جستجوی پیشرفته
بازدید
82210
آخرین بروزرسانی: 1397/07/11
خلاصه پرسش
آیا بقایایی از عذاب قوم عاد و ثمود، قوم لوط و ... امروزه وجود دارد؟ اگر دارد در چه کشورهایی است تا بتوان با اطمینان بیشتری به وجود آن‌گونه عذاب‌ها ایمان آورد؟
پرسش
آیا بقایایی از عذاب قوم عاد، ثمود و ... امروزه وجود دارد؟ اگر دارد در چه کشورهایی است تا بتوان با اطمینان بیشتری به وجود آن‌گونه عذاب‌ها ایمان آورد؟
پاسخ اجمالی

با توجه به توصیفاتی که خداوند متعال از اقوامی؛ مانند قوم ثمود، یا قوم لوط در قرآن آورده، همچنین یافته‌های باستان‌شناسی و شواهد تاریخی آثاری از بقایای چنین اقوامی در گذشته باقی مانده است، به طور مثال بقایای قوم ثمود در منطقه مدائن صالح شبه جزیره عربستان با اوصافی مشابه آنچه در قرآن آمده، یافت شده است. در این رابطه دو نکته را باید توجه داشت:

1. عذاب‌هایی که اقوام مختلف دچار آن شده‌اند؛ مانند طوفان حضرت نوح(ع)، تندباد قوم عاد، صیحه و زلزله قوم ثمود، بارش سجیل بر سر قوم لوط و نمونه‌های مانند آن که در قرآن و منابع روایی آمده است، به گونه‌ای نیست که اثر خود آن عذاب‌ها در زمین مانده باشد؛ چرا که آن عذاب برای به هلاکت رساندن کافران و مستحقان عذاب نازل شده است؛ باقی ماندن اثر زلزله جز ویرانی خانه‌هایشان چیزی نیست و طوفان نوح نیز چون پس از آن فروکش کرد، خود سنگ سجیل هم اگر در زمین باقی مانده باشند بعد از گذشت سالیان متمادی به طور طبیعی اثر مشخصی از آنها برجای نمی‌ماند.

2. نکته‌ی دوم این که یکی از اهداف قرآن، از بیان آنچه بر سر اقوام گذشته آمده، این بوده تا مخاطبان قرآن نگاهی به آثار به جای مانده از گذشتگان کنند و ببینند آنهایی که در خلقت و نعمت خیلی بالاتر از مخاطبان قرآن بودند و در مقابل دعوت پیامبران گردن‌کشی کرده و آنها را انکار نمودند، با تمام ادعایی که داشته از آنها هیچ اثری باقی نمانده و دچار چه عاقبتی گردیده‌اند، و برای پذیرش این فرموده قرآن همین مقدار کافی است که تمدن‌هایی با آن همه پیش‌رفت همه افراد آن(غیر از عده اندکی از پیروان انبیاء) به صورت ناگهانی از بین بروند و چیزی جز خرابه از آنها باقی نمانده است و لازم نیست که اثراتی از خود آن عذاب باقی مانده باشد، در واقع همین بقایا آثار همان عذاب‌ها است. در ضمن باید توجه داشت مردم آن مناطق اعتقادی به حفظ این آثار نداشتند؛ به ویژه این‌که حاکمان سعودی که نزدیک به یک قرن در این منطقه حکومت می‌کنند، بر اساس دیدگاه وهابیان نه تنها توجهی به حفظ و نگه‌داری آثار گذشتگان ندارند، بلکه تخریب و از بین بردن آنها را لازم می‌دانند.

پاسخ تفصیلی

این سؤال در حقیقت متشکل از دو پرسش است: 1. وجود شواهد و قرائنی بر وجود چنین اقوامی در گذشته که امروزه هم قابل مشاهده باشد. 2. وجود آثار عذاب‌هایی که اقوام گذشته دچار آن شده‌اند، تا نسبت به آن عذاب و عقاب اطمینان بیشتری حاصل شود.

بخش اول

طبق برخی از آیات قرآن و روایات وارده، این مطلب که آثار برخی از اقوام عذاب شده؛ مانند قوم عاد، لوط و ثمود تا زمان نبی مکرم اسلام باقی مانده است، ثابت است؛ یعنی در زمان نزول قرآن به طور قطع آثار و بقایای این اقوام و اخباری پیرامون اتفاقات آنها در آن‌جا وجود داشته است.

از جمله آیاتی که می‌توان برای اثبات این مدعا استفاده کرد، این آیه شریفه است: «ما طایفه «عاد» و «ثمود» را نیز (هلاک کردیم)، و مساکن (ویران شده) آنان براى شما آشکار است. شیطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود؛ از این‌رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى‌که بینا بودند».[1]

خداوند متعال در این آیه می‌فرماید مساکن آنها برای شما آشکار است. البته این معنا در آیات دیگری از قرآن کریم نیز وجود دارد: «آیا براى هدایت آنان کافى نیست که بسیارى از نسلهاى پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهاى (ویران شده) آنان راه مى‏روند! مسلّماً در این امر، نشانه‏هاى روشنى براى خردمندان است».[2]

البته در بعضی روایات نیز شواهدی دال بر این مطلب وجود دارد. به عنوان نمونه، در غزوه تبوک پیامبر و یارانش به یکی از منازل که در سرزمین حجر[3] بود وارد شدند، ولی پیامبر به یارانش دستور داد که از آب آن‌جا چیزی بر ندارند.[4] بنابر این، وجود این آثار تا آن زمان قطعی است، اما سؤالی که مطرح می‌شود، این است که آیا پس از عصر پیامبر(ص) نیز آن آثار باقی مانده است یا خیر؟

با توجه به نشانه‌هایی که خداوند متعال از خصوصیات اقوامی؛ مانند قوم ثمود معرفی می‌کند و با در نظر گرفتن بعضی آثار و نشانه‌های تاریخی و باستانی در مناطقی از شبه جزیره عربستان این احتمال را تقویت می‌کند که بقایای آن اقوام، برای عبرت جهانیان هنوز هم باقی باشد. به طور مثال خداوند متعال قوم ثمود را این‌گونه تعریف می‌کند: ... شما (قوم ثمود) را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت که در دشت‌هایش، قصرها براى خود بنا مى‏کنید و در کوه‏ها، براى خود خانه‏ها مى‌تراشید.[5] و قوم «ثمود» که صخره‏هاى عظیم را از (کنار) درّه مى‏بریدند (و از آن خانه و کاخ مى‏ساختند).[6]

در جایی دیگر از مهارت آنها در ساختن خانه‌هایشان می‌گوید: و (براى مساکن و جاهاى خودتان) از کوه‏ها خانه‏ها می‌تراشید در حالى‌که (در ساختن آنها) ماهر و دانایید.[7]

با در نظر گرفتن بعضی شواهد تاریخی و بررسی‌های انجام شده در شبه جزیره عربستان، در میان مسیر قدیمی مدینه و شام منطقه‌ای وجود دارد به نام حجر که در آن بقایای تمدنی با ساختمان‌ها و کاخ‌هایی در دل کوه‌ها دیده می‌شود، طبق گفته مورخان و شواهد و قرائنی که در آیات و روایات وجود دارد این مکان همان محل زندگی قوم ثمود بوده است؛ لذا اکنون آن منطقه را با نام «مدائن صالح[8]» می‌شناسند.[9]

اصطخری در مسالک می‌گوید: حجر قریه‌ای کوچک با ساکنینی اندک است که در منطقه وادی القری واقع شده که در قرون گذشته دیار قوم ثمود بوده است، همان قوم ثمودی که در قرآن می‌فرماید: و به خاطر بیاورید (ای قوم ثمود) که شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت، که در دشت‌هایش، قصرها براى خود بنا مى‏کنید و در کوه‏ها، براى خود خانه‏ها مى تراشید. در آن منطقه آثار تراشیدن کوه‌ها و ساختن منازلی در دل کوه ها دیده می‌شود که به آن کوه‌ها «اثالب» می‌گویند.[10]

گواه دیگری که ثابت می‌کند آثار قوم ثمود تا قرون اخیر باقی بوده است، مطلبی است که در برخی از سفرنامه‌ها و گزارشات از سفر حج آمده است: در سال 1312 خورشیدى که براى نخستین بار به حج رفتم در مراجعت از مکه معظمه پس از قریب سه ماه ایام بهار اقامت در مدینه طیبه از راه شام پیاده و سوار بر شتر بسوى شرق الاردن آمدم و دو تن از هموطنان ایرانى با ما همراه بودند از مدینه در برابر نقطه شمال و مقابل ستاره جدى بسوى شام روانه شدیم و پس از طى یازده منزل به مدائن صالح رسیدیم در دو طرف راه دو رشته کوههاى مخروطى دنبال هم قرار داشت که از ریگها و شنهاى زرد تیره‏اى متحجر شده بود و از جلو این کوهها ساحتى در آورده بودند و از میانه آن ساحت که بمانند ایوانى از جلو کوه بریده شده بود درى کنده بودند و وارد شکم کوه شده و در آنجا یک سالون تقریبا چهار گوشه کنده بودند و در اطراف آن ایوانهائى از کوه تراشیده بودند. و اینها همان مدائن‏ قوم‏ صالح‏ و منازل آنها هستند که تا کنون پس از چند هزار سال بجا مانده‏اند و تراش و ساختمان درها از روى اصول مهندسى بوده است و برخى خانه‏ها درهاى بزرگتر داشت و سر درهاى آنها نقاشى بود که معلوم میشد خانه‏هاى سران قوم بوده است و نقشه‏هاى آنها را از سنک حجارى کرده بودند و چون ما از این رشته کوهها گذشتیم و راه قدرى بسوى مشرق منحرف شد به یک رشته کوه پیوسته رسیدیم که در میان آن شکافى بود و ما از آن شکاف عبور کردیم و بکناره دشت رمل و شن زارى رسیدیم.[11]

البته در برخی منابع کلاسیک لاتین نیز در سده‌های 1ق‌م تا 2م، همچون دیودور صقلی، پلینی، بطلمیوس و اورانیوس به وصف قوم ثمود و محل زیست ایشان پرداخته‌اند. اما با شروع حرکت اروپاییان به سمت شرق، در قالب مفهوم کلی شرق‌شناسی، برخی یافته‌های باستان‌شناسی دریچه‌ای شد برای شناخت هر چه بیشتر این قوم تاریخی. واقعیت این است که ولستد و کارلس با سفر به شبه جزیرۀ عربستان و عکس‌برداری از برخی کتیبه‌ها که به نام کتیبه‌های ثمودی خوانده شده‌اند (ولستد، II/189) و در ادامه، شارل دوتی با سفرش در 1877م به آن منطقه و یافتن انبوهی سنگ نبشته، آغازندۀ این مسیر بودند که با یافته‌های پسینیان چون شارل هوبر (1882م)، ژوسان و ساوینیاک (1910م) و فیلبی (1936، 1951، 1953م)، این یافته‌ها که غالباً متعلق به سده های 4ق‌م تا 3م است، تکمیل گشت (آذرنوش، 37-38؛ علی، 1/328-329؛ براندن، 44). آنچه در سطور بعد خواهد آمد، حاصل یکی انگاری ثمود نام برده شده توسط مورخان و قرآن کریم با قومی است که پدیدآورندۀ کتیبه‌های نام‌گذاری شده به ثمودی هستند.

پس از خواندن متن این کتیبه‌ها و در نهایت یافتن واژۀ «ثمد» در آنها بود که لیتسبارسکی با توسع در نامبری، این سنگ‌نبشته‌ها را «کتیبه‌های ثمودی» نامید (مثلاً نک‍ : همو، 3(

از مجموعۀ داشته‌های گوناگون و کتیبه‌های به دست آمده از مناطق شمالی شبه جزیره (مثلاً ریکمانس، 8) و همچنین برخی بناهای برجای مانده از آن دوره می‌توان با رویکردی واقعی‌تر قوم ثمود را بازشناخت. با کنار هم گذاری اطلاعات منابع کلاسیک لاتین، می‌توان گفت قوم ثمود در شرق دریای سرخ، در مناطق داخلی شبه جزیره در مدین، وادی سرحان و در همسایگـی لحیانیها و در شهرهای حجر (مدائن صالح) و دومـة ـ الجندل می‌زیستند (روسان، 4-7؛ ریکمانس، 7). اختلاف گفته‌ها دربارۀ زیستگاه ایشان در منابع کلاسیک بیشتر به سبب جا‌به‌جایی هایی است که قوم ثمود طی صدها سال انجام داده، و البته این امر بی شک متأثر از اوضاع سیاسی منطقه بوده است. به نظر می‌رسد اگرچه مجموعۀ قبایل ثمود هرگز به حکومت واحدی دست نیافت، اما در طول زمان از سدۀ 2 ق‌م تا پایان سدۀ 2 م، ضمن تغییر مکان، سرزمین خود را گسترش داده، و عملاً قسمتهای وسیعی از شمال غربی شبه جزیره از حجاز و جوف و مرکز عربستان را زیستگاه خود ساخته بودند، گستره‌ای که عملاً تمام عربستان شمالی و مرکزی را در بر می‌گرفت (براندن، 30-31؛ اُلیری، 51).[12]

بنابر این، وجود بقایای قوم ثمود مورد تأیید منابع اسلامی، شواهد تاریخی و یافته‌های باستان‌شناسی است، اما در رابطه با قوم عاد شاید نتوان با قاطعیت سخن گفت، ولی طبق گفته‌ی برخی از محققان قوم عاد در جنوب جزیرة العرب و در سرزمین یمن زندگی می‌کردند.[13] هر چند علامه طباطبایی، وجود بقایایی از این قوم را نفی کرده و می‌گوید: این سرزمین در جنوب جزیرة العرب بوده، ولى امروز هیچ اثرى از آن قوم در آن باقى نمانده و در اینکه در چه نقطه از جنوب واقع بوده اختلاف است.[14]

البته اگر به آیه 38 سوره عنکبوت مراجعه کنیم در خواهیم یافت که مساکن قوم عاد نیز مانند قوم ثمود برای مردم آن عصر مشهود بوده است. بعضی گزارشات پراکنده از یافتن بقایایی از ساختمان‌ها و مساکن آنها در قسمت جنوبی شبه جزیره حکایت می‌کند.

در رابطه با قوم لوط و عذابی که دچار شدند، همچنین منطقه و محل زندگی آنها شواهدی از آیات قرآن، منابع تاریخی و بعضی دست‌آوردهای باستان‌شناسی وجود دارد که وجود قومی با چنین اوصافی را در کنار بحرالمیت یا بحر لوط در کشور اردن، تأیید می‌کند.[15]

بخش دوم

در این بخش که مربوط به آثار و بقایای عذاب‌های اقوام گذشته است، باید به چند نکته توجه داشت:

1. نوع عذاب‌هایی که بر آنها نازل شده، آیا به گونه‌ای بوده که باید آثارش تا امروز هم باقی بماند یا خیر؟

2. نقل عذاب‌هایی که بر سر اقوام گذاشته آمده، و در قرآن و روایات از آنها سخن به میان آمده با چه هدفی انجام گرفته و در صدد اثبات چه چیزی بوده است؟

در پاسخ نکته اول باید گفت؛ عذاب‌هایی که اقوام مختلف دچار آن شده‌اند؛ مانند طوفان حضرت نوح، تندباد قوم عاد، صیحه و زلزله قوم ثمود، بارش سجیل بر سر قوم لوط و نمونه‌های مانند آن که در قرآن و منابع روایی آمده است، به گونه‌ای نیست که اثر خود آن عذاب‌ها در زمین مانده باشد؛ چرا که آن عذاب برای به هلاکت رساندن کافران و مستحقان عذاب نازل شده و به همین میزان که آنها طعم عذاب را بچشند مثلا باقی ماندن اثر زلزله جز ویرانی خانه‌هایشان چیزی نیست، و طوفان نوح نیز چون پس از آن فروکش کرد، خود سنگ سجیل هم اگر در زمین باقی مانده باشند، بعد از گذشت سالیان متمادی به طور طبیعی اثر مشخصی از آنها برجای نمی‌ماند.

اما نسبت به نکته دوم که شاید از جهاتی دارای اهمیت بیشتری نیز باشد، باید توجه داشت که یکی از اهداف قرآن، از بیان آنچه بر سر اقوام گذشته آمده، این بوده تا مخاطبان قرآن نگاهی به آثار به جای مانده از گذشتگان کنند و ببینند آنهایی که در خلقت و نعمت خیلی بالاتر از مخاطبان قرآن بودند و در مقابل دعوت پیامبران گردنکشی کرده و آنها را انکار نمودند، با تمام ادعایی که داشته از آنها هیچ اثری باقی نمانده و دچار چه عاقبتی گردیده‌اند،[16] و برای پذیرش این فرموده قرآن، همین مقدار کافی است که تمدن‌هایی با آن همه پیش‌رفت همه افراد آن (غیر از عده اندکی از پیروان انبیاء) به صورت ناگهانی از بین بروند و چیزی جز خرابه از آنها باقی نمانده است و لازم نیست که اثراتی از خود آن عذاب باقی مانده باشد، در واقع همین بقایا آثار همان عذاب‌ها است.

به هر حال بالاترین سند و پشتوانه ایمان ما به عذاب اقوام، گفته‌های قرآن کریم است؛ این ایمان وابسته و منوط به وجود آثار تا به امروز نیست؛ در ضمن باید توجه داشت مردم آن مناطق اعتقادی به حفظ این آثار نداشتند، به ویژه این‌که حاکمان سعودی که نزدیک به یک قرن در این منطقه حکومت می‌کنند، بر اساس دیدگاه وهابیان نه تنها توجهی به حفظ و نگه‌داری آثار گذشتگان ندارند، بلکه تخریب و از بین بردن آنها را لازم می‌دانند.

 


[1]. عنکبوت، 38ش.

[2]. طه، 128.

[3] داستان قوم ثمود در قرآن با نام اصحاب الحجر نیز آمده است. به این جهت که محل سکونت آن در حجر بوده است.

[4]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 55، ص 328، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 26، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش.

[5]. اعراف، 74.

[6]. فجر، 9.

[7]. شعرا، 149.

[8]. صالح نام پیامبر قوم ثمود است.

[9]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 27.

[10]. اصطخری، ابو اسحاق ابراهیم، مسالک الممالک، ص 19، دارصادر لیدن، افست بیروت، 2004م.

[11]. کلینی، محمد بن یعقوب، الروضة من الکافی یا گلستان آل محمّد، ترجمه و شرح کمره‌ای، محمد باقر، ج ‏1، ص 350، کتابفروشی اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1382ق.

[12]. حاج منوچهری، فرامرز، دانشنامه دبا فارسیhttp://www.cgie.org.ir، ج 17، مقاله 6314.

[13]. اسفراینی، ابو المظفر شاهفور بن طاهر، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، ج ‏2، ص 734، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، اول، 1375 ش.

[14]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 210، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.

[15] نک، سعیدی عباس، دانشنامه دبا فارسیhttp://www.cgie.org.ir، ج11، مقاله 4530.

[16]. به آیات، 82؛ سوره غافر، 11؛ سوره انعام، 69؛ نمل و 42 روم، مراجعه شود.

 

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها