لطفا صبرکنید
بازدید
10316
10316
آخرین بروزرسانی:
1395/03/10
کد سایت
id24478
کد بایگانی
70903
نمایه
اصناف و گروههای جن
اصطلاحات
جن
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا جنیان نیز مانند انسانها از لحاظ ایمان و عمل به اصناف و گروههای مختلف تقسیم میشوند؟!
پرسش
لطفاً تفسیر آیه 11 سوره جن را توضیح دهید؟
پاسخ اجمالی
قرآن کریم در آیات 11، 14 و 15 سوره جن به تقسیم و دستهبندی جنیان از نظر اعتقاد و عمل اشاره میکند و میفرماید: «وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِکَ کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً». «وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً». «وَ أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»؛ در میان ما، افرادى صالح و افرادى غیر صالحاند و ما گروههاى متفاوتى هستیم. گروهى از ما تسلیم [فرمانها و احکام] خدایند، و برخى منحرفاند، پس کسانى که تسلیم شدند در صدد یافتن حقیقت و راه مستقیماند، ولى منحرفان هیزم دوزخاند.
در آیه اول جنیان را از زبان خود آنان به گروه صالحان و غیر صالحان تقسیم میکند.
کلمه «صلاح» به معناى شایستگى است، در مقابل کلمه «طلاح» که به معناى ناشایستگى است.[1]
مراد از «دون ذلک» برخی میگویند به معنای رتبهاى پایینتر و نزدیک به رتبه صالحان است.[2] اما برخی میگویند ظهور آیه این است که کلمه «دون» به معناى غیر است؛ یعنی جنیان خواستهاند بگویند: بعضى از ما صالحاند، و بعضى دیگر غیر صالح.[3] این معنا میتواند از جمله - کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً؛ ما داراى مسلکهاى متفرق بودیم - استفاده شود. و این عبارت بر تفرقه و تشتت دلالت دارد. کلمه «طرائق» جمع طریقه است که به معناى روشهایى است که مورد عمل واقع شده باشد.
واژه «قدد» جمع «قده» است که از مصدر «قد» به معناى قطعه است. اگر طرائق را به قدد توصیف کرده، به این مناسبت بود که هر یک از آن طریقهها جدا و بریده از طریقه دیگر است، و سالک خود را به هدفى غیر هدف دیگرى مىرساند.[4]
البته در معنای صالحون برخی میگویند: ظاهرا مراد از کلمه «الصالحون» صالحان به حسب طبع اولى است؛ یعنی آنهایى که در معاشرت و معامله، طبعاً اشخاصى سازگارند، نه صالحان به حسب ایمان؛ به دلیل آنکه اگر منظور از صالحان، صلاحیت بر حسب ایمان بود، مناسبتر آن بود که این آیه بعد از آیه «وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ ...»[5] قرار گیرد، که در آن سخن از ایمان آوردن بعد از شنیدن هدایت بود.
اما در تقسیم دیگر در مورد جنیان میفرماید: «وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ».
مراد از کلمه «مسلمون» این است که ما تسلیم امر خداییم؛ لذا مسلمون کسانی هستند که امر خود را تسلیم خدا کردند؛ یعنی هر چه خدا بخواهد و دستور دهد مطیع او هستند.
منظور از کلمه «قاسطون» کسانی هستند که میل به سوى باطل دارند. «قاسط» به معناى عدول کننده از حق است، بر خلاف کلمه «مقسط» که به معناى عدول کننده به سوى حق است.[6]
بنابر این معناى آیه این است که ما گروه جنیان به دو طایفه تقسیم میشویم: یک طایفه آنهایى که تسلیم امر خدا و مطیع او هستند، و طایفه دیگر کسانى که از تسلیم شدن براى امر خدا - با اینکه حق است - عدول کرده و منحرف شدهاند.
کلمه «تحرى» در جمله «فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً» در مورد هر چیزى استعمال شود، به معناى گشتن براى یافتن آن است؛ لذا معناى جمله چنین است: کسانى که تسلیم امر خدا شدند، آنها در صدد یافتن واقع و پیدا کردن حق بر آمدند.
قرآن کریم در ارتباط با سرانجام منحرفان از اجنه میفرماید: «أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»؛ و اما منحرفان هیزم جهنماند و در دوزخ با سوختن معذب مىشوند، و جانشان مشتعل میگردد. دقیقاً مانند منحرفان از انس که فرمود: «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ»؛[7] بترسید از آتشى که هیزمش بدنهاى مردم (و سنگها) است.[8]
در آیه اول جنیان را از زبان خود آنان به گروه صالحان و غیر صالحان تقسیم میکند.
کلمه «صلاح» به معناى شایستگى است، در مقابل کلمه «طلاح» که به معناى ناشایستگى است.[1]
مراد از «دون ذلک» برخی میگویند به معنای رتبهاى پایینتر و نزدیک به رتبه صالحان است.[2] اما برخی میگویند ظهور آیه این است که کلمه «دون» به معناى غیر است؛ یعنی جنیان خواستهاند بگویند: بعضى از ما صالحاند، و بعضى دیگر غیر صالح.[3] این معنا میتواند از جمله - کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً؛ ما داراى مسلکهاى متفرق بودیم - استفاده شود. و این عبارت بر تفرقه و تشتت دلالت دارد. کلمه «طرائق» جمع طریقه است که به معناى روشهایى است که مورد عمل واقع شده باشد.
واژه «قدد» جمع «قده» است که از مصدر «قد» به معناى قطعه است. اگر طرائق را به قدد توصیف کرده، به این مناسبت بود که هر یک از آن طریقهها جدا و بریده از طریقه دیگر است، و سالک خود را به هدفى غیر هدف دیگرى مىرساند.[4]
البته در معنای صالحون برخی میگویند: ظاهرا مراد از کلمه «الصالحون» صالحان به حسب طبع اولى است؛ یعنی آنهایى که در معاشرت و معامله، طبعاً اشخاصى سازگارند، نه صالحان به حسب ایمان؛ به دلیل آنکه اگر منظور از صالحان، صلاحیت بر حسب ایمان بود، مناسبتر آن بود که این آیه بعد از آیه «وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدى آمَنَّا بِهِ ...»[5] قرار گیرد، که در آن سخن از ایمان آوردن بعد از شنیدن هدایت بود.
اما در تقسیم دیگر در مورد جنیان میفرماید: «وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ».
مراد از کلمه «مسلمون» این است که ما تسلیم امر خداییم؛ لذا مسلمون کسانی هستند که امر خود را تسلیم خدا کردند؛ یعنی هر چه خدا بخواهد و دستور دهد مطیع او هستند.
منظور از کلمه «قاسطون» کسانی هستند که میل به سوى باطل دارند. «قاسط» به معناى عدول کننده از حق است، بر خلاف کلمه «مقسط» که به معناى عدول کننده به سوى حق است.[6]
بنابر این معناى آیه این است که ما گروه جنیان به دو طایفه تقسیم میشویم: یک طایفه آنهایى که تسلیم امر خدا و مطیع او هستند، و طایفه دیگر کسانى که از تسلیم شدن براى امر خدا - با اینکه حق است - عدول کرده و منحرف شدهاند.
کلمه «تحرى» در جمله «فَمَنْ أَسْلَمَ فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً» در مورد هر چیزى استعمال شود، به معناى گشتن براى یافتن آن است؛ لذا معناى جمله چنین است: کسانى که تسلیم امر خدا شدند، آنها در صدد یافتن واقع و پیدا کردن حق بر آمدند.
قرآن کریم در ارتباط با سرانجام منحرفان از اجنه میفرماید: «أَمَّا الْقاسِطُونَ فَکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً»؛ و اما منحرفان هیزم جهنماند و در دوزخ با سوختن معذب مىشوند، و جانشان مشتعل میگردد. دقیقاً مانند منحرفان از انس که فرمود: «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ»؛[7] بترسید از آتشى که هیزمش بدنهاى مردم (و سنگها) است.[8]
[1]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 141، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 559، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[3]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 44، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. همان.
[5]. جن، 13.
[6]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 30، ص 671، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 559.
[7]. بقزه، 24.
[8]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 46.
نظرات