جستجوی پیشرفته
بازدید
29035
آخرین بروزرسانی: 1397/07/13
خلاصه پرسش
آیا حضرت سلیمان(ع) از یاد خدا غافل شد؟ در حالی‌که خداوند او را «نعم العبد» و «انه اوّاب» خطاب می‌‌فرماید؟
پرسش
آیا حضرت سلیمان(ع) از یاد خدا غافل شد؟ در حالی‌که خداوند ایشان را «نعم العبد» و «انه اواب» خطاب می‌‌فرماید؟
پاسخ اجمالی
حضرت سلیمان(ع) یکی از پیامبران الهی بوده که خداوند در قرآن با آیاتی او را مورد تمجید و تحسین خود قرار داده است. علاوه بر اینها شیعیان، قائل به عصمت انبیای الهی هستند و آنها را معصوم از هرگونه خطا و اشتباه می‌دانند و هرگونه انتساب بدی و زشتی بدان‌ها با اعتقادات شیعیان منافات دارد.
با این حال؛ در قرآن آیا‌تی وجود دارد که در ظاهر با این عقیده منافات دارند: «إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشىِ‏ِّ الصَّافِنَاتُ الجْیَادُ، فَقَالَ إِنىّ‏ِ أَحْبَبْتُ حُبَّ الخْیرْ عَن ذِکْرِ رَبىّ‏ِ حَتىَ‏ تَوَارَتْ بِالحْجَابِ، رُدُّوهَا عَلىَ‏َّ  فَطَفِقَ مَسْحَا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ». در این آیات فراموشی ذکر خدا و قضا شدن نماز به سلیمان استناد داده شده است. اما مفسران کلمه «أَحْبَبْتُ» در عبارت «إِنىّ‏ِ أَحْبَبْتُ حُبَّ الخیر عَن ذِکْرِ رَبىّ‏ِ» را به معنای «أنبت» دانسته‌اند؛ یعنی از آنجا که این اسب را برای جهاد در راه خدا خواسته‌ام؛ بنابر این، دوست داشتن اینها نیز به جهت دوست داشتن پروردگار است و نه از روی هوا و هوس و نه از این‌که دوست داشتن اینها را بر دوست داشتن ذکر خدا مقدم کنم. همچنین قضا شدن نماز سلیمان را این‌گونه توجیه کرده‌اند: «باید دانست که علاقه سلیمان(ع) به اسبان براى خدا بوده، و علاقه به خدا او را علاقه‌مند به اسبان می‌کرد، چون می‌خواست آنها را براى جهاد در راه خدا تربیت کند، پس رفتنش و حضورش براى عرضه اسبان به وى، خود عبادت بوده است. پس در حقیقت عبادتى او را از عبادتى دیگر بازداشته، چیزى که هست نماز در نظر وى مهم‌‌تر از آن عبادت دیگر بوده است». البته برخی از مفسران قضا شدن نماز را نیز قبول نکرده و آن‌را مخالف آیات دانسته‌اند.
 
پاسخ تفصیلی
حضرت سلیمان(ع) یکی از پیامبران الهی بوده که خداوند به او حکومت و قدرت بسیار داد و داستان این إعطای قدرت و حکومت در قرآن نیز ذکر شده است.[1] به ‌علاوه؛ قرآن با آیاتی او را مورد تمجید و تحسین خود قرار داده: «پس [داورى‏] آن‌‌را به سلیمان فهماندیم، و هریک (داود و سلیمان) را حکمت و دانش عطا کردیم»؛[2] «و ما به داوود، سلیمان را عطا کردیم که چه بنده خوبى بود و بسیار رجوع کننده (به ما) بود».[3] «بى‌‏تردید او (سلیمان) نزد ما تقرب و منزلتى بلند و سرانجامى نیکو دارد».[4] علاوه بر اینها شیعیان، قائل به عصمت انبیای الهی هستند و آنها را معصوم از هرگونه خطا و اشتباه می‌‌دانند[5] و هرگونه انتساب بدی و زشتی بدان‌‌ها با اعتقادات شیعه منافات دارد.
اما در قرآن آیاتی وجود دارد که در ظاهر با عصمت و مقامی که قرآن برای سلیمان ذکر کرده، منافات دارد: «إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشىِ‏ِّ الصَّافِنَاتُ الجیَادُ فَقَالَ إِنىّ‏ِ أَحْبَبْتُ حُبَّ الخیر عَن ذِکْرِ رَبىّ‏ِ حَتىَ‏ تَوَارَتْ بِالحْجَابِ رُدُّوهَا عَلىَ‏َّ، فَطَفِقَ مَسْحَا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ»؛[6] «العَشى» به معنای زمان غروب و بعد از ظهر[7] و در حدود زمان نماز عصر می‌باشد. «الصَّافِنَات» به اسب‌هایی گفته می‌شود که بر روی سه پا می‌ایستد و یک پا را بلند نگه می‌دارد[8] تا آماده دویدن باشد. «الجیاد» نیز به معنای اسب سریعی می‌باشد که گام‌های سریعی بر می‌دارد.[9] کلمه «الخیر» در عبارت «حُبَّ الخیر» نیز همان الخیل؛ یعنی اسب است و در زبان عربی «الخیر» به جای «الخیل» نیز بکار می‌رود.[10]
در مورد توضیح و تفسیر کلمات دیگر در این آیه، اختلاف نظر وجود دارد که موجب اختلاف در تفسیر آیه نیز شده است و در ضمن بیان تفسیر به آنها می‌پردازیم.
اما اشکالات بر ظاهر این آیه از این قرار است:
1. سلیمان دیدن و دوست داشتن اسب‌ها را بر ذکر و نماز پروردگار مقدم داشته و این خلاف شأن و مقام رسول الهی است.
2. بر اساس این آیه، خورشید غروب کرد و در نتیجه آن نماز سلیمان قضا شد و سلیمان به فرشتگان دستور داد که خورشید را برگردانند. حال چطور می‌توان پذیرفت یک پیامبر الهی با دیدن زیبایی‌های دنیایی از خداوند غافل شود و نمازش قضا گردد.
حال با توجه به این اشکالات تفاسیر مختلف را در دو دسته تقسیم می‌کنیم:
اول: برخی مفسران آیه را به گونه‌ای تفسیر کرده‌اند که اشکال اول کاملاً برطرف می‌شود، اما قضا شدن نماز سلیمان را پذیرفته‌ که البته آن‌را به گونه‌ای دیگر توجیه می‌کنند. برخی از آنها کلمه «أَحْبَبْتُ» در عبارت «إِنىّ‏ِ أَحْبَبْتُ حُبَّ الخیر عَن ذِکْرِ رَبىّ‏ِ» را به معنای «أنبت» دانسته‌اند؛ یعنی از آنجا که این اسب را برای جهاد در راه خدا خواسته‌ام؛ بنابر این، دوست داشتن اینها نیز به جهت دوست داشتن پروردگار است و نه از روی هوا و هوس و نه از این‌که دوست داشتن اینها را بر دوست داشتن ذکر خدا مقدم کنم.[11]
گروهی دیگر از مفسّران نیز در توجیه این عبارت، معانی دیگری را ذکر کرده‌اند.[12] همچنین این مفسران منظور از «ذِکْرِ رَبىّ» در این آیه را نماز عصر دانسته‌اند[13] و مرجع ضمیر در «تَوَارَتْ بِالحْجَابِ» و «رُدُّوهَا» که در تفسیر آیه نقش مهمی دارد را با توجه به کلمه «العشی» به شمس (خورشید) برگشت داده‌اند،[14] که در این صورت معنا چنین می‌شود: «سلیمان مشغول دیدن اسب‌ها بود تا این‌که خورشید غروب کرد. با غروب خورشید نماز او قضا شد. حال او از فرشتگان خواست تا خورشید را برگردانند و رد شمس واقع شد». حال برخی از مفسران جمله «فَطَفِقَ مَسْحَا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ» را کنایه از وضو گرفتن سلیمان گرفته‌اند[15] که برای وضو گردن و پاهای خود را شست که احتمالاً در شریعت آنها این گونه وضو می‌گرفتند.
اما برخی دیگر آورده‌اند که سلیمان گردن و پاهای این اسب‌ها را قطع کرد[16] تا از این طریق واسطه‌ای که در غفلت از خداوند وجود داشته را نابود کرده باشد. البته این تفسیر خود اشکالات دیگری دارد. برای نمونه؛ این‌که چرا یک پیامبر الهی حیوانات بی‌گناه را به جهت گناهی که خود مرتکب شده بود، مؤاخذه کرده است.
این دسته از مفسران، قضا شدن نماز سلیمان را این‌گونه توجیه کرده‌اند: «باید دانست که علاقه سلیمان(ع) به اسبان براى خدا بوده، و علاقه به خدا او را علاقه‌مند به اسبان می‌کرد، چون می‌خواست آنها را براى جهاد در راه خدا تربیت کند، پس رفتنش و حضورش براى عرضه اسبان به وى، خود عبادت بوده است. پس در حقیقت عبادتى او را از عبادتى دیگر بازداشته، چیزى که هست نماز در نظر وى مهم‌تر از آن عبادت دیگر بوده است».[17]
این تفسیر با روایاتی که در منابع شیعه و سنی وجود دارد تأیید می‌شود:
پیامبر اسلام(ص): «سلیمان(ع) زمانی که به دیدن اسب‌ها مشغول شد، نماز عصرش قضا شد، پس از خداوند درخواست کرد که خورشید را بر او برگرداند تا او نماز خود را بخواند».[18] در برخی از روایات اهل سنت در تفسیر «فَطَفِقَ مَسْحَا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ» آمده که پیامبر(ص) فرمود: «سلیمان گردن و پاهای آن اسب‌ها را با شمشیر قطع کرد»[19] که البته امیر المؤمنین(ع) در روایتی این معنا را رد فرموده است.[20]
امام صادق(ع): «روزى به هنگام عصر سلیمان بن داود(ع) مشغول بازدید از اسبان شد و به نظاره آنان سرگرم گردید تا خورشید رخ در حجاب کشید و فرو رفت، پس آن‌حضرت به فرشتگان دستور داد: خورشید را بر من باز گردانید تا نمازم را در وقت مقرّرش بجا آورم و ایشان خورشید را باز گردانیدند، آن‌حضرت برخاست و مشغول وضو شد؛ به این ترتیب که دو ساق پاى خود و گردنش را مسح نمود و به اصحاب خود که نماز ایشان فوت شده بود امر کرد تا به همان ترتیب عمل کنند؛ (زیرا) وضوى ایشان براى نماز به این نحو بود، سپس سلیمان برخاست و نماز گزارد و هنگامى که از نماز فارغ شد خورشید نیز غروب کرد و ستارگان بر دمید، این همان فرمایش خداوند -عزّ و جلّ- است که می‌فرماید: ... إِذْ عُرِضَ عَلَیْهِ بِالْعَشِیِّ الصَّافِناتُ الْجِیادُ ...».[21]
سید مرتضی(ره) از علمای بزرگ شیعه در رد این تفسیر که قضا شدن نماز سلیمان را پذیرفته، آورده:‌ »... اما ظاهر آیه هیچ دلالتی بر انجام کار زشت و قبیح به وسیله سلیمان نبی ندارد و روایات زمانی که مخالف اقتضای ادله باشند، به آنها توجهی نباید کرد حتی اگر دارای سند صحیح و قوی باشند، چه رسد به روایات در این موضوع که ضعیف نیز هستند. همچنین اجمالاً آنچه ما گفتیم تأیید می‌شود به این‌که خداوند در ابتدای آیه مدح و تعریف سلیمان را می‌کند: نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ‏ و با این بیان دیگر معنا ندارد که در ابتدا مدح سلیمان گفته شود و در انتهای آیه، مطلبی در نکوهش و تقبیح عمل سلیمان آورده شود».[22]
دوم: گروه دیگری از مفسّران در تفسیر این آیات به گونه‌ای پیش رفته‌اند که هیچ‌یک از دو اشکال بر آنها جاری نمی‌شود. این مفسران در بخش اول آیه، تفاسیری مانند مفسران دسته اول داشته‌اند[23] که نیازی به بیان مجدد آن نیست. اما آنها ضمیر در «تَوَارَتْ بِالحْجَابِ» و «رُدُّوهَا» را به «الصافنات الجیاد» برگشت داده‌اند که منظور همان اسب‌ها هستند که در این صورت معنای آیه این‌گونه می‌شود که اسب‌ها را به پیش سلیمان آوردند و آنها را در مقابل او عبور دادند تا این‌که از جلوی چشم سلیمان عبور کردند، اما زیبایی این اسب‌ها به حدی بود که سلیمان دستور داد تا آنها را برگردانند تا دوباره آنها را مشاهده کند.[24]  بنا بر این نظر، معنای «فَطَفِقَ مَسْحَا بِالسُّوقِ وَ الْأَعْنَاقِ» نیز این می‌شود که سلیمان آن اسب‌ها را نوازش کرد و بر گردن و پاهای آنها دست کشید.[25] بنابر این قول هیچ اشکالی بر آیه به جهت منافات داشتن مفاد آیه با شخصیت و مقام سلیمان از حیث قضا شدن نماز و ... وجود ندارد.
 

[1]. صاد، 35 – 39: «گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و حکومتى به من ببخش که بعد از من سزاوار هیچ‌کس نباشد یقیناً تو بسیار بخشنده‌اى. پس باد را براى او مسخّر و رام کردیم که به فرمان او هرجا که می‌خواست نرم و آرام روان می‌شد. و هر بنا و غواصى از شیاطین را [مسخّر و رام او نمودیم،] و دیگر شیاطین را که با غل و زنجیر به هم بسته بودند [در سلطه او درآوردیم تا نتوانند در حکومت او فتنه و آشوب برپا کنند.] [و به او گفتیم:] این عطاى بی‌حساب ماست، [به هر کس خواهى‏] بی‌حساب ببخش و [از هرکس خواهى‏] دریغ کن».
[2]. انبیاء، 79: «فَفَهَّمْناها سُلَیمانَ وَ کُلاًّ آتَینا حُکْماً وَ عِلْماً ...».
[3]. ص، 30: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ».
[4]. ص، 40: «وَ إِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى‏ وَ حُسْنَ مَآب».
[6]. صاد، 31 – 33: «(یاد کن) وقتى که بر او اسب‌هاى بسیار تندرو و نیکو را (هنگام عصر) ارائه دادند (و او به باز دید اسبان پرداخت براى جهاد در راه خدا و از نماز عصر غافل ماند). در آن حال گفت: (افسوس) که من از علاقه و حبّ اسب‌هاى نیکو از ذکر و نماز خدا غافل شدم تا آن‌که آفتاب در حجاب شب رخ بنهفت. [اسب‌ها چنان توجه او را جلب کرده بودند که گفت:] آنها را به من بازگردانید. پس [براى نوازش آنها] به دست کشیدن به ساق‌ها و گردن‌هاى آنها پرداخت».
[7]. ابن العربی، محمد بن عبدالله بن ابوبکر، احکام القرآن، ج 4، ص 1647، بی‌جا، بی‌تا؛ شبر، سید عبد الله، تفسیر القرآن الکریم، ص 429، دار البلاغة للطباعة و النشر، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[8]. ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج 6، ص 274، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش.
[9]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی‏، محمد جواد، ج 8، ص 740، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.
[10]. فراء ابوزکریا، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، تحقیق: نجاتی، احمد یوسف، نجار، محمدعلی، شلبی‏، عبدالفتاح اسماعیل، ج 2، ص 405، دارالمصریة للتألیف و الترجمة، مصر، چاپ اول، بی‌تا.
[11]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 4، ص 298، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق.
[12]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 203، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[13]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 5، ص 309، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
[14]. تفسیر الصافی، ج ‏4، ص 298.
[15]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏17، ص 203.
[16]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 3، ص 436، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377ش.
[17]. همان؛ موسوی همدانی، سید محمد باقر، ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 308 – 309، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1374ش.
[18]. فخرالدین رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 26، ص 390، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[19]. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج‏ 5، ص 309.
[20]. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 14، ص 103، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[21].  شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 202 – 203، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[22]. علم الهدی، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء(ع)، ص93، دار الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1377ش.
[23]. برای نمونه ر.ک: مفاتیح الغیب، ج ‏26، ص 390؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 6، ص 379، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق.
[24]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 273، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ مفاتیح الغیب، ج ‏26، ص 390 – 391.
[25]. تفسیر نمونه، ج ‏19، ص 273.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها