جستجوی پیشرفته
بازدید
1992
آخرین بروزرسانی: 1400/12/16
خلاصه پرسش
در خصوص «مرهونیت هر نفس نسبت به مکتسبات» آیا فقط سیئات مراد است؟ و به عبارتی آیا انسان تنها در گرو اعمال زشت خویش می‌باشد؟!
پرسش
در خصوص مرهونیت هر نفس نسبت به مکتسبات آیا فقط سیئات مراد است؟ در این صورت بیان آن چیست؟
پاسخ اجمالی

کارهایی که انسان انجام می‌دهد اثری در نفس می‌گذارد و استمرار و تکرار آنها، موجب ماندگاری و تحقق ملکات و صفات ثابت در نفس می‌شود؛ این ملکات با نفس متحد می‌شوند، و هنگام مرگ، همراه انسان در عالم پس از آن خواهند بود؛ به همین دلیل انسان نوع اخیر نیست؛[1] بلکه جنسی است که چهار نوع دیگر یعنی بهیمه(حیوان، نماد شهوت)، سَبُع(درندگی و نماد غضب)، شیطان(نماد مکر و حیله) و فرشته(نماد خوبی)، در ذیل او قرار دارند، و تمام اینها به عمل اختیاری انسان شکل می‌گیرند.

البته بهیمه‌ و حیوانی که ذیل انسان است با بهیمه و حیوانات دیگر متفاوت است؛ زیرا او «انسان بهیمه» است؛ از این‌رو از هر بهیمه و حیوانی، بهیمه‌تر است؛ چنان‌‌که قرآن می‌فرماید: «آنان مانند حیوانات‌اند، بلکه از حیوانات هم گمراه‌‌ترند».[2] «سبع و درنده انسان» نیز از هر گرگی درنده‌تر است.

«فرشته انسان» نیز از هر فرشته‌ای بالاتر است؛ چنان‌‌که پیامبر اسلام(ص) به درجه‌ای از کمال رسید که در شب معراج «به اندازه دو کمان یا کمتر از آن به خداوند نزدیک شد»،[3] به گونه‌‌ای که جناب جبرئیل(ع) به پیامبر(ص) عرض کرد: «اگر به اندازه یک بند انگشت نزدیک‌‌تر شوم می‌سوزم».[4]

نتیجه این‌که در اتحاد نفس با ملکات، تفاوتی بین صفات خوب و بد نیست؛ در قرآن کریم نیز مرهونیت و در گرو بودن نفس نسبت به اعمال خویش به صورت مطلق، مطرح شده است و شامل هر دو قسم می‌شود:

«کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَةٌ»[5] هر کس در گرو اعمال خویش است.

«وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ ما أَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ».[6] کسانى که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروى از آنان ایمان اختیار کردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق می‌کنیم و از (پاداش) عملشان چیزى نمی‌کاهیم و هر کس در گرو اعمال خویش است.

که آیه اول در مورد سیئات و آیه دوم در مورد حسنات است.


[1]. البته معروف میان فلاسفه به ویژه فلسفه‌ی مشاء این است که انسان نوع اخیر و نوع الانواع است که در ذیل او نوعی وجود ندارد.

ر. ک: شیخ الرئیس ابن سینا، الشفاء(المنطق)، المدخل 1، ص 63، قم، مکتبة آیة الله المرعشى، 1404ق.

اما در فلسفه و حکمت متعالیه انسان نوع اخیر نیست بلکه در ذیل آن انواع است. ر. ک: عبد الرحمن بدوى، افلاطون فى الاسلام، ص 111، دار الاندلس، 1980م.

[2]. اعراف، 179؛ «... أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ...».

[3]. نجم، 8 و 9؛ «ثمُ‏ دَنَا فَتَدَلىَ‏. فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینْ‏ أَوْ أَدْنىَ». ر. ک: «معراج و قاب قوسین»، 26883.

[4]. «فَلَمَّا بَلَغَ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَانْتَهَى إِلَى الْحُجُبِ فَقَالَ جَبْرَئِیلُ تَقَدَّمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ لِی أَنْ أَجُوزَ هَذَا الْمَکَانَ وَ لَوْ دَنَوْتُ‏ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقْتُ»‏. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 18، ص 382، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[5]. مدثر، 38.

[6]. طور، 21.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها