امروزه آسیبهای اجتماعی به عنوان یک تهدید جدّی سلامت روحی و روانی افراد جامعه به ویژه کودکان و نوجوانان و جوانان را با خطر مواجه ساخته است. مسائلی از قبیل اعتیاد، فرار از خانه، خشونت، انزوای اجتماعی، ناهنجاریهای رفتاری و ناامیدی، را از جمله نتایج آسیبها و مشکلات اجتماعی عصر حاضر میتوان شمرد.
با بررسی آسیبشناسی خانواده در دنیا آشکار میشود که در دوران شکوفایی دانش، تکنولوژی و صنعت، استحکام و کانون گرم خانواده کمتر مورد توجه قرار گرفته و ضربات شکنندهای را به جامعه بشری وارد نموده و رعایت نکردن اصول و مبانی صحیح زندگی، باعث فساد و جنایت در جامعه شده است. خانواده، کوچکترین نهاد اجتماعى است که اساس و زیرساخت واحدهاى بزرگتر به شمار میرود. میزان موفقیت و سهمى که افراد براى ایفاى نقش در واحدهاى بزرگ اجتماعى ایفا میکنند بستگى تام به نحوه رشد و تربیت و شکوفایىاستعدادهاى آنها در کانون مقدس خانواده دارد.
الف. مفهوم آسیبشناسى
آسیبشناسى در معناى اصطلاحى به «شاخهاى از دانش اطلاق میشود که هدف آن شناخت بیماریهاى روانى، فردى و اجتماعى و نحوه تکوین، رشد و دگرگونى آنان است».[1]
به دیگر سخن؛ آسیبشناسى اجتماعى، علل و عوامل ایجاد کننده آسیبها و آفتهاى اجتماعى را مورد مطالعه قرار میدهد و کاربرد مهم آن در مطالعه خانواده و خانوادهشناسى است؛ یعنى شناخت عواملى که سلامت و استحکام خانواده را تهدید میکند و زندگی پایدار و موفق فردی و اجتماعی را آسیبپذیر میسازد.
ب. نقش خانواده در شکلگیری پیامدهای آسیبزای اجتماعی
خانواده در مسیر دستیابى به اهداف خود همانند سایر پدیدههاى هستى با عوامل و موانع گوناگونى مواجه است که برخى از آنها باعث انحراف یا مانع دستیابى آن به اهداف عالی و مقدس میشود و به خانواده آسیب میرساند. و وقتی به خانواده آسیب رساند، حضور افراد این خانواده در جامعه برای معاشرتو زندگی اجتماعی آسیبی به پیشرفت و آرامش جامعه وارد کرده و زندگی اجتماعی دیگران با مشکل روبرو میشود.
خانوادههای ناسالم؛ پیامدهای آسیبزای اجتماعی؛ چون اعتیاد، فحشا، فرار از خانه، فقر، طلاق، ولگردی، خشونت خانوادگی و... را در خوددارند که موجب بههمریختن وضعف و مشکلات روحی و روانی در زندگی میشود. در چنین خانوادههاییباید و نبایدهای اخلاقی رعایت نمیشود و برای افراد آن، کردارها و روشهای رفتاری اهمیتی ندارد. در خانوادهای که بینظمی در بین اعضای خانواده حاکم باشد؛ همین بینظمی با حضور اعضای آن در جامعه بروز پیدا میکند. و یا خشونت خانوادگی،خود را در برخوردهایاجتماعی نشان میدهد.
ج. مهمترین آسیبهای خانواده
در این نوشته به شناسایی برخی از مهمترین آسیبهایی که نخست دامنگیر خانواده سپس اجتماع میشود میپردازیم:
1. آسیبهاى اعتقادى
از نیازهاى قطعى و اساسى براى داشتن زندگى سالم و توأم با آرامش و موفقیت، داشتن ایمان و اعتقاد مذهبى صحیح و پایدار است. ایمان و اعتقاد به خدا بسان داروى شفابخشى است که اضطرابها، نگرانیها و ناهنجاریها را میزداید و به زندگى رنگ و بوى الهى میبخشد.[2]خانوادهاى که از نعمت ایمان و اعتقاد صحیح و پایدار مذهبى محروم است، همواره با انواع نگرانى و تشویش خاطر روبرو بوده، در معرض آسیبهاى جدّى و گاه جبرانناپذیر است. به عقیده کارشناسان و آسیبشناسان اجتماعى بسیارى از انسانهاى سست بنیاد و بیاعتقاد به مسائل مذهبى، در مقابل مشکلات زندگى پیچیده دنیاى مُدرن توان ایستادگى ندارند و بیش از دیگران در معرض گرایش به سمت اعتیاد و سایر آسیبهاى اجتماعى قرار دارند.[3]
برای نمونه؛ توحید و خداپرستى موجب مىشود نگرش فرد به همه هستى و زندگى انسان، هدفدار و معنادار باشد و در رفتارها انسجام و آرامش داشته باشد.[4] باور به خدا، همه رفتارها و زندگى خانوادگى را به سوى کسب رضایت خداوند سوق میدهد.[5] فردى که خدا را ناظر بر اعمال خود میداند، تلاش میکند در برخورد با اعضاى خانواده و انجام وظایف خانوادگى، رضایت او را جلب نماید.
توجه به عدالت خداوند[6] و اینکه او حق هیچ موجودى را ضایع نمیکند،[7] زمینه شناختى دیگرى براى مهار رفتارهاى اعضاى خانواده است هرچه این حالت قویتر باشد مشکلات فرد کمتر و به تبع آن مشکلات خانواده کمتر خواهد بود.
همچنین است اعتقاد به رسالت انسانهایى که از سوى خداوند براى راهنمایى و هدایت بشر آمدهاند و امامت ائمه اطهار(ع) براى استمرار این هدایت الهى. بر اساس اصل فطری و عقلی الگوپذیرى؛ اعضاى خانواده براى یادگیرى و اصلاح شیوه رفتار و برخورد مناسب در خانواده و اجتماع، به نمونههاى عینى رفتارى در همه ابعاد نیازمند هستند. از نظر قرآن کریم، همه انبیا و اولیاى الهى رهبرانى هستند که انسانها را بر آنچه مورد رضایت خداوند است، رهبرى و هدایت میکنند و انسانها براى موفقیت خود باید در تمام ابعاد زندگى به آنها اقتدا کنند و آنها را الگوى رفتارى قرار دهند. آنجا که میفرماید: «و آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند، و به ایشان انجام دادن کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحى کردیم و آنان پرستنده ما بودند».[8] و «قطعاً براى شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقى نیکو است: براى آنکس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد میکند».[9]
اما اگر افرادی در خانواده و اجتماع باشند که تنها به زندگی مادی رضایت دارند و چون دیگر پدیدهها و حیوانات سرگرم خوردن و خوابیدن و رفاه نسبی بوده و کاری به روشها و الگوی صحیح زندگی نداشته باشند، چه اتفاقاتی در زندگی فردی و اجتماعی پیش میآید؟! در حالی که الگوخواهی و سرمشق داشتن، از نیازهای اساسی و طبیعی انسان است. نیازی که ضرورت آن از آغاز طفولیت احساس میشود و به مرور زمان، الگوهای جدید به تناسب شرایط و نیازها جایگزین الگوهای قبلی میشود و این تغییر و تحولها، روند تکامل انسان را در پی دارد. با این وجود، انسانهایی که خود را از اسوه و الگو در زندگی بینیاز میبینند مبارزه با فطرت و کمالطلبی خود میکنند و همیشه در سرگشتگی و حیرانی به سر میبرند. نمیدانند در کدام جهت حرکت کنند، چگونه با موانع برخورد نمایند و چه روشی را در رویارویی با مسائل و مشکلات پیش گیرند. اینها همه دست به دست هم داده، انسان را حیران و سرگردان میکند.
باور و ایمان به زندگى پس از مرگ، حسابرسى اعمال در روز قیامت، پاداش و مجازات افراد بر اساس رفتارهایشان، از باورهاى مهمّ دینى است که نبود آن و یا ایجاد شبهه در آن آثار سوء و جبرانناپذیرى در زندگى به ویژه خانواده خواهد داشت. امروزه علیرغم پیشرفتهاى علمى و کاهش مشکلات مادى و افزایش تسهیلات زندگى، اضطرابها و نگرانیها رو به فزونى است. بخشى از این مشکلات بر اثر احساس بیهدفى و پوچى در زندگى است[10] که اعتقاد به معاد و عالم پس از مرگ و رسیدگى به حساب و کتاب همه افراد میتواند عامل اساسى حل همه معضلات این چنینى باشد.[11]
در اینجا به برخى از آسیبهاى ناشى از بیاعتقادى به معاد در خانواده و اجتماع اشاره میشود:
یک. سستى پیوند بین اعضاى خانواده به دلیل نگرشهاى محدود و مادى به زندگى و نداشتن اهداف متعالى؛
دو. نبود انگیزه کافى زندگى، به علت بیتوجهى و بیاعتقادى به وعدههاى الهى به نعمتها و آسایش در زندگى اخروى؛[12]
سه. ناتوانى در رویارویى با مشکلات بسیار شدید جسمى، روحى، روانى، اقتصادى و ... به علت عدم توجه به پاداشهاى اخروى که بر اثر تحمل مشکلات و صبر و پایدارى در برابر سختیها به انسان داده میشود؛[13]
چهار. پرخاشگرى و تعدى به حقوق دیگران؛ به دلیل اینکه باور به معاد و یادآورى عواقب بد تعدّى به حقوق دیگران و عدم انجام مسئولیتها، افراد را تا حدى از رفتارهاى نامناسب باز میدارد.[14]
بنابراین، براى حراست و پاسداشت حریم اعتقادى خانواده باید نسبت به این مسائل حساس بود و از آنها در برابر آسیبهاى احتمالى با جدّیت و غیرت دینى و آگاهى کافى اقدام نمود.
2. آسیبهاى اخلاقى
آدمى باید سعى کند تا اخلاق و سیرت درونى خود را همچون ظاهر خود زیبا و پسندیده سازد. بدخُلقى صفت ناپسندى است که زندگى انسان را تیره و تار میکند، و در محیط خانواده و اجتماع موجب عوارض منفى بیشمارى میگردد و در قالب تُندخویى، گرفتگى چهره، بیحوصلگى، و بهانهگیرى نمایان میشود که بهطور کلى میتوان به آن بداخلاقى گفت؛ و از آفات و آسیبهاى ویرانگر در خانواده و معاشرتهای اجتماعی بوده و شخصیت انسانى را ضایع و خدشهدار میکند.
مهمترین مقولهای که میان خانواده و جامعه ارتباط برقرار میکند و اعضای خانواده در حضور اجتماعی خود با آن سر و کار دارند، «معاشرت» است.[15] برخورد نیکو و آرامش بخشیدن به خانواده از مهمترین وظایف مرد در قبال همسر و فرزندان است و ورود مرد به خانه باید سبب گرمى و امنیت براى اهل خانه باشد، بر خلاف آن سوء معاشرت، بدزبانى، تحقیر، تمسخر، ملامت و سرزنش و عدم برقرارى ارتباط صحیح و سالم با اعضاى خانواده به عنوان یکى از آسیبهاى اخلاقى در خانواده و اجتماع به شمار میآید. اگر کسی گفتار و رفتار پسندیده در خانه نداشته باشد، در تعاملات و زندگى مشترک اجتماعی نیز موفق نبوده و در همان حیطه زمانی و مکانی که در آن حضور دارد، آسیب اخلاقی به اجتماع وارد میکند. در حالیکه چنین اشخاصی از این حقیقت غافلاند که جهتدهى الهی به زندگى فردی و اجتماعی است هنگامى به وجود میآید که روابط انسانها بر پایههاى عاطفه، تعقّل و اخلاق استوار میباشد.
3. آسیبهاى حقوقى
از عواملى که میتواند نظم، انضباط، آسایش، آرامش، محبت و صمیمیت را براى خانواده و اجتماع ارمغان بیاورد و کارکرد تربیتى و اجتماعى آنرا بهبود بخشد، آشنایى اعضاى آن به حقوق یکدیگر و رعایت آن است. عدم آشنایى زن و شوهر و دیگر اعضاى خانواده به حقوق همدیگر و عدم مراعات و یا نادیده گرفتن آن میتواند نظام خانوادهها را در معرض بحران و تزلزل قرار دهد. دین مبین اسلام ضمن تعیین حقوق افراد خانواده و جامعه آنها را به رعایت این حقوق امر نموده است و جهت ترغیب و تشویق آنها وعده اجر و پاداش دنیوى و اخروى داده است.
زن و شوهر به عنوان ارکان خانواده در اسلام مورد احترام هستند و حقوقى شرعى، قانونى و اخلاقى براى هرکدام در قبال دیگری وضع گردیده که در صورت ایجاد آسیب به آن، ادامه حیات خانوادگى به خطر افتاده، بنیان آن متزلزل میشود.[16] همچنین در معاشرتهای اجتماعی نیز حقوقی بر گردن افراد اجتماع نسبت به یکدیگر است که رعایت نکردن آنها اجتماع را از زندگی طیّبه انسانی خارج میکند.[17]
از آسیبهای مهم حقوقی در خانواده به عنوان نهاد کوچکی از اجتماع، نداشت عدالت است که وقتی این نهادهای کوچک کنار هم، ردیف شوند و عدالتی میان آنان نباشد؛ اجتماعی بدون عدالت خواهیم داشت، در حالیکه خردمندان عالم جملگى اتفاق نظر دارند – با قطع نظر از اختلاف در معنای عدالت- که حقوق انسانها در همه زمینهها باید مراعات گردد و به هیچ فردى ستم نشود، همه باید در برابر قانون یکسان باشند، حقوق ضعیفان پایمال نگردد و در یک کلام عدالت اجتماعى پیاده شود، اسلام نیز عدالت اجتماعى را به عنوان یک اصل ضرورى و خدشهناپذیر مطرح کرده و میفرماید: «انَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْاحْسانِ ...»؛[18] خداوند به دادگرى و احسان فرمان میدهد.
د. تأثیر آسیبهای اجتماعی بر خانوادههای مؤمن
باید دانست که برخی از آسیبها تنها از ناحیه خانواده نیست؛ یعنی ممکن است خانوادهای از جهت معنوی و مذهبی سالم باشد، اما به جهت برخی از آسیبهای اجتماعی که از سوی طیف دیگری از خانوادهها در جامعه حاکم شده است، متأسفانه گریبان انسانهای مؤمن را گرفته و مشکلات روحی و روانی آنها را فراهم کند. برای نمونه؛ نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی و اختلافات طبقاتی یک جامعه، برخی از خانوادهها را در موقعیتهایی قرار میدهند که نمیتوانند حضور سالم در اجتماع پیدا کنند و نقشهای اجتماعی مناسب خود را بیابند و همین امر، موجب اختلاف در هنجارهای اجتماعی میشوند. در مطالعات علمی - دینی نشان داده شده است که فقر مادی خانواده مبنا و اساس انحرافات و آسیبهای اجتماعی است. در عصر حاضر از فقر مادی به عنوان عامل عمده انحرافات اخلاقی یاد شده است. ارتکاب جرائم طبقات فقیر از شکافی که بین خواستههای جوانان آن طبقه با آنچه که در دسترس آنهاست، سرچشمه میگیرد. عمدهترین علت انحرافات اخلاقی طبقه فقیر نتیجه فشارهای حاصله از شکست در رسیدن به هدفهای معیّن است.
از اینرو؛ اختلاف در هنجارهای اجتماعی، تفاوت معیارها را به وجود میآورد و معیارهای اصلی دینی جای خود را به معیارهای نفسانی شیطانی میدهد و تعهد به معیارهای دینی و تردید در اصالت آنها را به وجود میآورد. در نتیجه؛ پایبندی به قوانین و حقوق یکدیگر ایجاد نمیشود. و همین امر کشش به سمت انحرافات و آسیبهای اجتماعی و خانواده را به همراه دارد.
گفتنی است؛ زندگی بر پایه جبر بنا نشده است و نباید فقر مادی را علت تامّه انحرافات اخلاقی خانواده و اجتماع دانست؛ چرا که انسانهایی هم هستند که با وجود فقر مادی، آبرومند و صبورانه زندگی میکنند و چنین افرادی در تاریخ کم نبودند، اما اینرا هم باید در نظر داشت که همه انسانها از جهت معرفت و اندیشه و قدرت روحی و معنوی یکسان نیستند؛ لذا هرکسی تاب تحمل فقر مادی را ندارد و یا اگر دارد برای مدت زمان کوتاهی است. بنابراین، رهبران دینی و سیاسی یک جامعه در برابر چنین افرادی مسئول هستند، تا آنها را به قدرت مادی و معنوی مطلوبی برسانند؛ زیرا از این حقیقت هم نباید غافل شد که رهبران یک جامعه مسئول بیلیاقتی و تنبلی برخی از افراد جامعه نیستند، و مقداری از رهایی از فقر و فلاکت و بدبختی را باید خود شخص با تلاش و کوشش خود جبران نماید و خویش را در اجتماع بالا ببرد.
هـ. نتیجهگیری
خلاصه؛ سخن درباره آسیبهای خانواده و اجتماع و نقش خانواده در این آسیبها طولانی است و کتابها و مقالات زیادی نوشته شده است[19] که در این مختصر جای آن نیست.
برای سالم سازی محیط خانواده، اعضای خانواده باید اصلاح را از خود شروع کنند تا بتوانند به عنوان افرادی با اندیشه و گفتار و رفتار درست و منطقی و دین در اجتماع حاضر شوند و جامعه را از آلوده کردن به انواع زشتیها و گناهان دور نگه دارند.
[1]. ساروخانى، باقر، درآمدى بر دايرة المعارف علوم اجتماعى، ص 524، انتشارات کیهان، 1370ش.
[2]. ر.ک: «معیارها و ویژگی های زندگی خدایی»، سؤال 11827؛ «تأثیر خدا در زندگی انسان ها»، سؤال 8700؛ «چگونگی تأثیر خدا در زندگی انسان»، سؤال 11473.
[3]. آسيب شناسى خانواده، ص 24.
[4]. رعد: «همان کسانى که ايمان آوردهاند و دلهايشان به ياد خدا آرام میگيرد. آگاه باش که با ياد خدا دلها آرامش میيابد»؛ بقره، 156: «[همان] کسانى که چون مصيبتى به آنان برسد، میگويند: «ما از آنِ خدا هستيم، و به سوى او باز میگرديم»؛ فتح، 4: «اوست آن کس که در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند. و سپاهيان آسمانها و زمين از آنِ خداست، و خدا همواره داناى سنجيدهکار است».
[5]. بقره، 162: «بگو: در حقيقت، نماز من و [ساير] عبادات من و زندگى و مرگ من، براى خدا، پروردگار جهانيان است».
[6]. نساء، 40: «در حقيقت، خدا هموزن ذرّهاى ستم نمیکند و اگر [آن ذرّه، کارِ] نيکى باشد دو چندانش میکند، و از نزد خويش پاداشى بزرگ میبخشد».
[7]. کهف، 30: «کسانى که ايمان آورده و کارهاى شايسته کردهاند [بدانند که] ما پاداش کسى را که نيکوکارى کرده است تباه نمیکنيم».
[8]. انبیاء، 73.
[9]. احزاب، 21.
[10]. کارل يونگ، گوستاو، روانشناسى و دين، ص 12، 13، 85 و 174، به نقل از: سالاریفر، محمد رضا، خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، ص 114، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ زيتون، قم، 1385ش.
[11]. ر.ک: «نقش معاد در زندگی فردی و اجتماعی»، سؤال 4137.
[12]. ر. ک: خانواده در نگرش اسلام و روانشناسى، ص 114.
[13]. ر. ک: همان، ص 116- 115.
[14]. همان.
[15]. ر.ک: «طریقه معاشرت با دیگران»، سؤال 8795.
[16]. ر.ک: «وظایف زن و شوهر نسبت به یکدیگر»، سؤال 850؛ «فرمانبرداری زنان در برابر مردان»، سؤال 1674.
[17]. ر.ک: «ویژگی های شهروند مسلمان»، سؤال 332؛ «حقوق متقابل استاد(معلم) وشاگرد»، سؤال 1368؛ «اسلام و حقوق بشر»، سؤال 4673؛ «حقوق مسلمانان نسبت به یکدیگر»، سؤال 28053.
[18]. نحل، 90.
[19]. این کتابها و مقالات در سایتهای اینترنتی علمی - تحقیقاتی مانند پایگاه مجلات نور قابل دستیابی است.