لطفا صبرکنید
31857
- اشتراک گذاری
بسیارى از اندیشوران اهل سنت بر این باورند که خداوند اگر در این جهان دیده نشود در عالم قیامت دیده خواهد شد! برخی از آنان در این رابطه گفته اند: هذا مذاهب اهل السنة و العلم بالحدیث؛ این عقیده اهل سنت و دانشمندان حدیث است".
بعضی هم پیرامون رؤیت خداوند توسط حضرت موسی و بنی اسرائیل گفته اند: نه این که رؤیت خداوند ممکن نباشد، بلکه حضرت موسی توان دیدن خداوند را نداشت.
قائلین به دیدن خداوند برای اثبات ادعایشان به ظاهر بعضی از آیات قرآن و احادیث وارده استدلال نمودند؛ از جمله این روایت؛ پیامبر (ص) گفت: خدا را می بینید همچنان که ماه را در شب چهاردهم می بینید. کسى که در شب چهاردهم ماه را ببیند یقین می داند که آن ماه است. همچنان که مؤمنان نیز خداى عزّ و جلّ را در آن جهان می ببینند یقین می دانند که آن خداى عزّ و جلّ است که مىبینند.
به عقیده ما دنیا و آخرت (با توجه به معاد جسمانى) هیچ تفاوتى در این مسئله نخواهد داشت، آیا خداوند که وجودى فوق ماده است در قیامت تبدیل به یک وجود مادى مىشود و نامحدود به محدود تبدیل خواهد شد؟ شیعه معتقد است مراد از نظر کردن به خداى تعالى نظر کردن حسى که با چشم سر انجام مىشود نیست، بلکه مراد نظر قلبى و دیدن قلب به وسیله حقیقت ایمان است.
بسیارى از اندیشوران اهل سنت بر این باورند که خداوند اگر در این جهان دیده نشود در عالم قیامت دیده خواهد شد! برخی از آنان در این رابطه گفته اند: هذا مذاهب اهل السنة و العلم بالحدیث؛ این عقیده اهل سنت و دانشمندان حدیث است". [1] بعضی هم پیرامون رؤیت خداوند توسط حضرت موسی و بنی اسرائیل گفته اند: نه این که رؤیت خداوند ممکن نباشد، بلکه حضرت موسی توان دیدن خداوند را نداشت. [2]
پیشینه بحث
گفت و گوها و مشاجرات دانشمندان اشاعره و معتزله در باره در خواست رؤیت توسط موسى (ع)، روزگارى علماى اسلامى را به خود مشغول کرده و از صدر اسلام تا زمان حضرت رضا (ع) مورد نزاع شدیدی واقع شده است، به ویژه در زمان امام باقر و امام صادق (ع) که نزاع و مشاجره در آن به اوج خود رسیده بود. معتزله آن را به طور مطلق انکار مىکردند، اما اشاعره آن را نسبت به آخرت اثبات و نسبت به دنیا انکار مىنمودند. [3] طایفه دیگرى هم بودند که مىگفتند خداوند هم در آخرت دیده مىشود و هم در دنیا. [4] عجیب است که هر سه فرقه به همین آیه (سوره اعراف آیه 147) استدلال مىکردند. این مشاجره تا هنگام از بین رفتن فرقه معتزله به دست آل ایوب ادامه داشت.
ادله قائلین به رؤیت خدا
این گروه برای اثبات ادعایشان به ظاهر بعضی از آیات قرآن و احادیث وارده استدلال نمودند که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
یکی از مفسران اهل سنت در این باره می گوید: موسى (ع) برای این نتوانست خدا را ببیند؛ چون خداوند تبارک و تعالى وعده دیدار خویش را به مؤمنان در سراى آخرت داده است، نه در سراى دنیا. و موسى آنچه را درخواست کرده بود، پیش از وقت خواست، از آن جهت به آن نرسید، و گرنه دیدار خداى عزّ و جلّ مؤمنان را واجب است، منتها در جهان آخرت. چنان که پیامبر (ص) گفت: خدا را می بینید همچنان که ماه را در شب چهاردهم می بینید. کسى که در شب چهاردهم ماه را ببیند یقین می داند که آن ماه است. همان گونه که مؤمنان نیز خداى عزّ و جلّ را در آن جهان می ببینند، یقین می دانند که آن خداى عزّ و جلّ است که مشاهده می کنند. پس چون موسى در دنیا دیدار خدا را خواست و هنوز محمّد (ص) در صلب پدران بود، از این جهت از دیدار محروم ماند، گفت نه، من وعده کردهام که تا بنده من محمّد (ص) مرا نبیند هیچ کس دیگر مرا دیدار نکند، و وعده دیدار من در بهشت می باشد: [5] "وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ"؛ در آن روز صورت هایى شاداب و مسرور است، و به پروردگارش مىنگرد". [6] یعنی با چشمت خدا را می بینی همچنان که بخاری در صحیحش روایت نمود: "به زودی خدا را با چشمانتان می بینید". [7] دیدن خداوند توسط مؤمنان در آخرت چیزی است که در احادیث صحاح از راه های متواتر از راویان احادیث به ما رسیده که به هیچ وجه دفع و منعش ممکن نیست؛ چون ابو سعید و ابو هریره در روایتشان که صحیح است، نقل می کنند: گفته شد یا رسول الله آیا ما در روز قیامت خدا را می بینیم؟ حضرت فرمود: آیا در دیدن خورشید و ماه که در پشت ابر نباشند ضرر می بینید؟ گفتند: خیر. حضرت فرمود: شما هم این چنین خدا را می بینید. [8]
در صحیحین از جریر نقل شده است که پیامبر اسلام (ص) به ماه شب چهارده نگاه کرد و فرمود: همان طور که شما این ماه را می بینید پروردگارتان را می بینید [9] ! خداوند برای مؤمنان در حالی که می خندد تجلی می کند. [10]
البته این گروه، از آیه "لَنْ تَرانِی" [11] ، غافل نبودند، بلکه گفتند: لن ترانی معنایش این نیست که این رؤیت تا ابد ممکن نیست، بلکه معنایش این است ای موسی کسی مرا نمی بیند که زنده بماند، موسی عرض کرد خدایا تو را ببینم و بمیرم بهتر است تا زنده باشم و تو را نبینم. [12]
توضیح آیه
قبل از پرداختن به توضیح آیه، نخست توجه به این نکته لازم به نظر می رسد.
کلمه "إلی" به دو صورت حرف و اسم به معنای "به سوی" [13] و "نعمت" [14] وارد شده است. در آیه شریفه و احادیث وارده برای رؤیت از کلمه "إلی" استفاده نموده است. به همین جهت عده ای از اهل سنت این را تأویل نموده و "إلی" در آیه و روایت را اسم و مفرد آلاء [15] به معنای نعمت گرفتند همچنان که ثوری از منصور از مجاهد نقل کرده است که او گفت: "إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ" [16] ؛ یعنی: منتظر ثواب پروردگارش است. [17] این قول در بعضی از منابع شیعی نیز وارد شده است.
در کتاب عیون اخبار رضا (ع) در باب" آنچه از اخبار توحید از حضرت رضا رسیده" به سندى که به ابراهیم بن ابى محمود می رسد، روایت کرده که گفت: على بن موسى الرضا (ع) در معناى آیه" وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ" [18] فرمود: یعنى چهرههایى که در آن روز نورانى است، و منتظر ثواب پروردگارش است. [19]
نقد دیدگاه رؤیت خدا
به عقیده ما بطلان این دیدگاه روشن است؛ زیرا دنیا و آخرت (با توجه به معاد جسمانى) هیچ تفاوتى در این مسئله نخواهد داشت، آیا خداوند که وجودى فوق ماده است در قیامت تبدیل به یک وجود مادى مىشود و از آن مقام نامحدودى به محدودى خواهد گرائید؟ بنابر این مراد از نظر کردن به خداى تعالى نظر کردن حسى که با چشم سر انجام مىشود نیست، بلکه مراد نظر قلبى و دیدن قلب به وسیله حقیقت ایمان است، همان گونه که براهین عقلى هم همین را مىگوید، و اخبار رسیده از اهل بیت عصمت (ع) هم بر همین معنا دلالت دارد [20]
به تعبیر دیگر، دلائل عقلى گواهى مىدهد که خداوند هرگز با چشم دیده نخواهد شد؛ زیرا چشم تنها اجسام یا به تعبیر صحیح تر بعضى از کیفیات آنها را مىبیند و چیزى که جسم نیست و کیفیت جسم را ندارد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد، به عبارتی دیگر، اگر چیزى با چشم دیده شود، حتماً باید داراى مکان و جهت و ماده باشد، در حالى که او برتر از همه اینها است، او وجودى است نامحدود و به همین دلیل بالاتر از جهان ماده است؛ زیرا در جهان ماده همه چیز محدود است.
در بسیارى از آیات قرآن از جمله آیاتى که در مورد بنى اسرائیل و تقاضاى رؤیت خداوند سخن مىگوید، با صراحت کامل، نفى امکان رؤیت از خداوند شده است. [21]
این آیه از آیاتى است که به خوبى بیانگر این است که به هیچ وجه، خدا را نمىتوان دید؛ زیرا کلمه "لن" طبق نظر مشهور ادباء، براى نفى ابد است، بنابر این جمله "لن ترانى" مفهومش چنین مىشود که نه در این جهان و نه در جهان دیگر مرا نخواهى دید. اگر فرضاً کسى در این موضوع تردید کند که "لن" براى نفى ابد است، باز اطلاق آیه و این که نفى رؤیت بدون هیچ قید و شرطى ذکر شده، دلیل بر این است که در هیچ زمان و در هیچ شرائطى خداوند، قابل رؤیت نیست. [22]
نمایه مرتبط: رؤیت (دیدن) خدا، 295 (سایت: 1748) .
[1] رشید رضا، محمد ، تفسیر القران الحکیم ( تفسیر المنار)، ج 7، ص 653، دار المعرفة، بیروت، لبنان، چاپ دوم.
[2] سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی ، فی ظلال القرآن، ج 3، ص 1369، دارالشروق، چاپ بیروت، قاهره، سال 1412 هـ ق، چاپ هفدهم.
[3] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 7، ص 54 و 279 و ج 19، ص 8- 107، انتشارات ناصر خسرو، تهران، سال 1364 هـ ش ، چاپ اول؛ رازى، ابوعبدالله فخرالدین محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، (تفسیر کبیر)، ج 13، ص 5- 124، دار احیاء التراث العربى، چاپ بیروت، سال 1420 ق، چاپ سوم.
[4] فخر الدین بن محمد ابو عبد الله رازى، تفسیر کبیر (مفاتیح الغیب)، ج 13، ص 127.
[5] طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القران، مترجمان، تحقیق: حبیب یغمایى ج 2، ص 536 و 537، انتشارات توس، تهران، 1356 هـ ش، چاپ دوم.
[6] قیامت، 22 و 23.
[7] بخاری، ابو عبدالله، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج 22، ص 445، صحیح بخاری، سایت الإسلام، http://www.al-islam.com (المکتبة الشاملة).
[8] دروزة، محمد عزت، التفسیر الحدیث، ج 2، ص 199، دار إحیاء الکتب العربیة، قاهره، سال 1383 ق؛ مراغى احمد بن مصطفى، تفسیر المراغی، ج 29، ص 153، داراحیاء التراث العربى، بیروت؛ طنطاوى، سید محمد، التفسیر الوسیط للقرآن الکریم، ج 15، ص 205؛ ابن کثیر دمشقى اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج 8، ص 287، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلى بیضون، بیروت، چاپ اول، 1419 ق.
[9] التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة، ج 29، ص 267؛ زحیلی، تفسیر الوسیط، ج 3، ص 2783؛ معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 280.
[10] مسلم، صحیح مسلم، باب إیمان حدیث 316، موقع الإسلام، http://www.al-islam.com (المکتبة الشاملة).
[11] سوره اعراف، آیه 143.
[12] ابن ابى حاتم عبدالرحمن بن محمد ، تفسیر القرآن العظیم، ج 5، ص 1559، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق اسعد محمد الطیب، ناشر مکتبة نزار مصطفى الباز، عربستان، سال 1419 ق، چاپ سوم.
[13] در این صورت معنای استقلالی ندارد بلکه صرفا برای ربط بین کلمات از آن استفاده می شود.
[14] در این صورت جمعش آلاء می باشد، 34 مورد در قرآن آمده که 31 مورد آن به صورت "فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان"؛ "پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مىکنید؟! "آمده است.
[15] نه حرف "إلی" به معنای "به سوی" .
[16] قیامت، 22 و 23.
[17] ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج 8، ص 287 و 288، تفسیر القرآن العظیم، دار الکتب العلمیه، بیروت، 1419 ه ق. .
[18] قیامت، 22 و 23.
[19] صدوق، عیونأخبارالرضا (ع)، ج 1، ص 114، انتشارات جهان، سال 1378 هـ ق .
[20] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، موسوی، محمد باقر ، ج 20، ص 178 دفتر انتشارات اسلامی، قم، سال 1374 هـ ش، چاپ پنجم.
[21] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 5، ص 381، دار الکتب الإسلامیة، تهران، سال 1374 هـ ش، چاپ اول.
[22] همان، ج 6، ص 360.