جستجوی پیشرفته
بازدید
5890
آخرین بروزرسانی: 1399/10/29
خلاصه پرسش
زندگی‌نامه خبیب بن عدی را بیان نمایید؟
پرسش
زندگی‌نامه خبیب بن عدی را بیان نمایید؟
پاسخ اجمالی

خبیب بن عدی بن مالک بن عامر بن مجدعه بن حججب،[1] انصاری،[2] اوسی،[3] عمری[4] یکی از صحابه و یاران رسول خدا(ص) بود. وی در جنگ بدر حاضر بود.[5]

شرکت در سریه رجیع

در سال سوم[6] یا چهارم هجرت[7] گروهی از قبیله‌ی «عضل» و «قاره» نزد پیامبر خدا(ص) آمدند و از ایشان خواستند تا برخی از یاران خود را برای هدایت آنها بفرستد. پیامبر(ص) خبیب بن عدی را به همراه عاصم بن ثابت و زید بن دثنه و برخی دیگر به آن منطقه فرستاد. آنها با افراد قبیله‌ی «عضل» و «قاره» در منطقه‌ی رجیع با هم ملاقات کردند؛ اما اهالی آن منطقه نیرنگ کرده و بر روی مسلمانان شمشیر کشیدند و از آنان خواستند به آنها کمک کنند تا بتوانند از اهل مکه غنائمی بگیرند؛ اما مسلمانان قبول نکردند. در این بین جنگی بین آنها اتفاق افتاد و برخی از مسلمانان به شهادت رسیدند و خبیب بن عدی و زید دثنه به اسارت درآمدند.[8]

اسارت خبیب

بعد از آن‌که خبیب و همراهانش در سریه رجیع به اسارت گرفته شدند؛ آنها را به عنوان اسیر به مکه بردند.[9] فرزندان حارث بن عامر بن نوفل که پدرشان در جنگ بدر توسط خبیب کشته شده بود،[10] در مقابل صد شتر وی را (به عنوان برده) خریدند.[11] اما برخی معتقد هستند که حجیر بن ابی اهاب تمیمی که برادر پدری حارث بن عامر بود،[12] خبیب را در مقابل هشتاد مثقال طلا و یا پنجاه شتر خرید[13] و او را به عُقبَه بن حارث سپرد تا انتقام خون پدرش را از خبیب بگیرد.[14] برخی می‌گویند دختر حارث بن عامر[15] و برخی نیز می‌گویند أبو إهاب بن عزیز، عکرمه بن أبی‌جهل، أخنس بن شریق، عبیده بن حکیم بن اوقص، امیه بن ابی‌عتبه، فرزندان حضرمی و صفوان بن امیه در خرید خبیب نقش داشتند.[16] گفته می‌شود، فرزندان حارث وی را مدتی در منزل ماویه به عنوان اسیر نگهداری کردند.[17]

شهادت خبیب

در ایام اسارت، مشرکان مکه از خبیب خواستند که از اسلام دست‌بردار تا آزاد شود؛ اما خبیب قبول نکرد و گفت به خدا قسم، اگر همه آن چیزی که بر روی زمین است را به من بدهید، از اسلام دست برنمی‌دارم.[18]

همچنین آنها به خبیب گفتند: آیا دوست داری که محمد(ص) جای تو می‏بود و تو در خانه‏ات نشسته بودی؟ گفت: به خدا قسم، دوست نمی‏دارم که من در خانه خود باشم و خاری وجود محمد را مورد اذیت قرار دهد.[19]

سرانجام مشرکان تصمیم گرفتند خبیب را به شهادت برسانند. خبیب قبل از شهادت از آنان خواست تا اجازه دهند وی دو رکعت نماز بخواند. آنها قبول کردند؛ لذا نخستین کسی که به هنگام کشته شدن، دو رکعت نماز‌خواندن را سنت کرد خبیب بود.[20] وی به مشرکان گفت اگر مرا متهم به ترس از مرگ نمی‌کردید، بیشتر نماز می‏خواندم.[21]

خبیب در آن زمان خاص، مشرکان را نفرین کرد و از خدا خواست که آنها را یکی پس از دیگری از میان بردارد و هیچ یک از آنها را از نظر خشم خود پوشیده مدارد.[22] برخی از مشرکان از ترس آن‌که صدای نفرین خبیب را بشنوند، خود را مخفی کردند و برخی نیز انگشتان خود را در گوش خود فرو بردند تا صدای نفرین وی را نشوند.[23] سعید بن عامر بن حذیم جمحی که بعدها از جانب عمر بن خطاب، فرماندار حمص شد، هنگام کشتن خبیب حاضر بود و نفرین او را شنید و می‌گفت: در هر جا که باشم اگر آن منظره به خاطرم بیاید، غش می‏کنم‏.[24]

سرانجام خبیب را بر تیری چوبی بستند و چهره‏اش را به سوی مدینه کردند. خبیب گفت: اگر صورت مرا از قبله برگرداندید، مهم نیست که خداوند می‏فرماید: «فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله»؛ هر کجا روی آرید همان‌‌طرف به سمت  خدا است.

سپس گفت خدایا، در این‌جا کسی نیست که سلام مرا به رسول تو برساند. خودت سلام مرا به او برسان. اسامه بن زید از پدرش روایت می‏کند که پیامبر(ص) همراه اصحاب خود نشسته بود، حالتی نظیر حالت نزول وحی به ایشان دست داد و سپس فرمود: «سلام و رحمت خدا بر او باد» و به یارانش فرمود جبرئیل از خبیب بر من سلام رساند.[25]

خبیب در لحظه شهادت این اشعار را خواند که نشان از قوت ایمان وی دارد:

«فلست أبالی حین أقتل مسلما                  علی أی جنب کان فی الله مصرعی‏

«و ذلک فی ذات الإله و إن یشأ                     یبارک علی أوصال شلو ممزع»؛[26]

در حالی که مسلمان باشم، هنگام کشته‌شدن هراسی ندارم از اینکه که بر کدام طرف خود بمیرم. اگر خدا اراده کند در تکه تکه گوشت‌های من برکت قرار می‌دهد.

مشرکان مکه فرزندان کسانی که در بدر کشته شده بودند را فرا خواندند. مجموعا چهل نفر با نیزه‏های خود هرکدام  ضربه‌هایی به او زدند.

خبیب در بالای چوبه ‌دار صورت خود را به سوی کعبه کرد و گفت: خدا را شکر که چهره مرا به سوی قبله‏ای برگرداند که آن‌را برای خود و پیامبرش و مؤمنان برگزید.[27] و سپس به شهادت رسید.

سرانجام پیکر خبیب

گفته می‌شود که رسول خدا(ص) مقداد و زبیر را برای پایین آوردن پیکر خبیب از بالای دار به تنعیم فرستاد. مشرکان پیکر خبیب را پایین آورند. بعد از آن زبیر مخفیانه پیکر خبیب را که هنوز سالم بود، بر روی اسب خود قرار داد؛ اما مشرکان متوجه شدند و مانع شدند. در این هنگام زمین پیکر خبیب را در خود فرو برد؛ لذا به وی لقب «بلیع الأرض» دادند.‏[28]

خون‌خواهی خبیب توسط پیامبر(ص)

در سال ششم هجرت پیامبر(ص) شش ماه پس از فتح بنی‌قریظه به خون‌خواهی خبیب بن عدی و یاران وی که در رجیع کشته شدند، به سمت بنی‌لحیان حرکت کرد؛ اما برای غافل‌گیری آنها چنان وانمود کرد که سوی شام می‏رود؛ اما آنها باخبر شدند و به کوه‌ها پناه بردند.[29]

کرامات خبیب

کرامات متعددی از خبیب وارد شده است:

1. ماویه گفت در ایام اسارت خبیب که وی در غل و زنجیر بود،‏ فصل انگور نبود و حتی یک حبه انگور هم پیدا نمی‏شد، نزد او خوشه‏های انگور بزرگی بود؛ لذا پی بردم رزق خاصی بود که خداوند به او ارزانی کرده بود.[30]

2. خبیب همیشه با قرآن مأنوس بود و با آن تهجد می‌کرد؛[31] به طوری که وقتی قرآن می‏خواند زن‌ها صدای قرآن خواندن او را می‏شنیدند و گریه می‌کردند.[32]

3. در هنگام اسارت، خبیب با این‌که می‌توانست پسر ماویه را به قتل برساند، گفت: در دین و آیین ما مکر و حیله نیست و از کشتن وی خودداری کرد.[33]

4. برخی می‌گویند: خبیب یکی از مصادیق آیه «فَادْخُلِی فِی عِبادِی، وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» است.[34]

5. برخی نیز می‌گویند: شخصی از مشرکان نیزه‌ای بر سینه خبیب زد. خبیب به او گفت: «اتَّقِ اللَّهَ»، از خدا بترس. آن شخص که اعتقادی به خدا نداشت عصبانی شد و نیزه را به سینه او فرو برد. این آیه در شأن او نازل گردید: «وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّه بِالْإِثْمِ‏».[35]

6. وی یکی از مصادیق آیه «وَ مِنَ‏ النَّاسِ‏ مَنْ‏ یشْری‏ نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»، است.[36]

 

 

 


[1]. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 3، ص 209، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.

[2]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 2، ص 225، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.

[3]. همان.

[4]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 70، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.

[5]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 2، ص 440، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.

[6]. همان.

[7]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 538، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.

[8]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 210، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.

[9]. الاستیعاب، ج ‏2، ص 440.

[10]. همان.

[11]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 1، ص 357، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق.

[12]. الاستیعاب، ج ‏2، ص 440.

[13]. کتاب المغازی، ج ‏1، ص 357.

[14]. الاستیعاب، ج 2، ص 440.

[15]. مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق: نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 1، ص 186، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.

[16]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 1، ص 598، بیروت، دار الفکر، بیروت، 1409ق.

[17]. کتاب المغازی، ج 1، ص 357.

[18]. همان، ص 360.

[19]. همان.

[20]. همان، ص 358.

[21]. همان، ص 359.

[22]. اسد الغابة، ج 1، ص 598.

[23]. کتاب المغازی، ج 1، ص 359.

[24]. همان، ج 1، ص 359 – 360.

[25]. همان، 360 – 361.

[26]. الاستیعاب، ج ‏2، ص 441.

[27]. کتاب المغازی، ج 1، ص 360 – 361.

[28]. الإصابة، ج ‏2، ص 226.

[29]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏2، ص 595.

[30]. کتاب المغازی، ج 1، ص 357.

[31]. صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 6، ص 43، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.

[32]. کتاب المغازی، ج 1، ص 357 – 358.

[33]. همان، ص 358.

[34]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 31، ص 163، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.

[35]. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت‏، علی اصغر، ج 1، ص 548، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش.

[36]. البدء و التاریخ، ج ‏4، ص 211.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها