در این روزهای و شبهای پر از عطر مناجات و رحمت و آمرزش به شبهای پر اضطراب کوفه می رسیم که شاید این شهر آن همه پریشانی را به خودش ندیده باشد و هرگز نیز نبیند.
شبی که ارکان هدایت در عالم منهدم شد و ریسمان اتصال اهل زمین و آسمان گسست، شبی که یتیمان کوفه انتظارشان طولانی شد و محراب مسجد غمزده کوفه با ندای مردی که قامت معنویتش به بلندای عرش پروردگار است، به خود لرزید و گونه هایش سرخ شد و گرمای خون او را احساس کرد و با حیرت شنید: به خدای کعبه که رستگار شدم!
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندران ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که آن تازه براتم دادند
کوفه، کوفه، کوفه، مدینه گون شدهای در این شبهای پر مرارت اشک آلود خانه علی، و دوباره تازه نمودی خاطرات سفر مادری جوان را، برای دختری که در کودکی باید دلی به وسعت عا لم می داشت تا غم هجران مادر را در آن بریزد شاید سر ریز نشود! آری این شبها باید زینب را دل تسلی داد و حسنین را و ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین ،خصوصاً یار سفر کرده، مهدی فاطمه سلام الله علیه را در شهادت ابو الائمه، امام العارفین، یعسوب الدین، اسد الله الغالب، سید الاوصیین و امام الموحدین علی ابن ابیطالب سلام الله علیه.
در این روزها و شبهای پر عظمت دستان خالی دلمان را به سوی شما خوبان دراز می کنیم که شاید از برکت باران آمرزش و لطف حضرت دوست که سرازیر وجودتان میشود، چند قطرهای ما نیز بهره مند شویم و دعا می کنیم که ما و شما مشمول عنایات امیر مؤمنان باشیم.
یا علی