لطفا صبرکنید
بازدید
25696
25696
آخرین بروزرسانی:
1397/02/29
کد سایت
fa84893
کد بایگانی
102578
نمایه
تعداد و ویژگیهای افعال قلوب
طبقه بندی موضوعی
صرف و نحو
اصطلاحات
افعال قلوب
گروه بندی اصطلاحات
ادبیات
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
تعداد و ویژگیهای «افعال قلوب» را بیان کنید؟
پرسش
تعداد و ویژگیهای «افعال قلوب» را بیان کنید؟
پاسخ اجمالی
یکی از نواسخ مبتدا و خبر (که سبب تغییر معنایی و اعرابی آنها میشوند)، افعال قلوب میباشد. دلیل نامگذاری این افعال به «افعال قلوب» این است که معنای آنها قائم به قلب (تغییر) است؛ یعنی این افعال با تغییر و انقلاب در مبتدا و خبر و تبدیل آنها به یک یا دو مفعول، ناسخِ اعراب آنها خواهند بود.
در خصوص افعال قلوب چند نکته شایان ذکر است:
1. اینگونه نیست که هر فعل قلبی دو مفعولی باشد، بلکه افعال قلوب سه دستهاند: الف. غیر متعدی (مانند «فکّر» و «تفکّر»)؛ ب. متعدی به یک مفعول (مانند «عرف» و «فهم»)؛ ج. متعدی به دو مفعول (مانند «أعلم»).
2. افعال قلوب به لحاظ معنایی به چهار دسته تقسیم میشوند:
الف. افعالی که نشانگر یقین نسبت به خبر هستند و عبارتند از: «وجد، ألفی، تعلّم و دری».
ب. افعالی که نشانگر آن میباشند که خبر به احتمال بالا صحیح است و عبارتند از: «جعل، حجا، عدّ، وهب و زعم».
ج. افعالی که هم میتوانند برای یقین به کار رفته و هم در موارد رجحان مورد استفاده قرار گیرند، اما بیشتر برای یقین استعمال میگردند و عبارتند از: «رأی و علم».
د. افعالی که برای هر دوی یقین و رجحان میتوانند به کار روند، اما بیشتر برای رجحان استفاده میشوند و عبارتند از: «ظنّ، حسب و خال».
3. «علم»، «ظنّ» و «رأی» اگر به معنای «عرف»، «اتّهم» و «اعتقد» باشند، متعدی به یک مفعول بوده و ناسخ مبتدا و خبر به شمار نمیآیند. به همین ترتیب، هر فعلی از افعال یادشده که به معنایی غیر از معنای قلبیِ اشاره داشته باشند، از نواسخ به شمار نمیروند (و حتی ممکن است به صورت فعل لازم و حتی بدون یک مفعول استعمال شوند؛ نظیر «وجد» که به معنای «حقد» به کار میرود و تنها به فاعل احتیاج دارد).
4. گاهی افعال قلوب در لفظ و محل ملغای از عمل میشوند (یعنی در اعراب مبتدا و خبر به عنوان دو مفعول، تصرف نمیکنند)؛ این حالت زمانی رخ میدهد که میان دو مفعول فاصله شود؛ مانند: «علیّ علمتُ إمام»، و یا اینکه در آخر جمله و پس از مبتداء و خبر قرار بگیرند؛ مانند: «علیّ إمامٌ علمتُ».[1]
5. گاهی عمل این افعال تعلیق میشود (به این معنا که در لفظ اثر نمینمایند اما به لحاظ محلّ اعرابی، اثر میکنند). این حالت زمانی اتفاق میافتد که کلمهای صدارت طلب (مانند «لام» ابتداء، «لام» قسم و...) پس از آنها قرار گیرد؛[2] مانند: «عَلِمْتُ زیدٌ لَقائِم».
در خصوص افعال قلوب چند نکته شایان ذکر است:
1. اینگونه نیست که هر فعل قلبی دو مفعولی باشد، بلکه افعال قلوب سه دستهاند: الف. غیر متعدی (مانند «فکّر» و «تفکّر»)؛ ب. متعدی به یک مفعول (مانند «عرف» و «فهم»)؛ ج. متعدی به دو مفعول (مانند «أعلم»).
2. افعال قلوب به لحاظ معنایی به چهار دسته تقسیم میشوند:
الف. افعالی که نشانگر یقین نسبت به خبر هستند و عبارتند از: «وجد، ألفی، تعلّم و دری».
ب. افعالی که نشانگر آن میباشند که خبر به احتمال بالا صحیح است و عبارتند از: «جعل، حجا، عدّ، وهب و زعم».
ج. افعالی که هم میتوانند برای یقین به کار رفته و هم در موارد رجحان مورد استفاده قرار گیرند، اما بیشتر برای یقین استعمال میگردند و عبارتند از: «رأی و علم».
د. افعالی که برای هر دوی یقین و رجحان میتوانند به کار روند، اما بیشتر برای رجحان استفاده میشوند و عبارتند از: «ظنّ، حسب و خال».
3. «علم»، «ظنّ» و «رأی» اگر به معنای «عرف»، «اتّهم» و «اعتقد» باشند، متعدی به یک مفعول بوده و ناسخ مبتدا و خبر به شمار نمیآیند. به همین ترتیب، هر فعلی از افعال یادشده که به معنایی غیر از معنای قلبیِ اشاره داشته باشند، از نواسخ به شمار نمیروند (و حتی ممکن است به صورت فعل لازم و حتی بدون یک مفعول استعمال شوند؛ نظیر «وجد» که به معنای «حقد» به کار میرود و تنها به فاعل احتیاج دارد).
4. گاهی افعال قلوب در لفظ و محل ملغای از عمل میشوند (یعنی در اعراب مبتدا و خبر به عنوان دو مفعول، تصرف نمیکنند)؛ این حالت زمانی رخ میدهد که میان دو مفعول فاصله شود؛ مانند: «علیّ علمتُ إمام»، و یا اینکه در آخر جمله و پس از مبتداء و خبر قرار بگیرند؛ مانند: «علیّ إمامٌ علمتُ».[1]
5. گاهی عمل این افعال تعلیق میشود (به این معنا که در لفظ اثر نمینمایند اما به لحاظ محلّ اعرابی، اثر میکنند). این حالت زمانی اتفاق میافتد که کلمهای صدارت طلب (مانند «لام» ابتداء، «لام» قسم و...) پس از آنها قرار گیرد؛[2] مانند: «عَلِمْتُ زیدٌ لَقائِم».
[1]. جمعى از علما، جامع المقدمات، محقق، جراثیمى، جلیل، ص 327، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ چهارم، بیتا؛ صفایى، غلامعلى، بداءة النحو، ص 140، قم، مدیریه العامه للحوزه العلمیه، چاپ دوم، 1386ش.
[2]. ر. ک: ابن هشام، عبدالله بن یوسف، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک، تحقیق، عبدالحمید، محمد محی الدین، ج 1، ص 30 - 61، بیروت، المکتبة العصریة، 1429ق.
نظرات