لطفا صبرکنید
بازدید
11260
11260
آخرین بروزرسانی:
1395/09/08
کد سایت
az22147
کد بایگانی
67888
نمایه
نفى الوهیت بتها
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
اصطلاحات
شفاعت
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیه 18 سوره یونس، چه چیزی را ثابت و چه چیزی را نفی میکند؟
پرسش
لطفاً تفسیر این آیه را بیان کنید: «وَ یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ ما لاَ یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنفَعُهُمْ وَ یَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللهَ بِمَا لاَ یَعْلَمُ فِی السَّمَاوَاتِ وَ لاَ فِی الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ».
پاسخ اجمالی
در این آیه شریفه[1] بحث «توحید»، از طریق نفى الوهیت بُتها، بیان شده است، و با دلیل روشنى بى ارزش بودن بتها اثبات گردیده است: «آنها غیر از خدا معبودهایى را میپرستند که نه زیانى به آنان میرسانند که از ترس زیانشان آنها را بپرستند، و نه سودى میرسانند، که به خاطر سودشان، مورد عبادتشان قرار دهند» (وَ یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللهِ ما لا یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ).
بدیهى است حتی اگر بتها منشأ سود و زیانى هم بودند، باز نیز شایسته پرستش نبودند، ولى قرآن با این تعبیر میخواهد این نکته را بفهماند که بتپرستان کوچکترین بهانهاى براى این کار ندارند و موجوداتى را میپرستند که مطلقاً بى خاصیتاند و این بدترین و زشتترین پرستش است.[2]
سپس به ادعاى واهى بتپرستان پرداخته، میفرماید: «آنها میگویند: این بتها شفیعان ما در پیشگاه خدا هستند» (وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ)؛ یعنى میتوانند از طریق شفاعت، منشأ سود و زیانى شوند، هر چند مستقلاً از خودشان کارى ساخته نباشد.
اعتقاد به شفاعت بتها یکى از انگیزههاى بتپرستى بود، و چنانکه در تواریخ آمده، هنگامى که «عمرو بن لحى»، بزرگ عرب، براى استفاده از آبهاى معدنى شام و مداواى خویش به آن منطقه رفته بود، وضع بتپرستان نظر او را به خود جلب کرد، هنگامى که دلیل این پرستش را از آنها پرسید، به او گفتند این بتها سبب نزول باران، و حل مشکلات، و شفاعت در پیشگاه خدا هستند، او که یک مرد خُرافى بود تحت تأثیر قرار گرفت و خواهش کرد بعضى از بتها را در اختیار او بگذارند تا به حجاز بیاورد، و به این طریق بتپرستى در میان مردم حجاز رواج یافت.[3]
قرآن در پاسخ این پندار میگوید: «آیا شما خداوند را به چیزى خبر میدهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد» (قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ).
کنایه از اینکه اگر خدا چنین شفیعانى میداشت، در هر نقطهاى از زمین و آسمان که بودند، از وجودشان آگاه بود؛ زیرا وسعت علم خداوند چنان است که کوچکترین ذرهاى در آسمان و زمین نیست، مگر اینکه از آنها آگاهى دارد.[4] به تعبیر دیگر؛ این درست به آن میماند که به کسى بگویند تو چنین نمایندهاى دارى، و او در پاسخ بگوید من از وجود چنین نمایندهاى خبر ندارم، و این بهترین دلیل بر نفى وجود او است؛ چرا که ممکن نیست کسى از وجود نماینده خود بىخبر باشد.
در پایان آیه براى تأکید میفرماید: «خداوند منزّه، و برتر است از شریکهایى که براى او میسازند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ). خداوند سبحان فراتر از این است که کسى در خدایى همتاى او گردد یا بتواند در مقام تنزیه و قدوسیت او قرار گیرد به گونهاى که شریک او گردد.
برای آگاهی از بحث «شفاعت» که در این آیه شریفه به آن اشاره شده است، نمایههای زیر را مطالعه کنید:
«مفهوم شفاعت در اسلام»، سؤال 350.
«شفاعت در قیامت»، سؤال 440.
بدیهى است حتی اگر بتها منشأ سود و زیانى هم بودند، باز نیز شایسته پرستش نبودند، ولى قرآن با این تعبیر میخواهد این نکته را بفهماند که بتپرستان کوچکترین بهانهاى براى این کار ندارند و موجوداتى را میپرستند که مطلقاً بى خاصیتاند و این بدترین و زشتترین پرستش است.[2]
سپس به ادعاى واهى بتپرستان پرداخته، میفرماید: «آنها میگویند: این بتها شفیعان ما در پیشگاه خدا هستند» (وَ یَقُولُونَ هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللهِ)؛ یعنى میتوانند از طریق شفاعت، منشأ سود و زیانى شوند، هر چند مستقلاً از خودشان کارى ساخته نباشد.
اعتقاد به شفاعت بتها یکى از انگیزههاى بتپرستى بود، و چنانکه در تواریخ آمده، هنگامى که «عمرو بن لحى»، بزرگ عرب، براى استفاده از آبهاى معدنى شام و مداواى خویش به آن منطقه رفته بود، وضع بتپرستان نظر او را به خود جلب کرد، هنگامى که دلیل این پرستش را از آنها پرسید، به او گفتند این بتها سبب نزول باران، و حل مشکلات، و شفاعت در پیشگاه خدا هستند، او که یک مرد خُرافى بود تحت تأثیر قرار گرفت و خواهش کرد بعضى از بتها را در اختیار او بگذارند تا به حجاز بیاورد، و به این طریق بتپرستى در میان مردم حجاز رواج یافت.[3]
قرآن در پاسخ این پندار میگوید: «آیا شما خداوند را به چیزى خبر میدهید که در آسمانها و زمین سراغ ندارد» (قُلْ أَ تُنَبِّئُونَ اللهَ بِما لا یَعْلَمُ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ).
کنایه از اینکه اگر خدا چنین شفیعانى میداشت، در هر نقطهاى از زمین و آسمان که بودند، از وجودشان آگاه بود؛ زیرا وسعت علم خداوند چنان است که کوچکترین ذرهاى در آسمان و زمین نیست، مگر اینکه از آنها آگاهى دارد.[4] به تعبیر دیگر؛ این درست به آن میماند که به کسى بگویند تو چنین نمایندهاى دارى، و او در پاسخ بگوید من از وجود چنین نمایندهاى خبر ندارم، و این بهترین دلیل بر نفى وجود او است؛ چرا که ممکن نیست کسى از وجود نماینده خود بىخبر باشد.
در پایان آیه براى تأکید میفرماید: «خداوند منزّه، و برتر است از شریکهایى که براى او میسازند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ). خداوند سبحان فراتر از این است که کسى در خدایى همتاى او گردد یا بتواند در مقام تنزیه و قدوسیت او قرار گیرد به گونهاى که شریک او گردد.
برای آگاهی از بحث «شفاعت» که در این آیه شریفه به آن اشاره شده است، نمایههای زیر را مطالعه کنید:
«مفهوم شفاعت در اسلام»، سؤال 350.
«شفاعت در قیامت»، سؤال 440.
[1]. یونس، 18.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 8، ص 249، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[3]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 1، ص 254، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا؛ ابن کثیر دمشقی، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 187 – 188، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 148 – 149، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 30، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
نظرات