لطفا صبرکنید
بازدید
15671
15671
آخرین بروزرسانی:
1394/06/09
کد سایت
id24620
کد بایگانی
73721
نمایه
زندگینامه عبدالله بن عباس
طبقه بندی موضوعی
تاریخ
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
عبدالله بن عباس چه جایگاهی در جامعه اسلامی داشت و روابط او با امام علی(ع) چگونه بود؟
پرسش
لطفاً درمورد تاریخ و جایگاهی ابن عباس در کمک و محبت به اهل البیت(ع) توضیح فرمایید.
پاسخ اجمالی
عبدالله بن عبّاس بن عبدالمطّلب، در دوران محاصره مسلمانان در شعب ابیطالب به دنیا آمد و به همراه پدرش، کمی قبل از فتح مکه، اسلام اختیار کرد. برخی منابع اسلامی، دعاهایی از پیامبر(ص) در حق او نقل کردهاند. به هر حال او از شخصیتهای مهم تاریخ اسلام بود که عوامل بسیاری سبب شده تا او شخصیت مقبول و برجستهای برای شیعیان و اهل سنت باشد. صحابی بودن، نسبت خانوادگیش با پیامبر(ص) و دعای حضرتشان در حق او، دانش اندوزی او از امام علی(ع) و نشر این دانش و ...
هر دو فرقه بزرگ اسلامی، نقلها و نظریات ابن عباس را نقل کرده و مورد استناد قرار دادهاند.
ابن عباس از سوی امام علی(ع) به فرمانداری برخی شهرها منصوب شد. و همراه آنحضرت در نبردها شرکت کرد و با بسیاری از مخالفان در حقانیت امام علی(ع) گفتوگوها داشت.
با این وجود؛ موضوع مبهمی در تاریخ مبنی بر دلگیری امام علی(ع) از ابن عباس وجود دارد. این مسئله از آنجا شورع شد که وی بعد از برداشتن مقداری از بیت المال، مقر فرمانروایی خود را در بصره ترک کرد. ابن عباس اگرچه با امام حسن و امام حسین(ع) قلباً همراه بود، اما از یاران امام حسین(ع) در سفر کربلا نبود. سرانجام ابن عباس در سال 68 ق، در سن 71 سالگی در شهر طائف از دنیا رفت.
هر دو فرقه بزرگ اسلامی، نقلها و نظریات ابن عباس را نقل کرده و مورد استناد قرار دادهاند.
ابن عباس از سوی امام علی(ع) به فرمانداری برخی شهرها منصوب شد. و همراه آنحضرت در نبردها شرکت کرد و با بسیاری از مخالفان در حقانیت امام علی(ع) گفتوگوها داشت.
با این وجود؛ موضوع مبهمی در تاریخ مبنی بر دلگیری امام علی(ع) از ابن عباس وجود دارد. این مسئله از آنجا شورع شد که وی بعد از برداشتن مقداری از بیت المال، مقر فرمانروایی خود را در بصره ترک کرد. ابن عباس اگرچه با امام حسن و امام حسین(ع) قلباً همراه بود، اما از یاران امام حسین(ع) در سفر کربلا نبود. سرانجام ابن عباس در سال 68 ق، در سن 71 سالگی در شهر طائف از دنیا رفت.
پاسخ تفصیلی
عبدالله پسر «عبّاس بن عبدالمطّلب» و «لبابة بنت حارث بن حزن» بود.[1] او در دوران حضور بنیهاشم و مسلمانان در شعب ابیطالب(حدود سال سوم قبل از هجرت) به دنیا آمد.[2]
عبدالله نیز مانند پدرش اندکی قبل از فتح مکه، اسلام اختیار کرد، اما با سن کمی که داشت بعد از فتح مکه به همراه پیامبر(ص) در جنگ حنین و طائف شرکت کرد.[3]
منابع اسلامی، بویژه منابع اهل سنت، روایات بسیاری را در مورد ابن عباس ذکر کردهاند که بیشتر آنها دعاهایی از پیامبر(ص) در حق ایشان است:
زمانی که عبدالله بن عباس متولد شد؛ پدرش او را پیش پیامبر(ص) آورد. حضرتشان فرزند را بوسید و بر سر و صورتش دست کشید و چنین دعا کرد: «خدایا! او را پر از علم و فهم کن و از بندگان صالحت قرار ده».[4] همچنین پیامبر(ص) در جای دیگری در حقش اینگونه دعا کرد: «خدایا! به ابن عباس حکمت و علم تأویل عطا فرما».[5]
عوامل بسیاری سبب شده تا او شخصیت مقبول و برجستهای برای شیعیان و اهل سنت باشد. صحابی بودن، نسبت خانوادگیش با پیامبر(ص) و دعای حضرتشان در حق او، دانش اندوزی او از امام علی(ع) و نشر این دانش و ... .
هر دو فرقه بزرگ اسلام، نقلها و برداشتهای او را نقل کردهاند؛ منابع روایی و تفسیری شیعه[6] و اهل سنت[7] انباشته از روایاتی است که از ابن عباس نقل شده و این نشان از عمق دانش او دارد که به همین دلیل میان برخی مسلمانان به «حبر الأمة» شهرت دارد.
با وجود اینکه جنبه علمی ابن عباس از شهرت بیشتری برخوردار است، اما زندگی سیاسی او نیز قابل تأمل است. او در دوران سه خلیفه اول، به دلیل سن کمی، فرصت چندانی برای نشان دادن تواناییهای خود نداشت، ولی در عین حال در سال پایانی خلافت عثمان، مسئولیت امور حاجیان را برعهده داشت.[8] اوج ورود ابن عباس به مسائل سیاسی در دوران خلافت امام علی(ع) بود.
ابن عباس و امام علی(ع)
پس از آنکه امام علی(ع) به حکومت رسید، عبدالله بن عباس را به عنوان حاکم شام انتخاب کرده و از او خواست تا حکومت آن منطقه را به دست گیرد. امّا عبدالله از قبول این درخواست خودداری کرد و به آنحضرت گفت: از آنجایی که معاویه از بنیأمیه و پسر عمه عثمان است و از طرف خود او نیز حکومت شام را در دست دارد، من نسبت به جان خود از ناحیه او ایمن نیستم. ترس آنرا دارم که حتی اگر مرا نکشد، حبسم کند.[9] پس از آن حضرتشان حکومت یمن را به او داد.[10] با آغاز جنگهای ناخواسته که بر امام علی(ع) تحمیل شد، ابن عباس به کمک امام شتافت و در هر سه جنگ جمل، صفین و نهروان شرکت کرد.[11]
در جنگ جمل، او گفتوگوهایی با طرف مقابل داشت و پیام امام را نیز برای زبیر برد،[12] و پس از جنگ به دستور امام، حاکم بصره شد.[13] با شدت گرفتن اختلافات میان امام علی(ع) و معاویه، نامهای از سوی معاویه و عمرو عاص برای ابن عباس فرستاده شد تا امام را رها کند و به آنان بپیوندد. ابن عباس آن نامه را به امام علی(ع) نشان داد و با اذن ایشان، جواب دندان شکنی برای آنان نوشت.[14]
ابن عباس از پیروان و مریدان امام علی(ع) بود و گفتوگوهای بسیاری با مخالفان ایشان داشت. در اینجا، به گفتوگوی ابن عباس با عائشه همسر پیامبر(ص) که جایگاه ارزشمندی میان بسیاری از مسلمانان داشت، خواهیم پرداخت که ما را در شناخت شخصیت و اعتقادات او یاری خواهد داد.
امام علی(ع) پس از نبرد جمل، عبدالله بن عبّاس را با این پیام به سوی عائشه فرستاد که به مدینه برگشته و در بصره نماند. ابن عباس برای ملاقات با عائشه از او اجازه خواست که با پاسخ منفی روبرو شد، اما ابن عباس که از طرف امام این مأموریت خطیر را برعهده داشت بدون اجازه وارد شده و بالشتی که در آنجا بود را برداشته و بر روی آن نشست! عائشه گفت: اى پسر عبّاس، سنّت و رسم را خراب کرده و بدون اجازه، وارد منزلم شدی!
ابن عباس: اگر در همان منزلی بودی که پیامبر(ص) در آن بود؛ قطعاً بدون اجازه وارد نمیشدم ... اما تو نافرمانی خداوند و پیامبرش را کرده و از آن خانه خارج شدی! به هرحال، امیرالمؤمنین(ع) دستور داد که به مدینه برگشته و نافرمانی نکنی!
عائشه: خداوند متعال رحمت کند امیرالمؤمنین را! این لقب تنها برای عمر بن خطّاب است!
ابن عباس: به خدا سوگند! حتی اگر برای تو خوشایند نباشد، على(ع)، امیرالمؤمنین است!
عائشه: من از دستورتان سرپیچی میکنم.
ابن عباس: ... دوران امر و نهی تو به پایان رسیده است.
عائشه گریست و گفت: باشد؛ از این شهر میروم؛ هیچ مکانی نزد من بدتر از مکانى نیست که شما بنیهاشم در آن باشید!
ابن عباس: چرا چنین میگویى؟ هر نعمت که دارى از ما دارى!
عائشه: من از شما چه نعمتی دارم؟!
ابن عباس: به سبب قبیلهات بنو تیم تو را امّالمؤمنین نمیخوانند، بلکه این لقبت به سبب ما بنی هاشم است. به جهت ما بنی هاشم، به پدرت صدّیق میگویند در حالیکه او پسر ابیقحافه است.
عائشه: به پشتوانه پیامبر(ص) بر من منت مینهید؟
ابن عباس: بلى، چرا به پشتوانه او بر شما منّت ننهیم؟...[15]
در شب شهادت امیرالمؤمنین(ع)، ابن عباس صاحب فرزندی شد که او را همنام حضرتشان «علی» نام نهاد[16] که خلفای عباسی از نسل این فرزند هستند.[17]
ابن عباس از شاگردان ویژه امام علی(ع) بود و مردم نیز او را با همین ویژگی میشناختند.[18] او تواضع نسبت به استادش را از یاد نمیبرد و هنگامی که از او پرسیدند: فاصله میان دانش تو و دانش پسرعمویت (امام علی ع) چه اندازه است؟ گفت: مانند نسبت قطرهای به دریا![19]
همچنین اعتماد امام(ع) به ابن عباس تا اندازهای بود که در ماجرای حَکَمیت میان امام و معاویه، او یکی از کاندیداهای امام برای نمایندگی از خودشان بود[20] اما با مخالفت برخی، مجبور به انتخاب ابوموسی اشعری شد.
با تمام آنچه در مزایای ابن عباس بیان شد، اما ماجرایی وجود دارد که انتقاداتی را متوجه او کرده و آن زمانی است که ابن عباس در پی واقعهای از امام دلگیر شد و با برداشتن بخشی از بیت المال از مقر فرمانروایی خود(بصره) به مکه رفت که این رفتارش مورد نکوهش شدید امام قرار گرفت.[21] در این ارتباط نامههایی میان او و امام رد و بدل شد که پرداختن به این ماجرای تاریخی مورد اختلاف است، مجالی دیگر میطلبد.
ابن عباس، پس از شهادت امام علی(ع)
با شهادت امام علی(ع)، قدرت شیعیان رو به افول نهاد تا جایی که فرزندشان امام حسن(ع) مجبور به صلح با معاویه و واگذاری خلافت شد. پس از این ماجرا ابن عباس نیز مانند دیگر بزرگان شیعه که در حجاز حاضر بودند، بدون آنکه در مقابل معاویه مقاومت کنند، در خدمت حکومت او نیز قرار نگرفته و متصدی هیچ مسئولیتی نشدند. ابن عباس در این مدت به نشر دانشی پرداخت که بیشتر آنرا از امامش آموخته بود.
در ماجرای قیام امام حسین(ع)، ابن عباس با گوشزدکردن بیوفایی کوفیان، امام را از سفر به بر حذر داشت. وی با آنکه قلباً طرفدار امام بود، اما در سفر به کربلا همراهشان نشد.[22]
پس از شهادت امام حسین(ع) و مرگ یزید، ابن زبیر که قدرت را در مکه به دست گرفته بود، با تحت فشار قرار دادن ابن عباس و محمد بن حنفیه خواهان بیعت گرفتن از آنان شد، اما آنان تعدادی از شیعیان عراق را برای رهایی خود به کمک فراخواندند و در نهایت ابن عباس به طائف رفته و با ابن زبیر بیعت نکرد.[23]
ابن عباس در اواخر عمر خود نابینا شد.[24] برخی منابع در علت نابینایی او در اواخر عمر، حدیثی قابل تأمل و قابل اشکال نقل کردهاند که براساس آن، ابن عباس در جوانی جبرئیل را با پیامبر(ص) دیده بود و پیامبر(ص) گفت چون چشمانت جبرئیل را دید، در اواخر عمر نابینا خواهی شد![25]
ابن عباس در نهایت در سال 68 هجری، در سن 71 سالگی در طائف از دنیا رفت[26] و محمد بن حنفیه بر او نماز گزارد.[27]
عبدالله نیز مانند پدرش اندکی قبل از فتح مکه، اسلام اختیار کرد، اما با سن کمی که داشت بعد از فتح مکه به همراه پیامبر(ص) در جنگ حنین و طائف شرکت کرد.[3]
منابع اسلامی، بویژه منابع اهل سنت، روایات بسیاری را در مورد ابن عباس ذکر کردهاند که بیشتر آنها دعاهایی از پیامبر(ص) در حق ایشان است:
زمانی که عبدالله بن عباس متولد شد؛ پدرش او را پیش پیامبر(ص) آورد. حضرتشان فرزند را بوسید و بر سر و صورتش دست کشید و چنین دعا کرد: «خدایا! او را پر از علم و فهم کن و از بندگان صالحت قرار ده».[4] همچنین پیامبر(ص) در جای دیگری در حقش اینگونه دعا کرد: «خدایا! به ابن عباس حکمت و علم تأویل عطا فرما».[5]
عوامل بسیاری سبب شده تا او شخصیت مقبول و برجستهای برای شیعیان و اهل سنت باشد. صحابی بودن، نسبت خانوادگیش با پیامبر(ص) و دعای حضرتشان در حق او، دانش اندوزی او از امام علی(ع) و نشر این دانش و ... .
هر دو فرقه بزرگ اسلام، نقلها و برداشتهای او را نقل کردهاند؛ منابع روایی و تفسیری شیعه[6] و اهل سنت[7] انباشته از روایاتی است که از ابن عباس نقل شده و این نشان از عمق دانش او دارد که به همین دلیل میان برخی مسلمانان به «حبر الأمة» شهرت دارد.
با وجود اینکه جنبه علمی ابن عباس از شهرت بیشتری برخوردار است، اما زندگی سیاسی او نیز قابل تأمل است. او در دوران سه خلیفه اول، به دلیل سن کمی، فرصت چندانی برای نشان دادن تواناییهای خود نداشت، ولی در عین حال در سال پایانی خلافت عثمان، مسئولیت امور حاجیان را برعهده داشت.[8] اوج ورود ابن عباس به مسائل سیاسی در دوران خلافت امام علی(ع) بود.
ابن عباس و امام علی(ع)
پس از آنکه امام علی(ع) به حکومت رسید، عبدالله بن عباس را به عنوان حاکم شام انتخاب کرده و از او خواست تا حکومت آن منطقه را به دست گیرد. امّا عبدالله از قبول این درخواست خودداری کرد و به آنحضرت گفت: از آنجایی که معاویه از بنیأمیه و پسر عمه عثمان است و از طرف خود او نیز حکومت شام را در دست دارد، من نسبت به جان خود از ناحیه او ایمن نیستم. ترس آنرا دارم که حتی اگر مرا نکشد، حبسم کند.[9] پس از آن حضرتشان حکومت یمن را به او داد.[10] با آغاز جنگهای ناخواسته که بر امام علی(ع) تحمیل شد، ابن عباس به کمک امام شتافت و در هر سه جنگ جمل، صفین و نهروان شرکت کرد.[11]
در جنگ جمل، او گفتوگوهایی با طرف مقابل داشت و پیام امام را نیز برای زبیر برد،[12] و پس از جنگ به دستور امام، حاکم بصره شد.[13] با شدت گرفتن اختلافات میان امام علی(ع) و معاویه، نامهای از سوی معاویه و عمرو عاص برای ابن عباس فرستاده شد تا امام را رها کند و به آنان بپیوندد. ابن عباس آن نامه را به امام علی(ع) نشان داد و با اذن ایشان، جواب دندان شکنی برای آنان نوشت.[14]
ابن عباس از پیروان و مریدان امام علی(ع) بود و گفتوگوهای بسیاری با مخالفان ایشان داشت. در اینجا، به گفتوگوی ابن عباس با عائشه همسر پیامبر(ص) که جایگاه ارزشمندی میان بسیاری از مسلمانان داشت، خواهیم پرداخت که ما را در شناخت شخصیت و اعتقادات او یاری خواهد داد.
امام علی(ع) پس از نبرد جمل، عبدالله بن عبّاس را با این پیام به سوی عائشه فرستاد که به مدینه برگشته و در بصره نماند. ابن عباس برای ملاقات با عائشه از او اجازه خواست که با پاسخ منفی روبرو شد، اما ابن عباس که از طرف امام این مأموریت خطیر را برعهده داشت بدون اجازه وارد شده و بالشتی که در آنجا بود را برداشته و بر روی آن نشست! عائشه گفت: اى پسر عبّاس، سنّت و رسم را خراب کرده و بدون اجازه، وارد منزلم شدی!
ابن عباس: اگر در همان منزلی بودی که پیامبر(ص) در آن بود؛ قطعاً بدون اجازه وارد نمیشدم ... اما تو نافرمانی خداوند و پیامبرش را کرده و از آن خانه خارج شدی! به هرحال، امیرالمؤمنین(ع) دستور داد که به مدینه برگشته و نافرمانی نکنی!
عائشه: خداوند متعال رحمت کند امیرالمؤمنین را! این لقب تنها برای عمر بن خطّاب است!
ابن عباس: به خدا سوگند! حتی اگر برای تو خوشایند نباشد، على(ع)، امیرالمؤمنین است!
عائشه: من از دستورتان سرپیچی میکنم.
ابن عباس: ... دوران امر و نهی تو به پایان رسیده است.
عائشه گریست و گفت: باشد؛ از این شهر میروم؛ هیچ مکانی نزد من بدتر از مکانى نیست که شما بنیهاشم در آن باشید!
ابن عباس: چرا چنین میگویى؟ هر نعمت که دارى از ما دارى!
عائشه: من از شما چه نعمتی دارم؟!
ابن عباس: به سبب قبیلهات بنو تیم تو را امّالمؤمنین نمیخوانند، بلکه این لقبت به سبب ما بنی هاشم است. به جهت ما بنی هاشم، به پدرت صدّیق میگویند در حالیکه او پسر ابیقحافه است.
عائشه: به پشتوانه پیامبر(ص) بر من منت مینهید؟
ابن عباس: بلى، چرا به پشتوانه او بر شما منّت ننهیم؟...[15]
در شب شهادت امیرالمؤمنین(ع)، ابن عباس صاحب فرزندی شد که او را همنام حضرتشان «علی» نام نهاد[16] که خلفای عباسی از نسل این فرزند هستند.[17]
ابن عباس از شاگردان ویژه امام علی(ع) بود و مردم نیز او را با همین ویژگی میشناختند.[18] او تواضع نسبت به استادش را از یاد نمیبرد و هنگامی که از او پرسیدند: فاصله میان دانش تو و دانش پسرعمویت (امام علی ع) چه اندازه است؟ گفت: مانند نسبت قطرهای به دریا![19]
همچنین اعتماد امام(ع) به ابن عباس تا اندازهای بود که در ماجرای حَکَمیت میان امام و معاویه، او یکی از کاندیداهای امام برای نمایندگی از خودشان بود[20] اما با مخالفت برخی، مجبور به انتخاب ابوموسی اشعری شد.
با تمام آنچه در مزایای ابن عباس بیان شد، اما ماجرایی وجود دارد که انتقاداتی را متوجه او کرده و آن زمانی است که ابن عباس در پی واقعهای از امام دلگیر شد و با برداشتن بخشی از بیت المال از مقر فرمانروایی خود(بصره) به مکه رفت که این رفتارش مورد نکوهش شدید امام قرار گرفت.[21] در این ارتباط نامههایی میان او و امام رد و بدل شد که پرداختن به این ماجرای تاریخی مورد اختلاف است، مجالی دیگر میطلبد.
ابن عباس، پس از شهادت امام علی(ع)
با شهادت امام علی(ع)، قدرت شیعیان رو به افول نهاد تا جایی که فرزندشان امام حسن(ع) مجبور به صلح با معاویه و واگذاری خلافت شد. پس از این ماجرا ابن عباس نیز مانند دیگر بزرگان شیعه که در حجاز حاضر بودند، بدون آنکه در مقابل معاویه مقاومت کنند، در خدمت حکومت او نیز قرار نگرفته و متصدی هیچ مسئولیتی نشدند. ابن عباس در این مدت به نشر دانشی پرداخت که بیشتر آنرا از امامش آموخته بود.
در ماجرای قیام امام حسین(ع)، ابن عباس با گوشزدکردن بیوفایی کوفیان، امام را از سفر به بر حذر داشت. وی با آنکه قلباً طرفدار امام بود، اما در سفر به کربلا همراهشان نشد.[22]
پس از شهادت امام حسین(ع) و مرگ یزید، ابن زبیر که قدرت را در مکه به دست گرفته بود، با تحت فشار قرار دادن ابن عباس و محمد بن حنفیه خواهان بیعت گرفتن از آنان شد، اما آنان تعدادی از شیعیان عراق را برای رهایی خود به کمک فراخواندند و در نهایت ابن عباس به طائف رفته و با ابن زبیر بیعت نکرد.[23]
ابن عباس در اواخر عمر خود نابینا شد.[24] برخی منابع در علت نابینایی او در اواخر عمر، حدیثی قابل تأمل و قابل اشکال نقل کردهاند که براساس آن، ابن عباس در جوانی جبرئیل را با پیامبر(ص) دیده بود و پیامبر(ص) گفت چون چشمانت جبرئیل را دید، در اواخر عمر نابینا خواهی شد![25]
ابن عباس در نهایت در سال 68 هجری، در سن 71 سالگی در طائف از دنیا رفت[26] و محمد بن حنفیه بر او نماز گزارد.[27]
[1]. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 6، ص 72، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، بجاوی، علی محمد، ج 1، ص 37، بیروت، دارالجیل، چاپ اول، 1412ق.
[3]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 296، بیروت، دارالفکر، 1407ق.
[4]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 4، ص 27، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق.
[5]. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، محقق، مصحح، شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصطفوی، حسن، ج 1، ص 273، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، 1409ق؛ طهمانی نیشابوری (ابن البیع)، محمد بن عبدالله، المستدرک على الصحیحین، تحقیق، عبدالقادر عطا، مصطفى، ج 3، ص 617، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
[6]. ر. ک: شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، شیخ آقابزرگ تهرانی، تحقیق، قصیرعاملی، احمد، ج 1، ص 479، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق، غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 399، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[7]. ر. ک: ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج 1، ص 99، بیروت، دارالکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق؛ قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 3، ص 1543، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.
[8]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 4، ص 448، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ق.
[9]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبدالسلام، ج 3، ص 538، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[10]. دینورى، احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق، عبدالمنعم عامر، مراجعه، جمال الدین شیال، ص 141، قم، منشورات الرضى، 1368ش.
[11]. البدایة و النهایة، ج 8، ص 304.
[12]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 74، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[13]. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق، شیری، علی، ج 1، ص 105، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق.
[14]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبدالسلام محمد، ص 412، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.
[15]. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج 2، ص 486، بیروت، دارالاضواء، 1411ق.
[16]. أنساب الأشراف، ج 4، ص 70.
[17]. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 4، ص 303، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[19]. ابن أبیالحدید، عبدالحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، محقق، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 1، ص 19، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[20]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 1، ص 177، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[21]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 5، ص 141.
[23]. البدایة و النهایة، ج 8، ص 305- 306.
[24]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، أسد الغابة، ج 3، ص 190، بیروت،دارالفکر، 1409ق.
[25]. همان، ص 189.
[27]. مؤلف مجهول، أخبار الدولة العباسیة و فیه أخبار العباس و ولده، تحقیق، الدورى، عبدالعزیز، المطلبى،عبدالجبار، ص 130، بیروت، دارالطلیعة، 1391ش.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات