لطفا صبرکنید
بازدید
11536
11536
آخرین بروزرسانی:
1398/01/17
کد سایت
fa95675
کد بایگانی
112042
نمایه
ضرب المثل «به در میگویند که دیوار بشنود»
طبقه بندی موضوعی
لغت شناسی
گروه بندی اصطلاحات
ضرب المثلها|سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
«به در میگویند که دیوار بشنود»، آیا مشابه این ضرب المثل را در آموزههای دینی داریم؟
پرسش
به در میگویم(میگویند) تا دیوار بشنود. آیا در آموزههای دینی و قرآنی نیز مواردی وجود دارد که آنرا مصداق این ضرب المثل بدانیم؟
پاسخ اجمالی
ضرب المثل فارسى «به در میگویند که دیوار بشنود»، نظیر ضرب المثل عربی است که میگوید: «ایاک اعنى و اسمعى یا جاره»؛ یعنى به تو میگویم، ولى اى همسایه تو گوش کن!
میگویند اصل این مثل عربى از داستانى گرفته شده که خلاصه آن چنین است: مردى به نام سهل بن مالک فزارى براى دیدار نعمان که از بزرگان عرب بود از وطن خود کوچ کرد و در بین راه گذارش به چادرهاى قبیلهاى افتاد که رئیسشان شخصى به نام حارثة بن لام بود، سهل براى رفع خستگى سفر، سراغ چادر رئیس قبیله را گرفت و کنار آن چادر آمد، ولى رئیس قبیله نبود و خواهرش که زنى بسیار زیبا بود در آن چادر بود، خواهر حارثه او را به درون چادر دعوت کرد و از مهمان تازه وارد - چنانچه رسم عرب بود- پذیرایى کرد و از چادر بیرون رفت، هنگام بیرون رفتن، نظر سهل به او افتاد، و زیبایى فوق العادهاش او را به شگفت در آورد، و هواى ازدواج با او به سرش افتاد، ولى حیاء مانع از اظهار این پیشنهاد بود. سهل چند روزى در آن چادر مهمان بود، در یکى از روزها که آن زن در خیمه نشسته بود، سهل بیرون رفت و در پشت چادر نشست و اشعارى که از عشق درونى و محبت قلبیاش نسبت به آن آگاهى میداد، به صورت خطاب به چادر سرود و در آخرش این مصراع را گفت، که یعنى آنچه تا به حال گفتم اى چادر، به تو گویم ولى اى همسایه چادر(مقصودش آن زن است) تو گوش کن و مخاطب در حقیقت تو هستى.[1]
از امام صادق(ع)، نقل شده است: قرآن به روش این ضرب المثل عربى نازل شده است:
«ایاک اعنى و اسمعى یا جاره». و معنایش این است که آنچه خداى عز و جل در گله و سرزنش از پیامبرش در قرآن آورده است، مقصود از آن دیگرانند. مثل قول خدای متعال در آیه 74 سوره اسراء: «و اگر نبود که ما تو را پا بر جا داشتیم هر آینه نزدیک بود اندکى به مشرکان اعتماد کنى». به این کلام جز او را قصد داشته است.[2]
از امام رضا(ع) هم نقل شده است، مراد خداى عزّ و جلّ از آیه: «عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ».[3] از باب«إیّاک أعنى و اسمعى یا جاره» است. خدای متعال خطاب به پیامبر فرمود، اما منظور امت آنحضرت بود.[4]
میگویند اصل این مثل عربى از داستانى گرفته شده که خلاصه آن چنین است: مردى به نام سهل بن مالک فزارى براى دیدار نعمان که از بزرگان عرب بود از وطن خود کوچ کرد و در بین راه گذارش به چادرهاى قبیلهاى افتاد که رئیسشان شخصى به نام حارثة بن لام بود، سهل براى رفع خستگى سفر، سراغ چادر رئیس قبیله را گرفت و کنار آن چادر آمد، ولى رئیس قبیله نبود و خواهرش که زنى بسیار زیبا بود در آن چادر بود، خواهر حارثه او را به درون چادر دعوت کرد و از مهمان تازه وارد - چنانچه رسم عرب بود- پذیرایى کرد و از چادر بیرون رفت، هنگام بیرون رفتن، نظر سهل به او افتاد، و زیبایى فوق العادهاش او را به شگفت در آورد، و هواى ازدواج با او به سرش افتاد، ولى حیاء مانع از اظهار این پیشنهاد بود. سهل چند روزى در آن چادر مهمان بود، در یکى از روزها که آن زن در خیمه نشسته بود، سهل بیرون رفت و در پشت چادر نشست و اشعارى که از عشق درونى و محبت قلبیاش نسبت به آن آگاهى میداد، به صورت خطاب به چادر سرود و در آخرش این مصراع را گفت، که یعنى آنچه تا به حال گفتم اى چادر، به تو گویم ولى اى همسایه چادر(مقصودش آن زن است) تو گوش کن و مخاطب در حقیقت تو هستى.[1]
از امام صادق(ع)، نقل شده است: قرآن به روش این ضرب المثل عربى نازل شده است:
«ایاک اعنى و اسمعى یا جاره». و معنایش این است که آنچه خداى عز و جل در گله و سرزنش از پیامبرش در قرآن آورده است، مقصود از آن دیگرانند. مثل قول خدای متعال در آیه 74 سوره اسراء: «و اگر نبود که ما تو را پا بر جا داشتیم هر آینه نزدیک بود اندکى به مشرکان اعتماد کنى». به این کلام جز او را قصد داشته است.[2]
از امام رضا(ع) هم نقل شده است، مراد خداى عزّ و جلّ از آیه: «عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ».[3] از باب«إیّاک أعنى و اسمعى یا جاره» است. خدای متعال خطاب به پیامبر فرمود، اما منظور امت آنحضرت بود.[4]
[1]. ر. ک: مدنى، سید على خان، الطراز الأول والکناز لما علیه من لغة العرب المعول، ج 7، ص 230، مشهد، موسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، چاپ اول، 1384ش؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول الکافی، ترجمه، مصطفوی، سید جواد، ج 4، ص 439، تهران، کتاب فروشی علمیه اسلامیه، چاپ اول، 1369ش.
[2]. همان، ترجمه و شرح، کمرهای، محمد باقر، ج 6، ص 471، قم، اسوه، چاپ سوم، 1375ش.
[3]. توبه، 43.
[4]. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، ترجمه و شرح، غفاری مازندرانی، احمد، ج 4، ص 152، تهران، مرتضوی، چاپ اول، 1371ش.
نظرات