لطفا صبرکنید
58273
با توجه به اختلافی که در اصل و ریشه واژه شیطان وجود دارد، در معنای آن نیز اختلاف است.
در معنای شیطان سه دیدگاه وجود دارد.
الف. شیطان ازماده شاط به معناى احتراق و شعلهور شدن از غضب و خشم است.
ب. از ریشه "شاطن" به معناى "خبیث و پست" آمده است.
ج. شیطان از شطن یشطن، به معناى دور شدن است.
با توجه به این که ابلیس به واسطه بندگى بندگان خشمناک و عصبانی می شود، یا به دلیل این که موجود سرکش و متمرّدی است و یا به جهت رانده شدنش از درگاه خداوند، او را شیطان می گویند.
نام ابلیس در عبرانى و یا به سریانی عزازیل است و در عربى حارث، برخی نیز گفته اند که نامش نابل و کنیه اش ابا کدوس بود.
با توجه به اختلافی که در اصل و ریشه واژه شیطان وجود دارد در معنای آن نیز اختلاف است؛ از این رو نخست لازم است کنکاشی پیرامون معنای شیطان داشته باشیم.
دست کم سه دیدگاه پیرامون مفهوم شیطان وجود دارد که در ذیل بیان می کنیم.
الف. شیطان از ماده شاط و الف و نون آن زائد است بر وزن فعلان، و معناى شاط احتراق و شعلهور شدن از غضب و خشم است.[1]
ب. از ریشه "شاطن" و شیطان به معناى" خبیث و پست" آمده است.[2]
ج. برخی گفته اند نون شیطان جزو اصل کلمه است و آن از شطن یشطن می باشد. شطن به معناى دور شدن است.[3] بنابر این شیطان به معناى دور شده از خیر است.[4]
بر اساس معانی ای که برای شیطان گفته شد، وجه تسمیه شیطان به این نام، عبارت است از:
بنابر سخن اول؛ با توجه به این که ابلیس به واسطه بندگى بندگان، خشمناک و عصبانی می شود او را شیطان گفتند.[5]
بنابر معنای دوم؛ با توجه به این که ابلیس موجود خبیث و پست، همچنین سرکش و متمرد است، شیطان بر او اطلاق مىشود. [6]
بر اساس مفهوم سوم؛ شیطان را از این جهت شیطان گفتند که رانده و دور شده از درگاه خداوند است، چنانچه خداوند می فرماید: فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ».[7]
گفتنی است با توجه به معانی متعدّدی که برای شیطان بیان شد؛ از این جهت بر هر شخص متمرّد و سرکشى شیطان اطلاق می شود.[8] اعم از این که انسان باشد و یا جن و یا از جنبندگان دیگر.[9] آیه شریفه 112 سوره انعام نیز بر همین مطلب دلالت می کند.[10]
نتیجه: نام شیطان یا ابلیس در لغت عبرانى (یا در سریانی[11]) عزازیل است، و در عربى حارث،[12] برخی نیز گفته اند که نامش نابل و کنیه اش ابا کدوس بود؛[13] بنابر این نام شیطان از اول شیطان نبوده است، بلکه هنگامی که از فرمان الاهی سرپیچی نمود شیطان نام گرفت.
[1]. طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص: 399 ، انتشارات اسلام، چاپ دوم، تهران، 1378 ش .
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص 191 و 192، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، تهران، 1374 ش .
[3]. مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 6، ص 61، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش.
[4]. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 399.
[5]. همان.
[6]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 191 و 192.
[7]. حجر، 34؛ صاد، 77؛ أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 399.
[8]. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 399 .
[9]. تفسیر نمونه، ج 1، ص 191 و 192.
[10] وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ.
[11]. اسفراینى، ابوالمظفر شاهفور بن طاهر، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، تحقیق: هروى، نجیب مایل و الهى خراسانى، على اکبر، ج 3، ص 1319، انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ اول، تهران، 1375 ش.
[12]. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 60، ص 308، مؤسسة الوفاء، بیروت ، 1404 هـ ق؛ تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، ج3، ص: 1319.
[13]. بروجردى، سید حسین، تفسیر الصراط المستقیم، تحقیق: بروجردى، غلامرضا مولانا، ج 5، ص 258، موسسه انصاریان، چاپ اول، قم، 1416 ق.