؛[2] «أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی»،[3] «أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی، وَ أَنْ تُقَوِّیَ ضَعْفِی».[4]
لذا درخواست مرگ در حالت عادی پذیرفتنی نیست؛ زیرا نعمت عمر چیزی است که خدای متعال به انسان ارزانی داشته و انسان باید از آن نهایت استفاده و بهره برداری را در راه اهداف خلقت بکند.
در روایت آمده است؛ روزی پیامبر اکرم(ص) به عیادت بیماری رفت؛ از او احوالپرسی کرد؛ بیمار از درد و مشکلاتش نالید و آرزوی مرگ کرد. پیامبر به او فرمود: «لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّکَ إِنْ تَکُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً وَ إِنْ تَکُ مُسِیئاً فَتُؤَخَّرُ تُسْتَعْتَبُ فَلَا تَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»؛[5] آرزوی مرگ نداشته باش؛ زیرا اگر تو آدم خوب و نیکوکار باشی، با طولانیتر شدن عمرت بر کارهای نیک تو افزوده میشود، و اگر گناهکار باشی، فرصت پیدا میکنی و مورد رضایت خدا قرار مىگیرى، پس تمنای مرگ نکنید».
از اینرو در جایی دیگر فرمود: «لَا یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدُکُمُ الْمَوْتَ بِضُرٍّ نَزَلَ بِه»؛[6] هیچیک از شما به دلیل مشکلاتی که برایتان پیش آمده، آرزوی مرگ نکنید.
از امام علی(ع) نیز نقل شده است: «آرزوی مرگ نکنید؛ زیرا ترس و اضطراب لحظههای جان دادن و سکرات مرگ، بسیار شدید و سخت است. یکی از خوشبختیهای انسان، این است که عمرش طولانی باشد و در نتیجه، با توبه و انابه به سوی قیامت و سرای ابدی برود».[7]
علی(ع) در همین رابطه میفرماید:« بَقِیَّةُ عُمُرِ الْمُؤْمِنِ لَا قِیمَةَ لَهَا یُدْرِکُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ وَ یُحْیِی مَا مَات»؛[8] باقی مانده عمر مؤمن برایش قیمتی نیست؛ چرا که در بقیه عمر فرصتهایی را که از دست داده جبران میکند.
بنابر این و با توجّه به آنچه را که بیان شد، روشن میشود که نعمت عمری را که خداوند به انسان داده، باید هر چه بیشتر از این فرصت استفاده کرده و بهترین بهره برداری را از آن داشته باشد. بهرهای که همراه با کمال انسانی و تقرّب به خدا باشد و سبب رستگاری در آخرت شود.
البته از این قانون کلی مواردی را میتوان استثنا نمود؛ مانند:
1. شهادت در راه خدا: شهادت در راه خدا یکی از آرزوهای اولیای الهی بود که برای رسیدن به آن لحظه شماری میکردند. علی(ع) میفرماید: «به خدا قسم، عشق پسر ابوطالب به مرگ از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادر بیشتر است».[9]
امام صادق(ع) در دعاهای ماه مبارک رمضان چنین مرگی را از خداوند درخواست میکرد: «وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلًا فِی سَبِیلِک»؛[10]
از آنجا که درخواست و آرزوی چنین مرگی عین سعادت است، با تقاضای مرگی که به جهت مشکلات مادی باشد، فرق میکند؛ لذا میبینیم که در دعاها به آن سفارش شده است. و به عبارت دیگر شهادت، مرگی عادی نیست؛ زیرا خدای متعال فرموده است که شما شهیدان را مرده مپندارید.
2. عمر همراه با گناه: اگر عمر انسان در مسیر گناه و در مخالفت با احکام و قوانین الهی سپری میشود، و به تعبیر معصوم(ع) تبدیل به چراگاه شیطان شده و نمیتواند خود را از معصیت خدا باز دارد، و برای ترک گناه راهی جز مرگ ندارد، اینجا آرزوی مرگ آخرین چاره کار است:
«... فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَی»؛[11] و هر گاه بنا شد زندگى من جولانگاه شیطان (و پیروى از او) گردد، تو خود پیش از آنکه نفرین تو بر من فرو بارد، یا خشم برگشتناپذیرت مرا فرا گیرد، جانم را بگیر و مرا نزد خویش بر.
بنابر این، درخواست مرگ از خداوند، اگر ناشی از مشکلات و گرفتاریهای دنیایی باشد، از نظر تعالیم دینی پذیرفته نیست، و با صبر و راضی بودن به قضای الهی سازگاری ندارد؛ زیرا که پیامبران(ع) و اولیای الهی و مؤمنان در برابر سختیها و مشکلات دنیا، از خداوند چنین تقاضایی را نمیکردند.
و اگر مشاهده میشود که حضرت زهرا(س) بر اساس آنچه را که پیامبر اسلام(ص) به اصحاب خویش خبر داده و فرمود: دخترم آنچنان در امواج بلاها و مصیبتها، غمناک و نگران میشود که دست به دعا برداشته، از خدا آرزوی مرگ میکند - فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ یَا رَبِّ إِنِّی قَدْ سَئِمْتُ الْحَیَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْیَا فَأَلْحِقْنِی بِأَبِی-،[12] این دعای حضرت زهرا(س) ناشی از همان دلتنگی و آرزوی وصال به قرب الهی است که علی(ع) فرمود:
«وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِیق»؛[13] و مرگ را آرزو مکن، مگر به شرط محکم و استوار.
یعنی آرزوى مرگ هنگامى بجا است که بر اثر اطاعت و بندگى و دارا بودن توشه سفر آخرت یقین داشته باشى سرنوشت تو پس از مرگ از این زندگانى بهتر است، و گر نه این آرزوى مردمی است که پایههای ایمانشان سست، و از خرد بیبهرهاند که توشه آخرت مهیا نکرده آرزوی مرگ مینمایند.[14]
در داستان حضرت مریم(س) نیز در قرآن کریم آمده است:
«فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا»؛[15] هنگامی که درد وضع حمل مریم را به کنار تنه درخت خرمایى کشاند، (آنقدر ناراحت شد که) گفت اى کاش پیش از این مرده بودم و به کلى فراموش مىشدم!
در رابطه با این سخن حضرت مریم نیز باید گفت:
1 . این آرزوی مرگ ناشی از حیا و عفت فراوان حضرت مریم بود، آن هم نه برای مسائل مادی و دنیوی، بلکه برای آن بود که در میان مردم خود آدم رشید و صاحب فراستی را نمییافت که او را از اتهام مبرا کند.[16]
2 . این آرزوی او برای این بود که مردم به دلیل اتهامی که به وی میزنند دچار معصیت الهی نشوند.[17]
3. این آرزوی مرگ برای آینده نیست که با موضوع گفتوگوی ما در ارتباط باشد؛ یعنی مریم از خدا نخواست که مرا بمیران و مرگم را برسان، بلکه تنها در دلش آرزو کرد که کاش قبلاً مرده بود،[18] و چنین اتفاقی که پای آبرویش در میان بود، رخ نمیداد.
اما باید توجه داشت که فرصت زندگی در این جهان، از نعمتهای بزرگی است که خداوند به انسان ارزانی داشته، و آرزوی مرگ در حقیقت نادیده گرفتن و کفران این نعمت است.
البته به طور طبیعی و ذاتی، انسانها دوستدار زندگی و عمر طولانی در این دنیا بوده و زندگی عموم مردم نیز بیانگر همین معنا است؛ چرا که تلاش میکنند از خوردنیها و آشامیدنیهایی استفاده کنند که باعث طول عمر میشود. و در برابر کوچکترین بیماری مبارزه کرده و خواهان درمان آن برای ادامه زندگی هستند.
در روایات و دعاهای پیشوایان دین نیز به مواردی بر خورد میکنیم که خواستار عمر طولانی برای شناخت بیشتر و عبادت و بندگی خدای متعال بودند: «وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمُرِی بِذْلَةً فِی طَاعَتِکَ»؛[2] «أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی»،[3] «أَنْ تُطِیلَ عُمُرِی، وَ أَنْ تُقَوِّیَ ضَعْفِی».[4]
لذا درخواست مرگ در حالت عادی پذیرفتنی نیست؛ زیرا نعمت عمر چیزی است که خدای متعال به انسان ارزانی داشته و انسان باید از آن نهایت استفاده و بهره برداری را در راه اهداف خلقت بکند.
در روایت آمده است؛ روزی پیامبر اکرم(ص) به عیادت بیماری رفت؛ از او احوالپرسی کرد؛ بیمار از درد و مشکلاتش نالید و آرزوی مرگ کرد. پیامبر به او فرمود: «لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ فَإِنَّکَ إِنْ تَکُ مُحْسِناً تَزْدَدْ إِحْسَاناً وَ إِنْ تَکُ مُسِیئاً فَتُؤَخَّرُ تُسْتَعْتَبُ فَلَا تَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»؛[5] آرزوی مرگ نداشته باش؛ زیرا اگر تو آدم خوب و نیکوکار باشی، با طولانیتر شدن عمرت بر کارهای نیک تو افزوده میشود، و اگر گناهکار باشی، فرصت پیدا میکنی و مورد رضایت خدا قرار مىگیرى، پس تمنای مرگ نکنید».
از اینرو در جایی دیگر فرمود: «لَا یَتَمَنَّیَنَّ أَحَدُکُمُ الْمَوْتَ بِضُرٍّ نَزَلَ بِه»؛[6] هیچیک از شما به دلیل مشکلاتی که برایتان پیش آمده، آرزوی مرگ نکنید.
از امام علی(ع) نیز نقل شده است: «آرزوی مرگ نکنید؛ زیرا ترس و اضطراب لحظههای جان دادن و سکرات مرگ، بسیار شدید و سخت است. یکی از خوشبختیهای انسان، این است که عمرش طولانی باشد و در نتیجه، با توبه و انابه به سوی قیامت و سرای ابدی برود».[7]
علی(ع) در همین رابطه میفرماید:« بَقِیَّةُ عُمُرِ الْمُؤْمِنِ لَا قِیمَةَ لَهَا یُدْرِکُ بِهَا مَا قَدْ فَاتَ وَ یُحْیِی مَا مَات»؛[8] باقی مانده عمر مؤمن برایش قیمتی نیست؛ چرا که در بقیه عمر فرصتهایی را که از دست داده جبران میکند.
بنابر این و با توجّه به آنچه را که بیان شد، روشن میشود که نعمت عمری را که خداوند به انسان داده، باید هر چه بیشتر از این فرصت استفاده کرده و بهترین بهره برداری را از آن داشته باشد. بهرهای که همراه با کمال انسانی و تقرّب به خدا باشد و سبب رستگاری در آخرت شود.
البته از این قانون کلی مواردی را میتوان استثنا نمود؛ مانند:
1. شهادت در راه خدا: شهادت در راه خدا یکی از آرزوهای اولیای الهی بود که برای رسیدن به آن لحظه شماری میکردند. علی(ع) میفرماید: «به خدا قسم، عشق پسر ابوطالب به مرگ از علاقه کودک شیرخوار به پستان مادر بیشتر است».[9]
امام صادق(ع) در دعاهای ماه مبارک رمضان چنین مرگی را از خداوند درخواست میکرد: «وَ أَسْأَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفَاتِی قَتْلًا فِی سَبِیلِک»؛[10]
از آنجا که درخواست و آرزوی چنین مرگی عین سعادت است، با تقاضای مرگی که به جهت مشکلات مادی باشد، فرق میکند؛ لذا میبینیم که در دعاها به آن سفارش شده است. و به عبارت دیگر شهادت، مرگی عادی نیست؛ زیرا خدای متعال فرموده است که شما شهیدان را مرده مپندارید.
2. عمر همراه با گناه: اگر عمر انسان در مسیر گناه و در مخالفت با احکام و قوانین الهی سپری میشود، و به تعبیر معصوم(ع) تبدیل به چراگاه شیطان شده و نمیتواند خود را از معصیت خدا باز دارد، و برای ترک گناه راهی جز مرگ ندارد، اینجا آرزوی مرگ آخرین چاره کار است:
«... فَإِذَا کَانَ عُمُرِی مَرْتَعاً لِلشَّیْطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیْکَ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَیَّ، أَوْ یَسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَی»؛[11] و هر گاه بنا شد زندگى من جولانگاه شیطان (و پیروى از او) گردد، تو خود پیش از آنکه نفرین تو بر من فرو بارد، یا خشم برگشتناپذیرت مرا فرا گیرد، جانم را بگیر و مرا نزد خویش بر.
بنابر این، درخواست مرگ از خداوند، اگر ناشی از مشکلات و گرفتاریهای دنیایی باشد، از نظر تعالیم دینی پذیرفته نیست، و با صبر و راضی بودن به قضای الهی سازگاری ندارد؛ زیرا که پیامبران(ع) و اولیای الهی و مؤمنان در برابر سختیها و مشکلات دنیا، از خداوند چنین تقاضایی را نمیکردند.
و اگر مشاهده میشود که حضرت زهرا(س) بر اساس آنچه را که پیامبر اسلام(ص) به اصحاب خویش خبر داده و فرمود: دخترم آنچنان در امواج بلاها و مصیبتها، غمناک و نگران میشود که دست به دعا برداشته، از خدا آرزوی مرگ میکند - فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِکَ یَا رَبِّ إِنِّی قَدْ سَئِمْتُ الْحَیَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْیَا فَأَلْحِقْنِی بِأَبِی-،[12] این دعای حضرت زهرا(س) ناشی از همان دلتنگی و آرزوی وصال به قرب الهی است که علی(ع) فرمود:
«وَ لَا تَتَمَنَّ الْمَوْتَ إِلَّا بِشَرْطٍ وَثِیق»؛[13] و مرگ را آرزو مکن، مگر به شرط محکم و استوار.
یعنی آرزوى مرگ هنگامى بجا است که بر اثر اطاعت و بندگى و دارا بودن توشه سفر آخرت یقین داشته باشى سرنوشت تو پس از مرگ از این زندگانى بهتر است، و گر نه این آرزوى مردمی است که پایههای ایمانشان سست، و از خرد بیبهرهاند که توشه آخرت مهیا نکرده آرزوی مرگ مینمایند.[14]
در داستان حضرت مریم(س) نیز در قرآن کریم آمده است:
«فَأَجاءَهَا الْمَخاضُ إِلى جِذْعِ النَّخْلَةِ قالَتْ یا لَیْتَنی مِتُّ قَبْلَ هذا وَ کُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیًّا»؛[15] هنگامی که درد وضع حمل مریم را به کنار تنه درخت خرمایى کشاند، (آنقدر ناراحت شد که) گفت اى کاش پیش از این مرده بودم و به کلى فراموش مىشدم!
در رابطه با این سخن حضرت مریم نیز باید گفت:
1 . این آرزوی مرگ ناشی از حیا و عفت فراوان حضرت مریم بود، آن هم نه برای مسائل مادی و دنیوی، بلکه برای آن بود که در میان مردم خود آدم رشید و صاحب فراستی را نمییافت که او را از اتهام مبرا کند.[16]
2 . این آرزوی او برای این بود که مردم به دلیل اتهامی که به وی میزنند دچار معصیت الهی نشوند.[17]
3. این آرزوی مرگ برای آینده نیست که با موضوع گفتوگوی ما در ارتباط باشد؛ یعنی مریم از خدا نخواست که مرا بمیران و مرگم را برسان، بلکه تنها در دلش آرزو کرد که کاش قبلاً مرده بود،[18] و چنین اتفاقی که پای آبرویش در میان بود، رخ نمیداد.
[1]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 459، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. على بن الحسین علیه السلام، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، ص 94، قم، دفتر نشر الهادی، چاپ اول، 1376ش.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 162، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج 2، ص 657، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق.
[5]. شیخ صدوق، امالی، ص 385، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
[6]. قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، الدعوات(سلوة الحزین)، ص 122، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، 1407ق.
[7]. همان. «لَا تَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ فَإِنَّ هَوْلَ الْمُطَّلَعِ شَدِیدٌ وَ إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ أَنْ یَطُولَ عُمُرُهُ وَ یَرْزُقَهُ اللَّهُ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ».
[8]. همان.
[9]. نهج البلاغة، ص 52.
[10]. کافی، ج 4، ص 74.
[11]. صحیفه سجادیة، ص 94.
[12]. امالی، ص 114.
[13]. نهج البلاغه، ص 459.
[14]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، ترجمه و شرح، فیض الاسلام اصفهانی، علی نقی، ج 5، ص 1044، تهران، مؤسسه چاپ و نشر تألیفات فیض الإسلام، چاپ پنجم، 1379ش.
[15]. مریم، 23.
[16]. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 5، ص 396، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، 1336ش.
[17]. رشیدالدین میبدى احمد بن ابى سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، حکمت، علی اصغر، ج 6، ص 31، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش؛ آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 8، ص 400، بیروت، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[18]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 43، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
نظرات