1. انسان موجودی اجتماعی است و به تعبیر دقیقتر «مدنی بالطبع»[1] است و به گواهی تاریخ هم از دیرباز به صورت اجتماعی میزیسته است.
2. مکتب حیات بخش اسلام به عنوان آخرین شریعت الاهی، دینی جامع و کامل است و برای جنبههای مختلف زندگی انسان که از آن جمله زندگی اجتماعی انسان است، دارای قانون و توصیههای اخلاقی است. به دیگر سخن؛ همان گونه که برای تنظیم ارتباط فرد با خدا، احکام و دستورالعملهایی دارد، دربارهٔ نحوهٔ ارتباط افراد یک جامعه با یکدیگر نیز، احکام و قوانین بسیار مهمی ارائه کرده است که هر فرد مسلمان در مناسبات و رفتارهای اجتماعی ملزم به رعایت آنها است.
3. منظور از جامعیت اسلام این است که میتوان با استنباط عناصر جهان شمولی که در اسلام آمده است به فلسفه، مكتب و نظام اسلامى[2] دست یافت و به طرّاحى سازوكارها،[3] پرداخت.
4. از این جهت ما معتقدیم که اگرچه در گذشته، به ویژه در صدر اسلام زندگی شهری به صورت امروزی پیش رفته و مدرن نبوده و مشکلات و معضلات جامعهٔ مدرن امروزی؛ مانند ترافیک، آلودگی هوا، سدّ معبر و ... وجود نداشته است، تا الگوی مناسبی از یک شهروند مسلمان داشته باشیم، اما برای همان شهرهای کوچک با جمعیت اندک و زندگی سنّتی، در اسلام قوانین و عناصری طرح گردیده است که جهان شمولاند و باید برای زندگی شهری و جوامع پیشرفتهٔ امروزی هم مورد لحاظ قرار گیرند و در واقع از آنها میتوان به ویژگیهای یک شهروند مسلمان، نائل شد.
مهمترین ویژگیهای شهروند مسلمان
آنچه در ذیل میآید برخی از مهمترین ویژگیهای یک شهروند مسلمان است.
1. پایمال نکردن حقوق مردم (حق الناس) و احترام به حقوق آنان
از منظر دین اسلام، اساس و بنیان زندگی اجتماعی، در احترام و گردن نهادن انسانها به حقوق اجتماعی دیگران است که در زیر از باب نمونه به مصادیقی از آن اشاره میشود.
پیامبر اسلام(ص) دربارۀ رعایت حال همسایگان فرمود: «هر کس همسایهاش را اذیّت کند، خداوند بوی بهشت را بر وی حرام میکند».[4] و «هر کس حق همسایهاش را ضایع کند، از ما نیست».[5]
سد و اشغال معابر عمومی شهرها که امروزه یکی از معضلات شهری است، از جمله مسائلی است که دین اسلام در 1400 سال قبل به آن توجه داشته و آن را کاری ناپسند شمرده و پیروان خویش را از این کار نهی کرده است. پیامبر اکرم(ص) در اینباره میفرماید: «از نشستن در راهها بپرهیزید»،[6] و «اسباب آزار و اذیت را از راه مسلمانان دور سازید».[7]
امام صادق(ع) میفرماید: «هر چیزی که در راه مسلمانان قرار گیرد و به آنان ضرر برساند، صاحب آن چیز ضامن است».[8]
لذا امام خمینی(ره) با بهرهگیری از این قبیل روایات در کتاب تحریر الوسیلة مینویسد: «اگر شخصی در کوچه یا خیابان تنگی ایستاده باشد و راهی برای عبور نباشد و شخص دیگری بدون قصد به او برخورد کند و بمیرد، همچنین اگر در چنین راهی نشسته باشد و شخص بدین سبب بلغزد و بمیرد، شخصی که در راه توقّف کرده، ضامن خون بهای اوست».[9]
بنابراین، شهروند مسلمان بر طبق آموزههای دینی، خود باعث ایجاد و بروز مشکلات و تضییع حقوق دیگران نمیشود، و به حقوق شهروندی پایبند است.
2. احساس مسئولیت و تعهد
اصلیترین شاخصهٔ جامعهٔ اسلامی در مسئولیت مشترک اجتماعی نمودار میشود. این مسئولیت مشترک از چارچوب خانواده شروع میشود تا به همسایه، شهر و ... میرسد. طبق آموزههای اسلامی یک شهروند در جامعهٔ اسلامی باید نسبت به آنچه در جامعه رخ میدهد، اعم از مسائل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و حتی بلایای طبیعی همچون حوادث غیر مترقّبه احساس تکلیف کند و در حدّ توان و امکانات خویش در رفع اینگونه مشکلات و کاستیها کوشا باشد.
در زیر به اختصار به برخی از جلوههای این احساس مسئولیت اشاره میشود:
الف. یاری رساندن و کمک به دیگران
قرآن کریم یاری رساندن و کمک به دیگران را از وظایف هر مسلمان دانسته و میفرماید: «اگر در دین خود از شما یاری طلبند، بر شما است که آنها را یاری کنید».[10] و «مؤمنان برادران یکدیگرند».[11]
مسلمانان در جامعهٔ اسلامی نسبت به سرنوشت، آینده و مشکلات یکدیگر مسئولاند و اگر کسی از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کند، طبق آنچه از روایات به ما رسیده از زمرهٔ مسلمانان خارج است: «کسی که صبح کند و اهتمام به امور مسلمانان نداشته باشد، مسلمان نیست».[12]
امیرمؤمنان علی(ع)، هر شهروند جامعه اسلامی، اعم از عالمان، ثروتمندان و ... را در قبال مردم آن جامعه مسئول می داند و میفرماید: «خداوند پیش از آنکه بیسوادان را به آموختن تکلیف کند، دانایان را به آموزش متعهد ساخت».[13]همچنین فرمود: «خداوند سبحان روزی تُهیدستان را در خواسته توانگران رقم زده است... و خدای متعال بازخواستشان خواهد کرد».[14]
در این بین، کمکرسانی به همسایگان از اهمیت بالایی برخوردار است، همانطورکه امام علی(ع) فرمود: «پیامبر(ص) آن قدر نسبت به همسایه سفارش فرمود که ما گمان کردیم همسایه از همسایه ارث می برد».[15]
همچنین در رسالهٔ حقوق امام سجاد(ع) در اینباره آمده است: «همسایه هنگامی که مورد ظلم واقع شد، باید او را یاری کرد و کریمانه با او معاشرت نمود».[16]
ب. امر به معروف و نهی از منکر[17]
شهروند مسلمان چون جامعهٔ اسلامی را به مثابهٔ کشتی در حال حرکت به جلو میداند. طبیعی است که به هنجارها اهتمام دارد و در مقابل ناهنجاریهای اجتماعی حساس است و از کنار آن به سادگی و بیتفاوت گذر نمیکند و معتقد است که ضرر سوراخ کردن گوشهای از آن، تنها بر سوراخ کننده وارد نمیآید و گریبان همه را خواهد گرفت و در نهایت غرق شدن کشتی را به دنبال خواهد داشت.
مقولهٔ امر به معروف و نهی از منکر در اسلام به همین ویژگی اشاره دارد.
امر به معروف و نهی از منکر در اسلام در کنار واجبات دیگر؛ مانند نماز و زکات قرار گرفته است و نوعی جهاد به حساب میآید و از عوامل مهم رسیدن به کمال، احیای ارزشها و مایهٔ پیرایش جامعه از ناهنجاریها و زشتی تلقّی شده است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: «مردان و زنان با ایمان ولی یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند».[18] و «شما بهترین امّتی بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند، (چه اینکه) امر به معروف و نهی از منکر میکنید».[19]
امام علی(ع) الگوی تمام عیار یک مسلمان، در این زمینه میفرماید: «امر به معروف و نهی از منکر دو خوی (صفت، خصلت) الاهیاند».[20] آن حضرت در جایی دیگر امر به معروف و نهی از منکر را از تمامی عبادات، حتی جهاد در راه خدا بالاتر و برتر میداند: «... در این میان گروهی دیگرند که با دست و زبان و قلب نهی از منکر را وانهادهاند. اینان مردگانی متحرکاند که زندگیشان را هیچ بهرهای نیست؛ چرا که تمامی اعمال ارزشمند – حتی جهاد در راه خدا – در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر چیزی نیست...».[21]
3. رعایت اخلاق اسلامی در تعاملات اجتماعی
اخلاق نیکو و رفتار پسندیده با مردم از مهمترین عوامل موفقیت و پیشرفت انسان در اجتماع است و حتی رواج آن در میان اقشار مختلف، در بسط و گسترش عدالت در جامعه مؤثّر خواهد بود.
در ادامه به پارهای از مصادیق اخلاق اجتماعی اسلام، اشاره می شود.
الف. حسن خلق، خوشرفتاری و داشتن روی گشاده
قرآن کریم خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری».[22] «و به برکت رحمت الاهی در برابر آنان ]مردم[ نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند...».[23]
پس قرآن، اخلاق نیکو (حسن خلق) را عامل موفقیت پیامبر اسلام(ص) در جذب مردم میداند. روایات زیادی از پیشوایان دین در این موضوع به ما رسیده که به چند نمونه بسنده میشود.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اخلاق خوب و پسندیده نصف دین است».[24] و «کاملترین مردم در ایمان، خوش اخلاقترین آنها است».[25]
امام صادق(ع) فرمود: «ایمان همان اخلاق نیکو است...».[26] و «خوبی در حق مردم و حُسن خلق، موجب آبادی سرزمین (و جامعه) میشود».[27]
شاید بتوان گفت؛ رفتار شایسته و برخورد صحیح با شهروندان و همنوعان در تمام ردهها و سطوح اجتماعی، به ویژه با ارباب رجوع و پذیرش آنان با روی گشاده، چه بسا باعث تقویت روابط و مناسبات اجتماعی شده و زمینههای حل بسیاری از مشکلات اجتماعی و گرفتاریهای مردم را فراهم و از بسیاری از عواقب و عوارض زندگی ماشینی امروز؛ مانند مشکلات عصبی و روانی جلوگیری میکند. این است سِرّ این که، در دین اسلام این همه به حُسن خلق سفارش شده است.
ب. تواضع و فروتنی
تواضع؛ یعنی در برابر مردم ادب، فروتنی و افتادگی را رعایت کردن و از خودبینی و خودپسندی دوری نمودن. تواضع یکی از صفات و حالات درونی انسان است که در اعمال و افعال او نمود پیدا میکند.
بدون تردید فروتنی و افتادگی در برابر مردم و شهروندان، در دنیا محبوبیّت اجتماعی را به دنبال دارد و در آخرت موجب رضایت الاهی است. و یکی از مسائل مهمی است که اولیای خدا همواره مردم را به آن سفارش نمودهاند.
در قرآن کریم تواضع و فروتنی از نشانههای بندگان صالح خدا دانسته شده است: «و بندگان ]خداوند[ رحمان آنانند که در روی زمین فروتنانه راه میروند...».[28]
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «همانا تواضع جز رفعت و بلندی مقام، چیز دیگری برای انسان نمیآورد. پس تواضع کنید رحمت خدا بر شما باد».[29]
امام علی(ع) میفرماید: «تواضع و فروتنی به هنگام رفعت همانند عفو و گذشت هنگام قدرت است».[30] و «افتادگی نعمت را کمال میبخشد».[31]
ج. رفق و مدارا
رفق و مدارا؛ یعنی با ملایمت و نرمی با مردم برخورد کردن.
بشر از آن جهتکه زندگی اجتماعی دارد، پیوسته با انسانهای دیگر در ارتباط است و حقوق وی با حقوق دیگران به صورتهای مختلف گره خورده است، لذا مدارا کردن با مردم از جمله مسائلی است که مکتب اسلام به آن توجه کرده است.
امام صادق(ع) به نقل از پیامبر(ص) میفرماید: «همانطورکه خداوند مرا به ادای واجبات امر کرده، به مدارا کردن با مردم نیز امر کرده است».[32] همچنین فرمود: «مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و رفق به آنها نصف زندگی و حیات است».[33]
دین اسلام در سفارش به مدارا و برخورد نرم و ملایم با مردم، حتی دشمنان را نیز مورد نظر داشته است. در اینباره در قرآن کریم، خداوند به حضرت موسی و هارون سفارش میکند: «وقتی به سراغ فرعون میروید با او به نرمی و ملایمت سخن بگویید، شاید فرعون بترسد و یا هدایت شود».[34]
پیامبر اکرم(ص) در اوصاف و ویژگی انسانهای مؤمن میفرماید: «مؤمن، نرم خو و انعطافپذیر است، با آنکه جانی پر صلابتتر از سنگ دارد، از برده خاکسارتر است».[35]
د. حلم و بردباری
حلم عبارت است از: استحکام و استواری در برخورد با مسائل و مشکلات زندگی. زندگی اجتماعی، زندگی با افراد مختلف است. برخورد با روحیات گوناگون، با سلیقههای متفاوت با بینشها و تفکرات متفاوت و با خلق و خوهای مختلف. بنابراین، اولین شرط زندگی اجتماعی حلیم بودن و بردباری است. این یکی از صفات و ویژگیهای تمام پیامبران الاهی در برابر آزار و اذیت مخالفان و مشرکان بوده است.
امام علی(ع) حلم و بردباری را از اوصاف خداوند بیان میکند و میفرماید: «سپاس خدایی را که... حلمش چنان عظیم است که از خطاها در میگذرد».[36]
همچنین میفرماید: «نخستین پاداشی که شخص بردبار از حلم و بردباری خویش به دست می آورد، حمایت مردم از او در برابر نادان است».[37]
موارد ذکر شده نمونههایی از صفات و ویژگیهای شهروند جامعۀ اسلامی است که به اختصار بیان شد.
نکتۀ پایانی این است که؛ هدف از تشریع قوانین اجتماعی استحکام زندگی اجتماعی و رعایت حقوق شهروندی و جلوگیری از نابودی و سقوط جامعه است. برای نهادینه کردن نظام اخلاقی در یک جامعه، ضروری است به موضوعات اخلاقی که برای حفظ و عزت و سربلندی انسان و جوامع انسانی است، توجه ویژه شود. فرد فرد شهروندان با آموزشهای مستمر، راهکارهای تحقق فضایل اخلاقی را به شکل یک فرهنگ درآوردند. با تمرین و عادت نمودن این ویژگیها و خصایص اخلاقی در محیط زندگی و اجتماع، در نهادینه کردن آن و ایجاد فضای سالم جامعه مشارکت نمایند.
مشارکت عمومی مردم و فرهنگ سازی در موضوعات اخلاق اجتماعی اسلام، یک جامعه سالم انسانی اسلامی را در پی خواهد داشت.
[1]. ر.ک: طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 2، ص 117 – 122، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. ر.ک: هادوی تهرانی، مهدی، مکتب و نظام اقتصادی اسلام، ص 19-51، مؤسسه فرهنگی خانه خرد، قم، چاپ دوم، 1383ش.
[3]. باید توجه داشت که استنباط عناصر جهان شمول و دستیابى به فلسفه، مكتب و نظام اسلامى به شیوۀ فقهى صورت میگیرد که كار فقیه است. ولى در طرّاحى سازوكار، علم و دانشمندان علوم اجتماعى نقش مهمّى دارند. تبیین واقعیت موجود، و ارائهٔ سازوكار متناسب با آن و پیشنهاد روشهاى كارآمد براى پیاده كردن سازوكار در عالم خارج، از وظایف عالمان علوم اجتماعى قبل از تحقق سازوكار در جامعه است و پس از تحقق نیز كنترل كاركرد آن در راستاى اهداف نظام و جلوگیرى از انحراف آن به وسیلهٔ پیشبینى آینده، از رسالتهاى علوم اجتماعى است. البته در این مرحله نیز استنباط شیوههاى ثابت از نصوص دینى براى تحقق عناصر سازوكار در عالم خارج بر عهدۀ فقیه است. همچنین مدیریت تطبیق عناصر جهانشمول نظام اسلامى بر موقعیتهاى خاص زمانى و مكانى و نظارت بر آن در زمرۀ وظایف فقیه است. مکتب و نظام اقتصادی اسلام، ص 44.
[4]. «مَنْ آذَى جَارَهُ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِ رِیحَ الْجَنَّة»؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ج 4، ص 13، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[5]. «مَنْ ضَیعَ حَقَ جَارِهِ فَلَیسَ مِنَّا»؛ همان.
[6]. «إِیاكُم وَ الْجُلُوسَ علی الطُّرُقَات»؛ سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 5، ص 41، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404ق. البته این سخن از امام علی(ع) نیز نقل شده است. ر.ک: شیخ مفید، الأمالی، محقق و مصحح: استاد ولى، حسین، غفارى، على اکبر، ص 222، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق.
[7]. «اعزل الاذی عن طریق المسلمین»؛ المتقی الهندی، علاء الدین علی، کنز العمال، ج 15، ص 768، ح 43012، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1409ق.
[8]. شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج 29، ص 243، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[9]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 562 و 563، م 14، مؤسسه مطبوعات دار العلم، قم، چاپ اول، بی تا.
[10]. انفال، 72.
[11]. « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ... »؛ حجرات، 10.
[12]. «مَنْ أَصْبَحَ لَا یهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیسَ بِمُسْلِم»؛ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 163، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[13]. «مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ یتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ یعَلِّمُوا»؛ شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، صالح، صبحى، ص 559، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
[14]. «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الْأَغْنِیاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاء»؛ همان، ص 533.
[15]. الكافی، ج 7، ص 51.
[16]. «...وَ نُصْرَتُهُ إِذَا كَانَ مَظْلُوماً... وَ تُعَاشِرُهُ مُعَاشَرَةً كَرِیمَةً»؛ وسائل الشیعة، ج 15، ص 177.
[17]. وادار کردن مردم به انجام کارهای خوب (امر به معروف) و بازداشتن آنان از کارهای زشت و ناپسند (نهی از منکر) است.
[18]. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر...»؛ توبه، 71.
[19]. «كُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ»؛ آل عمران، 110.
[20]. «إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْی عَنِ الْمُنْكَرِ لَخُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ»؛ نهج البلاغه، ص 219.
[21]. همان، ص 542.
[22]. «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ»؛ قلم، 4.
[23]. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ...»؛ آل عمران، 159.
[24]. «الْخُلُقُ الْحَسَنُ نِصْفُ الدِّینِ»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 68، ص 385، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[25]. «أَكْمَلُ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»؛ وسائل الشیعة، ج 12، ص 156.
[26]. « مِنَ الْإِیمَانِ حُسْنُ الْخُلُقِ...»؛ همان، ج 16، ص 330.
[27]. «الْبِرُّ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ یعْمُرَانِ الدِّیار»؛ همان، ج 12، ص 149.
[28]. «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً»؛ فرقان، 63.
[29]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر المعروف بمجموعة ورّام، ج 1، ص 201، مكتبة الفقیه، قم، چاپ اول، 1410ق.
[30]. «التَّوَاضُعُ مَعَ الرِّفْعَةِ كَالْعَفْوِ مَعَ الْقُدْرَة»؛ تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق و مصحح: درایتى، مصطفى، ص 248، ح 5136، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1366ش.
[31]. «...وَ بِالتَّوَاضُعِ تَتِمُّ النِّعْمَة»؛ نهج البلاغه، ص 508.
[32]. «أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِی بِأَدَاءِ الْفَرَائِض»؛ الکافی، ج 2، ص 117.
[33]. «مُدَارَاةُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِیمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَیش»؛ وسائل الشیعة، ج 12، ص 201.
[34]. «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیناً لَعَلَّهُ یتَذَكَّرُ أَوْ یخْشی»؛ طه، 44. نکتهٔ مهم در این آیه که میتوان از آنها درس آموخت، این است که، چه بسا در صورت مدارا و ملایمت حتی مخالفان نیز از این اخلاق اسلامی درس گرفته و هدایت شوند.
[35]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة لابن أبی الحدید، محقق و مصحح: ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 6، ص 339، مكتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ اول، 1404ق؛ فیض كاشانى، محمد محسن بن شاه مرتضى، الوافی، ج 16، ص 1095، كتابخانه امام أمیر المؤمنین على علیه السلام، اصفهان، چاپ اول، 1406ق.
[36]. نهج البلاغه، ص 283.
[37]. همان، ص 505.