لطفا صبرکنید
بازدید
9371
9371
آخرین بروزرسانی:
1396/03/10
کد سایت
id25659
کد بایگانی
88926
نمایه
تمدن عباسی
طبقه بندی موضوعی
تاریخ
اصطلاحات
بنی عباس ، عباسیان
گروه بندی اصطلاحات
فرقهها، مذهبها، گروهها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
بنی عباس در دوران خلافت خود چه آثار تمدنی از خود بر جای گذاشتند؟
پرسش
آیا بنی عباس تمدنی از خود به جای گذاشتند؟
پاسخ اجمالی
دوران خلافت عباسیان، از طولانیترین دورانهای حکومتی جامعه اسلامی بوده و صرف نظر از ارزیابی حاکمان این دودمان، طبیعی است که برخی از نهادهای تمدنی در این دوره تأسیس شده باشد و یا نهادهای گذشته تقویت شود.
گرچه نمیتوان در یک نوشتار مختصر به تمام آنچه در آن دوره رخ داده پرداخت، اما در پاسخ تفصیلی به سرفصلهایی چون تأسیس بغداد توسط منصور عباسی؛ مدیریت حج و توسعه و گسترش مسجد الحرام و مسجد النبی(ص)؛ بهکارگیری منصب وزارت؛ ایجاد نظام دیوانی و ... اشاره خواهیم کرد.
گرچه نمیتوان در یک نوشتار مختصر به تمام آنچه در آن دوره رخ داده پرداخت، اما در پاسخ تفصیلی به سرفصلهایی چون تأسیس بغداد توسط منصور عباسی؛ مدیریت حج و توسعه و گسترش مسجد الحرام و مسجد النبی(ص)؛ بهکارگیری منصب وزارت؛ ایجاد نظام دیوانی و ... اشاره خواهیم کرد.
پاسخ تفصیلی
بنی عباس صدها سال حکومت کردند که در مقاطع مختلف، قدرت آنان کاهش و افزایش مییافت. گاه تنها خود حاکم مطلق بودند و گاه عملاً فرمانروایان دیگری حکومت را بر عهده داشته و آنان تنها نقشی تشریفاتی داشتند. بر این اساس، نمیتوان تمدن برجای مانده در این سدهها را در یک نوشتار مختصر عرضه کرد، اما به طور کلی میتوان گفت: آثار و اقدامات تاریخی بنی عباس، شامل امور فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و خصوصاً عمرانی میشود، که هر کدام باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد.
با توجه به این نکات، اجمالاً به برخی از فعالیتهای انجام شده در زمان حاکمیت این سلسله خواهیم پرداخت:
1. یکی از اقدامات مهم و تاریخی عباسیان؛ تأسیس شهر بغداد توسط منصور عباسی بود. او احساس کرده بود که در کوفه، حیره و هاشمیه نمیتواند دولت عباسی را پایدار کند؛ زیرا این شهرها یا مرکز شیعیان و علویان بودند، یا امکانات کافی برای مواجهه با دنیای بزرگ آن روز را نداشتند. بنابراین، او در اندیشه پایتخت جدیدی افتاد که بتواند سلسله عباسی را در آن مستقر سازد. بدین ترتیب در سال 145 ق، پس از بررسیهای اولیه، قرار بر تأسیس شهر بغداد شد، اما شورش نفس زکیه،[1] کار را به سال بعد موکول کرد.
بغداد روستایی کماهمیت در بین النهرین بود که از سالها قبل بدین نام شناخته میشد. با این وجود، موقعیت این روستا از نظر وجود آب فراوان، مزارع گسترده، نزدیکبودن به شاهراههای ارتباطی و ... ، بدان انجامید که به عنوان پایتخت آینده در نظر گرفته شود. کار بنای شهر با حضور بیش از صدهزار کارگر همراه معمارانی که از نقاط مختلف به آنجا آمده بودند، بعد از سه سال و در سال 149ق پایان یافت. نقشه شهر به صورت یک دایره طراحی شده بود. مرکز آن مسجد و قصر قرار داشت و در اطراف آن هم محلات و ادارات مختلف بنا گردید. در چهار سمت آن، چهار دروازه با نامهای خراسان، شام، بصره و کوفه قرار داده شد. اطراف شهر هم، خندقی کنده شد. این رسمی بود که پیش از اسلام در شهرهای ایرانی دوره ساسانی رعایت میشد.[2]
2. عباسیان، مسجد الحرام در مکه و مسجد النبی(ص) در مدینه را نیز گسترش دادند. این دو مکان دارای اهمیت ویژهای برای جامعه اسلامی بود که عباسیان داعیه خلافت بر آن را داشتند و از اینرو برای جلب نظر مسلمانان و تسلط بر این دو شهر، به رسیدگی به امور آنها؛ مانند انتخاب کارگزار، تعمیر و نگهداری راهها، پوشش کعبه و ... میپرداختند.
آنان علاوه بر گسترش فیزیکی مسجد و مطاف، کعبه را تزیین کرده و دَرِ آن را طلاکاری کردند، هدایای ارزشمندی فرستادند تا در کعبه آویخته شود، برای کعبه پرده زیبایی فراهم کردند، مقام ابراهیم(ع) را زینت دادند، چاه زمزم و حجر اسماعیل را مرمت کردند، چشمهها و برکههایی در مکه ایجاد کردند و ...
این اقدامات در دوره منصور و مهدی عباسی نمود بیشتری داشت.
منصب سقایت و آبرسانی به حاجیان از گذشتههای دور از مناصب خاندانی عباسیان به شمار میرفت، زیرا این منصب پس از وفات عبدالمطلب در اختیار فرزندش عباس قرار گرفت و بعدها از سوی پیامبر(ص) نیز تنفیذ شده و در خاندان عباسی ماندگار شد و حتی قبل از به قدرترسیدنشان نیز کسی را یارای عزلشان از این منصب نبود.
اقدامات خلفای عباسی درباره حج و زیارت را میتوان در موارد زیر دستهبندی کرد:
1-2. تعیین امیر الحاج که معمولاً همان کارگزار حرمین بود. امیر الحاج تا نیمههای سده چهارم قمری، بیشتر فردی از خاندان عباسی یا از وابستگان آنان بود.
2-2. خدمات عمرانی متنوع که به برخی از آنها اشاره شد.
3-2. رسیدگی به ساکنان مکه و مدینه از طریق پرداخت عطایا و دیگر نفقات که معمولاً به دست خلیفه یا امیر الحاج در ایام موسم انجام میگرفت.
4-2. توجه به امنیت راههای ارتباطی. در دوره عباسیان، افزون بر امیر الحاج، به تدریج از سال 230ق سِمَتی جدید پدید آمد. فردی به عنوان کارگزار راه حج و رویدادهای موسم (والی طریق مکه و احداث الموسم) برگزیده میشد که امنیت راه حج بر عهده وی بود و همکار امیر الحاج به شمار میرفت.
منصور نخستین خلیفه عباسی است که تعمیر و گسترش مسجدالحرام را آغاز کرد. او به سال 137ق، وسعت مسجد را به دو برابر افزایش داد و بخشهای زیادی از دار الندوة[3] را درون مسجد قرار داد. او بر چاه زمزم شبکه نهاد و زمینش را با سنگ مرمر فرش کرد. از دیگر اقدامات او میتوان تعمیر «مسجد بیعت» در عَقبه منا و دستور ساخت «مسجد خیف» در منا را برشمرد.[4]
در میان خلفای عباسی، مهدی بیشترین کوشش را برای گسترش مسجد الحرام انجام داد و دو بار در سالهای 160 و 164 ق بدان پرداخت.
در گسترش اول، وی وسعت مسجد را به دو برابر عصر منصور افزایش داد و پنج درِ جدید بر آن افزود. در گسترش دوم، ساختار هندسی مسجد را به گونهای طراحی کرد که شکل مربع پذیرفت و کعبه در مرکز آن قرار گرفت. همچنین در سال 159ق، پردههای گوناگونی که از پیش بر کعبه قرار داشت، گردآوری شده و به جای آن، پردهای که به دستور مهدی در شهر تنیس مصر، فراهم شده بود، بر کعبه آویخته شد و دیوار کعبه نیز با عطر و مشک و عنبر معطر شد.[5]
3. یکی از اقدامات برجسته در عرصه سیاسی کشور در ابتدای دوران عباسی و پس از پیروزی بر امویان، این بود که منصب وزارت که از مناصب ایران قدیم بود، مجدداً به کار گرفته شد. هنگامی که ابوالعباس، نظام وزارت را پذیرفت، به تحول حکومت، تمرکزگرایی و توزیع قدرت گرایش یافت و البته این کار به تشویق ایرانیها انجام شد. آنان ابوسلمه خلال را وزیر آل محمد (ص) خواندند و ابوالعباس او را پذیرفت.[6] در دوران ابوسلمه، قدرت وزیر به شکل روشن مشخص نبود. با اینکه او را وزیر مینامیدند؛ اما از قدرت و اختیارات کامل در همه دیوان برخوردار نبود و اختیاراتش مشخص نبود.
وزیر، جانشین خلیفه بود که در هر کاری قائم مقام وی محسوب میشد. وزیر، امور لشکری و کشوری مملکت را اداره میکرد. سپاه، امور جنگ، مالیات و عایدات، تحت نظر او بود. مراسلات و فرمانها را به نقاط مختلف دور و نزدیک میفرستاد.[7]
4. یکی دیگر از اقدامات، ایجاد نظام دیوانی در دولت عباسیان بود. این نظام دیوانی شامل چند بخش میشد که عبارت بودند از:
1. دیوان وزارت: مهمترین دیوان مملکت که ریاست آن با وزیر اعظم بود. این دیوان به امور مملکتی رسیدگی میکرد و مأموریت جمعآوری مالیات در نقاط مختلف کشور را به عهده داشت.
2. دیوان صاحب الشرطة یا «دیوان عرض»: بعد از وزیر اعظم، این دیوان از بزرگترین و مهمترین دستیاران پادشاه بود که ریاست امور سپاه را به عهده داشت و به نام «عارض لشکر» خوانده میشد که باید دارای صفات ممتاز و لیاقت میبود. هنگام صلح، رسیدگی به وضع سربازان و تهیه لوازم آسایش آنان و در موقع جنگ، بسیج سربازان و تهیه خوراک و مایحتاج سربازان برعهده وی بود.
3. دیوان رسائل: مخصوص صدور فرامین، احکام، جمعآوری اسناد و مکاتبات دولتی بود. ریاست آنرا همیشه به یکی از رجال آزموده واگذار مینمودند. وظیفه عمده این دیوان، نوشتن نامه به خلفای عباسی، سلاطین و پادشاهان همجوار و حکام و بزرگان برجسته دولت بود. در اینگونه موارد، خلیفه و یا پادشاه، شخصاً نامهها را دیکته میکرد و رئیس دیوان به سبکی که معمول بود، آنرا انشاء میکرد. در سایر موارد، نامهها را زیر دستان رئیس دیوان، مینوشتند و از نظر او میگذراندند. تمام نامههای مهم و محرمانه که از فرماندهان سپاه و حکام و دیوان برید (اطلاعات) میرسید، مستقیماً به رئیس دیوان داده میشد.
4. دیوان إشراف یا دستگاه اطلاعاتی خلافت: یکی از مهمترین دیوانها بوده و وظیفهاش تفتیش در کردار و اعمال وزیران، عمال دولت و سرداران سپاه بود. عضو دیوان اشراف را «مشرّف» میخواندند. این دیوان به وسایل گوناگون، اطلاعات محرمانه را کسب میکرد و غلامان و کسانی را که مورد نظر بودند، با پول و هدایا میخرید و اطلاعات لازم را، از آنان کسب میکرد.
5. دیوان مظالم: ریاست این دیوان، بر عهده کسی بود که بر کلیه امور شرع و قوانین و حقوق اطلاع کافی داشت، این دیوان به ترتیب به سه شعبه تقسیم میگشت: دیوان قضا، دیوان حسبه، دیوان شرطه. متصدیان آنها را رئیس قضا، صاحب حسبه و صاحب الشرطه مینامیدند. ریاست عالیه را، خلفا در اختیار داشتند و خود به مظالم مینشستند؛ ولی در صدور احکام با رئیس رسمی مشورت میکردند. دیوان قضا، مأمور حل و فصل دعاوی بود. صاحب الحسبه یا محتسب، جهت جلوگیری از مفاسد اخلاقی گماشته میشد.[8]
با توجه به این نکات، اجمالاً به برخی از فعالیتهای انجام شده در زمان حاکمیت این سلسله خواهیم پرداخت:
1. یکی از اقدامات مهم و تاریخی عباسیان؛ تأسیس شهر بغداد توسط منصور عباسی بود. او احساس کرده بود که در کوفه، حیره و هاشمیه نمیتواند دولت عباسی را پایدار کند؛ زیرا این شهرها یا مرکز شیعیان و علویان بودند، یا امکانات کافی برای مواجهه با دنیای بزرگ آن روز را نداشتند. بنابراین، او در اندیشه پایتخت جدیدی افتاد که بتواند سلسله عباسی را در آن مستقر سازد. بدین ترتیب در سال 145 ق، پس از بررسیهای اولیه، قرار بر تأسیس شهر بغداد شد، اما شورش نفس زکیه،[1] کار را به سال بعد موکول کرد.
بغداد روستایی کماهمیت در بین النهرین بود که از سالها قبل بدین نام شناخته میشد. با این وجود، موقعیت این روستا از نظر وجود آب فراوان، مزارع گسترده، نزدیکبودن به شاهراههای ارتباطی و ... ، بدان انجامید که به عنوان پایتخت آینده در نظر گرفته شود. کار بنای شهر با حضور بیش از صدهزار کارگر همراه معمارانی که از نقاط مختلف به آنجا آمده بودند، بعد از سه سال و در سال 149ق پایان یافت. نقشه شهر به صورت یک دایره طراحی شده بود. مرکز آن مسجد و قصر قرار داشت و در اطراف آن هم محلات و ادارات مختلف بنا گردید. در چهار سمت آن، چهار دروازه با نامهای خراسان، شام، بصره و کوفه قرار داده شد. اطراف شهر هم، خندقی کنده شد. این رسمی بود که پیش از اسلام در شهرهای ایرانی دوره ساسانی رعایت میشد.[2]
2. عباسیان، مسجد الحرام در مکه و مسجد النبی(ص) در مدینه را نیز گسترش دادند. این دو مکان دارای اهمیت ویژهای برای جامعه اسلامی بود که عباسیان داعیه خلافت بر آن را داشتند و از اینرو برای جلب نظر مسلمانان و تسلط بر این دو شهر، به رسیدگی به امور آنها؛ مانند انتخاب کارگزار، تعمیر و نگهداری راهها، پوشش کعبه و ... میپرداختند.
آنان علاوه بر گسترش فیزیکی مسجد و مطاف، کعبه را تزیین کرده و دَرِ آن را طلاکاری کردند، هدایای ارزشمندی فرستادند تا در کعبه آویخته شود، برای کعبه پرده زیبایی فراهم کردند، مقام ابراهیم(ع) را زینت دادند، چاه زمزم و حجر اسماعیل را مرمت کردند، چشمهها و برکههایی در مکه ایجاد کردند و ...
این اقدامات در دوره منصور و مهدی عباسی نمود بیشتری داشت.
منصب سقایت و آبرسانی به حاجیان از گذشتههای دور از مناصب خاندانی عباسیان به شمار میرفت، زیرا این منصب پس از وفات عبدالمطلب در اختیار فرزندش عباس قرار گرفت و بعدها از سوی پیامبر(ص) نیز تنفیذ شده و در خاندان عباسی ماندگار شد و حتی قبل از به قدرترسیدنشان نیز کسی را یارای عزلشان از این منصب نبود.
اقدامات خلفای عباسی درباره حج و زیارت را میتوان در موارد زیر دستهبندی کرد:
1-2. تعیین امیر الحاج که معمولاً همان کارگزار حرمین بود. امیر الحاج تا نیمههای سده چهارم قمری، بیشتر فردی از خاندان عباسی یا از وابستگان آنان بود.
2-2. خدمات عمرانی متنوع که به برخی از آنها اشاره شد.
3-2. رسیدگی به ساکنان مکه و مدینه از طریق پرداخت عطایا و دیگر نفقات که معمولاً به دست خلیفه یا امیر الحاج در ایام موسم انجام میگرفت.
4-2. توجه به امنیت راههای ارتباطی. در دوره عباسیان، افزون بر امیر الحاج، به تدریج از سال 230ق سِمَتی جدید پدید آمد. فردی به عنوان کارگزار راه حج و رویدادهای موسم (والی طریق مکه و احداث الموسم) برگزیده میشد که امنیت راه حج بر عهده وی بود و همکار امیر الحاج به شمار میرفت.
منصور نخستین خلیفه عباسی است که تعمیر و گسترش مسجدالحرام را آغاز کرد. او به سال 137ق، وسعت مسجد را به دو برابر افزایش داد و بخشهای زیادی از دار الندوة[3] را درون مسجد قرار داد. او بر چاه زمزم شبکه نهاد و زمینش را با سنگ مرمر فرش کرد. از دیگر اقدامات او میتوان تعمیر «مسجد بیعت» در عَقبه منا و دستور ساخت «مسجد خیف» در منا را برشمرد.[4]
در میان خلفای عباسی، مهدی بیشترین کوشش را برای گسترش مسجد الحرام انجام داد و دو بار در سالهای 160 و 164 ق بدان پرداخت.
در گسترش اول، وی وسعت مسجد را به دو برابر عصر منصور افزایش داد و پنج درِ جدید بر آن افزود. در گسترش دوم، ساختار هندسی مسجد را به گونهای طراحی کرد که شکل مربع پذیرفت و کعبه در مرکز آن قرار گرفت. همچنین در سال 159ق، پردههای گوناگونی که از پیش بر کعبه قرار داشت، گردآوری شده و به جای آن، پردهای که به دستور مهدی در شهر تنیس مصر، فراهم شده بود، بر کعبه آویخته شد و دیوار کعبه نیز با عطر و مشک و عنبر معطر شد.[5]
3. یکی از اقدامات برجسته در عرصه سیاسی کشور در ابتدای دوران عباسی و پس از پیروزی بر امویان، این بود که منصب وزارت که از مناصب ایران قدیم بود، مجدداً به کار گرفته شد. هنگامی که ابوالعباس، نظام وزارت را پذیرفت، به تحول حکومت، تمرکزگرایی و توزیع قدرت گرایش یافت و البته این کار به تشویق ایرانیها انجام شد. آنان ابوسلمه خلال را وزیر آل محمد (ص) خواندند و ابوالعباس او را پذیرفت.[6] در دوران ابوسلمه، قدرت وزیر به شکل روشن مشخص نبود. با اینکه او را وزیر مینامیدند؛ اما از قدرت و اختیارات کامل در همه دیوان برخوردار نبود و اختیاراتش مشخص نبود.
وزیر، جانشین خلیفه بود که در هر کاری قائم مقام وی محسوب میشد. وزیر، امور لشکری و کشوری مملکت را اداره میکرد. سپاه، امور جنگ، مالیات و عایدات، تحت نظر او بود. مراسلات و فرمانها را به نقاط مختلف دور و نزدیک میفرستاد.[7]
4. یکی دیگر از اقدامات، ایجاد نظام دیوانی در دولت عباسیان بود. این نظام دیوانی شامل چند بخش میشد که عبارت بودند از:
1. دیوان وزارت: مهمترین دیوان مملکت که ریاست آن با وزیر اعظم بود. این دیوان به امور مملکتی رسیدگی میکرد و مأموریت جمعآوری مالیات در نقاط مختلف کشور را به عهده داشت.
2. دیوان صاحب الشرطة یا «دیوان عرض»: بعد از وزیر اعظم، این دیوان از بزرگترین و مهمترین دستیاران پادشاه بود که ریاست امور سپاه را به عهده داشت و به نام «عارض لشکر» خوانده میشد که باید دارای صفات ممتاز و لیاقت میبود. هنگام صلح، رسیدگی به وضع سربازان و تهیه لوازم آسایش آنان و در موقع جنگ، بسیج سربازان و تهیه خوراک و مایحتاج سربازان برعهده وی بود.
3. دیوان رسائل: مخصوص صدور فرامین، احکام، جمعآوری اسناد و مکاتبات دولتی بود. ریاست آنرا همیشه به یکی از رجال آزموده واگذار مینمودند. وظیفه عمده این دیوان، نوشتن نامه به خلفای عباسی، سلاطین و پادشاهان همجوار و حکام و بزرگان برجسته دولت بود. در اینگونه موارد، خلیفه و یا پادشاه، شخصاً نامهها را دیکته میکرد و رئیس دیوان به سبکی که معمول بود، آنرا انشاء میکرد. در سایر موارد، نامهها را زیر دستان رئیس دیوان، مینوشتند و از نظر او میگذراندند. تمام نامههای مهم و محرمانه که از فرماندهان سپاه و حکام و دیوان برید (اطلاعات) میرسید، مستقیماً به رئیس دیوان داده میشد.
4. دیوان إشراف یا دستگاه اطلاعاتی خلافت: یکی از مهمترین دیوانها بوده و وظیفهاش تفتیش در کردار و اعمال وزیران، عمال دولت و سرداران سپاه بود. عضو دیوان اشراف را «مشرّف» میخواندند. این دیوان به وسایل گوناگون، اطلاعات محرمانه را کسب میکرد و غلامان و کسانی را که مورد نظر بودند، با پول و هدایا میخرید و اطلاعات لازم را، از آنان کسب میکرد.
5. دیوان مظالم: ریاست این دیوان، بر عهده کسی بود که بر کلیه امور شرع و قوانین و حقوق اطلاع کافی داشت، این دیوان به ترتیب به سه شعبه تقسیم میگشت: دیوان قضا، دیوان حسبه، دیوان شرطه. متصدیان آنها را رئیس قضا، صاحب حسبه و صاحب الشرطه مینامیدند. ریاست عالیه را، خلفا در اختیار داشتند و خود به مظالم مینشستند؛ ولی در صدور احکام با رئیس رسمی مشورت میکردند. دیوان قضا، مأمور حل و فصل دعاوی بود. صاحب الحسبه یا محتسب، جهت جلوگیری از مفاسد اخلاقی گماشته میشد.[8]
[1]. شهر مدینه در سال 145 با یک شورش علوی بسیار پرنفوذ مواجه شد. محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی(ع) با لقب نفس زکیّه و به عنوان مهدی در این شهر سر به شورش برداشت و آنرا تصرف کرد. وی اندکی بیش از دو ماه و نیم بر شهر مسلط بود.
[2]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج7، ص 614، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ جعفریان، رسول، از پیدایش اسلام تا ایران اسلامی، ص 266 و 277 – 285، تهران، کانون اندیشه جوان، 1386ش.
[3]. دار الندوه (به فتح نون و واو) واژهای است که لفظ ندوه آن برگرفته از ندی، نادی و منتدی؛ به معنای مجلسی است که مردم در آن گرد میآیند و در اصطلاح تاریخی به مکانی در مکه گفته میشود که قصی بن کلاب آنرا به منظور مشورت مردم با وی بنا نهاد؛ یاقوت بن عبد الله، حموى، معجم البلدان، ج 2، ص423، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م؛ ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 480، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
[4]. یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، تاریخ الیعقوبى، ج 2، ص 370، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا.
[5]. همان، ص 396.
[6]. ابن طقطقی، محمد بن علی، تاریخ فخری در آداب ملکداری و دولتهای اسلامی، ترجمه: میر گلپایگانی، محمد، ص 202، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1389ش.
[7]. امین، احمد، ضحی الاسلام، ترجمه: خلیلی، عباس، ص 199، تهران، چاپخانه مجلس، 1315ش.
[8]. ضحی الاسلام، ص 200.
نظرات