8269
كهنترین مسئلهی فلسفه، مسئلهی «علّت و معلول» است. دو مفهوم علت و معلول از معقولات ثانی فلسفی است که بیانگر نحوهی وجود است. «علّیت» نوعی رابطه است میان دو شیء كه یكی را «علّت» و دیگری را «معلول» میخوانیم. رابطهی علت و معلول این است كه علت، وجود دهندهی معلول است و معلول تمام هستی و واقعیت خویش را از علت به دست میآورد؛ یعنی اگر علت نبود معلول هم نیست. لذا نیاز معلول به علت، شدیدترین نیازها و نیاز در اصل هستی است. بنابر این، اگر بخواهیم «علت» را تعریف كنیم باید بگوییم: «آن چیزی است كه معلول در كیان و هستی خود به او نیازمند است».
از جمله مسائلی كه در باب «علّت و معلول» هست این است كه هر پدیدهای معلول است و هر معلولی نیازمند به علت است، پس هر پدیدهای نیازمند به علت است؛ یعنی اگر چیزی در ذات خود، عین هستی نباشد و هستی، او را عارض شده و پدید آمده است، ناچار در اثر دخالت عاملی بود كه آنرا «علّت» مینامیم. پس هیچ پدیدهای بدون علت نیست.
لذا بر اساس آنچه عقل از علت و معلول بیان میکند، رابطهی علت و معلول از حیث وابستگی، یک طرفه است، نه دو طرفه؛ زیرا وجود معلول وابسته به وجود علتش بوده، ولی وجود همین علت وابسته به همین معلول نیست، هر چند امکان دارد خود این علت، معلول علت دیگری باشد و از این حیث وابسته به آن علت باشد، مثلا ممکن است "ج" معلول "ب" و "ب" معلول "الف" باشد، در این صورت ب هم معلول است و هم علت. (یعنی هم وابستگی دارد و هم معلولی به او وابسته است)، ولی حیثیات آن متفاوت است.
خداباوران برای اثبات خالق هستی از «برهان علیّت» بهره میجویند که نشانگر آن است که خداوند آخرین علّتی است که تمام علل دیگر در نهایت به او ختم میشوند.