لطفا صبرکنید
بازدید
71243
71243
آخرین بروزرسانی:
1392/11/08
کد سایت
fa28750
کد بایگانی
34607
نمایه
توانایی انسان در رسیدن به کمال الهی
طبقه بندی موضوعی
انسان و خلافت الاهی|انسان شناسی|انسان کامل
اصطلاحات
کمال|قدرت ، قوت ، طاقت ، توان ، وُسع
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
نهایت توانایی و قدرت انسان تا چه مقدار است؟ انسانی که بیش از سایر انسانها به کمال نزدیک شده باشد، چه ویژگیهایی دارد؟
پرسش
نهایت توانایی و قدرت انسان تا چه مقدار است؟ انسانی که بیش از سایر انسانها به کمال نزدیک شده باشد، چه ویژگیهایی دارد؟ و چگونه زندگی میکند؟
پاسخ اجمالی
انسان میتواند خود را به منبع قدرت و توانایی نزدیک کرده و اراده او کاملاً خدایی شود و جلوهای از قدرت بینهایت الهی شود. با این تفاوت که قدرت پروردگار ذاتی بوده و قدرت انسان به پشتیبانی قدرت پروردگار است.
انسانهایی که به کمال الهی نزدیکترند و بندگان شایسته و خاص خدا هستند؛ قرآن کریم ویژگیهایی را برای آنها بیان میکند؛ مانند: فروتنی، بردباری در برابر رفتار ناپسند جاهلان، عبادت در دل شب، میانهروی در انفاق و اخلاص.
انسانهایی که به کمال الهی نزدیکترند و بندگان شایسته و خاص خدا هستند؛ قرآن کریم ویژگیهایی را برای آنها بیان میکند؛ مانند: فروتنی، بردباری در برابر رفتار ناپسند جاهلان، عبادت در دل شب، میانهروی در انفاق و اخلاص.
پاسخ تفصیلی
قدرت از صفاتى است که اگر انسان به آن متصف شود، به معنای حالتى است که انسان توانایى بر انجام چیزى را دارد. و هر گاه خداوند به آن متصف شود، به معنای این است که ناتوانى و ضعف از او دور است. از محالات است که غیر خداوند به قدرت و توانایی مطلق و فراگیر متصف شود.
«قدیر»، به معناى کسى است که هر چه اراده کند به مقتضاى حکمت انجام میدهد، و به همین جهت این معنا درباره غیر خداوند بهکار نمیرود.
از امیال فطرىِ انسان، میل به قدرت و توانایى بر انجام کار و تصرف در موجودات دیگر است. این میل نیز از همان اوان طفولیت بروز میکند و تا پایان زندگى همچنان ادامه دارد، البته با تفاوتهایى که به حسب اختلاف سنین و فصول زندگى و شرایط خارجى در متعلقات آن حاصل میشود. جنبوجوش و حرکت دادن مداوم دست و پا در نوزادان سالم و جست و خیزهاى خستگیناپذیر کودکان نشانه این خواست فطرى است. و تدریجاً دایره قدرت طلبىِ انسان وسعت یافته، شعاع آن به سوى بینهایت امتداد مییابد.
انسان براى توسعه قدرت خود، به نیروهاى طبیعى اکتفا نمیکند و میکوشد به کمک علوم و صنایع، ابزارهاى بهترى براى تصرف در جهان و تسخیر کائنات بیابد. نیاز به تذکر ندارد که اکتشافات و اختراعات علمى، مخصوصاً در اعصار اخیر، چه کمکهاى شایانى به ارضاى این خواست فطرى کردهاند و بعداً نیز خواهند کرد.
انسان حتى از استخدام نیروهاى همنوعان خود نیز دریغ نمیورزد و تا آنجا که شرایط و امکانات اجازه بدهد، از دیگران نیز به سود خود بهرهبردارى میکند. کوشش براى به دست آوردن موقعیتهاى اجتماعى و اعتبارى در سطح ملى، و برترى جوییهاى ملتها در سطح بین المللى نیز از مظاهر این خواست است که گاهى به صورت صحیح و معقول، و زمانى به صورت تجاوز به حقوق دیگران در شکلهاى مختلف استعمار و استثمار ظالمانه نمودار میگردد.
افزایش طلبىِ قدرت در این حد هم متوقف نمیشود و حتى نیروهاى نامحسوس و ماوراى طبیعى را هم دربرمیگیرد. شعبههای مختلف علوم غریبه و تسخیر جن و ارواح و انواع ریاضات نفسانى، همه روشنگر این حقیقت هستند که انسان چه تلاشهاى عجیبى براى توسعه توانایى نموده و چه کوششهاى شگفتانگیزى را انجام داده است.
اما آیا با فرض تسخیر نیروهاى محسوس و نامحسوس، توانایىِ انسان به سرحد کمال میرسد و خواست قدرتطلبىِ او کاملاً اشباع میشود؟ آیا این نیروها هر قدر وسیع و متنوّع باشند، سرانجام، محدود و مورد مزاحمت نیروهاى مشابه و محکوم نیروهاى عالیترى نیستند و با وجود این محدودیتها چگونه میتوانند خواست بینهایت انسان را ارضا نمایند؟
واضح است در واقع انسان موجودی سیریناپذیر آفریده شده است. انسان در هیچ موقعیتی از امری راضی نمیشود و به بالاتر از آن فکر میکند تا به آخرش برسد؛ و غافل از آنکه در این دنیا به جهت محدودیت و مادی بودن آن، هیچ وقت به تمام خواستههای خود نمیرسد. و این عطش فطرى، جز به وسیله دست یافتن به یک منبع بینهایت قدرت فرو نمینشیند و تلاش انسانهاى بلند همت، بدون آن پایان نمیپذیرد.
این حکایت از بینهایتطلبی انسان دارد؛ خدای متعال انسان را عمداً اینگونه آفریده است تا انسان به خود او فقط راضی شود؛ در این حالت فقط یک بینهایت میتواند انسان را سیراب کند؛ یعنی انسان وقتی سیر میشود که به ثروت، قدرت، زیبایی و شکوه و عظمت، علم و کمال بینهایت و به همه بینهایتها برسد و این بینهایت چیزی و کسی نیست جز خدای متعال. چون هر زیبایی یا قدرت و ثروت حتی در اوج خودش هم باشد، در مقابل خدا ابتر و ناقص است و یک روزی تمام میشود و انسان هم دنبال چیز ناقص و تمامشدنی نیست، بلکه دنبال بهترین و کاملترین هر چیزی است. پس، انسان موجودی خداجوست و حسّ فطری خداجویی در او موج میزند، و تنها خدا میتواند انسان را اشباع کند.
حال ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند؛ مگر میشود حد و نیاز انسان به این ضعیفی و کوچکی، خدای با عظمت و بینهایت باشد؟ اصلاً مگر انسان گنجایشش را دارد؟!
در پاسخ اشاره به این حدیث قدسی میکنیم که خدای متعال میفرماید: «زمین و آسمان گنجایش مرا ندارد، بلکه من در قلب بنده مؤمنم جای دارم».[1] حتی بهشت و آخرت انسان را سیراب نمیکند، حد انسان خدایی کردن میباشد، چنانچه در حدیث قدسی خدای تعالی میفرماید: «اگر از من اطاعت کنی مثل خود من میشوی!»[2] و در روایات آمده است: «خدا انسان را به شکل خودش آفرید!».[3] منظور از صورت خدا همان صورت بینهایت خداست؛ یعنی انسان نمود خود خدا و بروز حقیقت بینهایت خداست. انسان موجود شگفتانگیز و اسرارآمیز است. چون فقط خودِ خدا میداند که چه آفریده است.
اکنون باید گفت؛ انسانی که بیش از سایر انسانها به کمال نزدیک شده باشد، چه ویژگیهایی دارد و چگونه زندگی میکند؟
انسان در جهانبینی اسلامی تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه میرود و سخن میگوید نیست، این موجود از نظر قرآن کریم ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آنرا با چند کلمه تعریف کرد. قرآن انسان را هم مدح و ستایش کرده و هم نکوهش نموده است. از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد، و هم میتواند به «اسفل سافلین» سقوط کند. این خود انسان است که باید درباره خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید.
از نظر قرآن کریم، انسان همه کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند، و این خود او است که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد «ایمان» است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا بر میخیزد، به وسیله ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج میشود و به صورت یک ابزار مفید در میآید.
ویژگیهای انسان کامل
1. فروتنی: تواضع و فروتنی یکی از ویژگیهای انسانی است که به کمال نزدیکتر است و بنده خاص خدا میباشد؛ قرآن کریم میفرماید: «بندگان [خاص خداوند] رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گویند]، به آنها سلام میگویند [و با بیاعتنایى و بزرگوارى میگذرند]».[4]
2. حلم و بردباری در برابر جاهلان: به دیگر سخن؛ مدارا با مردم، بویژه طبقه جاهل و نادان است. همانطور که در آیه بالا خواندیم: هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند و سخنان نابخردانه گویند، به آنها سلام میگویند و با بیاعتنایى و بزرگوارى و مدارا میگذرند. نقل شده است: مردی بادیهنشین از قبیله «بنی سلیم» خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و با کمال جسارت گفت: اى محمّد! زنان نزائیدند دروغگوتر از تو را، و گر نبود که عرب مرا شتابزده خوانند البته تو را میکشتم و همه مردم را با کشتن تو شاد میکردم، عمر در این لحظه خواست او را بکشد که پیامبر مهربانی(ص) فرمود: «عمر بنشین! حلم و بردباری به اندازهای نیکوست که شایسته افراد حلیم و بردبار میباشد. آن شخص ایمان به پیامبر آورد.[5]
3. عبادت در دل شب: قرآن کریم درباره راز و نیازهای عاشقانه آنها در دل شب میفرماید: «و آنان که شب را در برابر پروردگارشان در حالى که سجده کننده و ایستادهاند به روز میآورند»،[6] چنین کسانی از سوی رسول خدا(ص) با لقب
«اشراف» توصیف شدهاند، آنجا که فرمود: «شریفترین و بزرگان امّت من حافظان قرآن، و عاملان به احکام آن، و شبزندهدارانند».[7]
4. دعا برای رفع عذاب جهنم: «و کسانى که میگویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است!».[8]
5. میانهروی در انفاق: انسانهای کامل هرچند هنگام بخشش، خسیس نیستند ولی ریخت و پاش و اسراف هم در کارشان نیست، چنانکه قرآن کریم آنها را چنین توصیف میکند: «و کسانى که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف مینمایند و نه سختگیرى، بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالى دارند».[9]
6. اخلاص: رهایی از بندهای اسارت و وابستگی به غیر خدا و رسیدن به توحید خالص است که انسانهای کامل را از هر گونه شرک دور میسازد، قرآن کریم میفرماید: «و کسانى که معبود دیگرى را با خداوند نمیخوانند».[10] مقام اخلاص یکی از عالیترین مراحل تکامل و سیر و سلوک است. اخلاص دارای درجاتی است که پایینترین مرتبهاش این است که انسان عبادتهایش را از شرک و ریا و خودنمایی پاک نماید و فقط برای خدا انجام دهد.[11]
آنچه گفته شد؛ تنها برخی از صفات نیک بندگان شایسته خدا بود. وقتی قرآن مجید، بندگان خدای رحمان را دارای چنین کمالاتی معرّفی میکند از آن میتوان به این حقیقت پی برد که؛ عبادت با کمال الهی انسان، رابطهای مستقیم دارد و کمالجویان واقعی از راه پرستش به آرمان خویش نایل میشوند و پرستشگران حقیقی نیز صفات زیبای انسانی را در خود تقویت مینمایند و به مقام والای عبودیت و بندگی برسند.
«قدیر»، به معناى کسى است که هر چه اراده کند به مقتضاى حکمت انجام میدهد، و به همین جهت این معنا درباره غیر خداوند بهکار نمیرود.
از امیال فطرىِ انسان، میل به قدرت و توانایى بر انجام کار و تصرف در موجودات دیگر است. این میل نیز از همان اوان طفولیت بروز میکند و تا پایان زندگى همچنان ادامه دارد، البته با تفاوتهایى که به حسب اختلاف سنین و فصول زندگى و شرایط خارجى در متعلقات آن حاصل میشود. جنبوجوش و حرکت دادن مداوم دست و پا در نوزادان سالم و جست و خیزهاى خستگیناپذیر کودکان نشانه این خواست فطرى است. و تدریجاً دایره قدرت طلبىِ انسان وسعت یافته، شعاع آن به سوى بینهایت امتداد مییابد.
انسان براى توسعه قدرت خود، به نیروهاى طبیعى اکتفا نمیکند و میکوشد به کمک علوم و صنایع، ابزارهاى بهترى براى تصرف در جهان و تسخیر کائنات بیابد. نیاز به تذکر ندارد که اکتشافات و اختراعات علمى، مخصوصاً در اعصار اخیر، چه کمکهاى شایانى به ارضاى این خواست فطرى کردهاند و بعداً نیز خواهند کرد.
انسان حتى از استخدام نیروهاى همنوعان خود نیز دریغ نمیورزد و تا آنجا که شرایط و امکانات اجازه بدهد، از دیگران نیز به سود خود بهرهبردارى میکند. کوشش براى به دست آوردن موقعیتهاى اجتماعى و اعتبارى در سطح ملى، و برترى جوییهاى ملتها در سطح بین المللى نیز از مظاهر این خواست است که گاهى به صورت صحیح و معقول، و زمانى به صورت تجاوز به حقوق دیگران در شکلهاى مختلف استعمار و استثمار ظالمانه نمودار میگردد.
افزایش طلبىِ قدرت در این حد هم متوقف نمیشود و حتى نیروهاى نامحسوس و ماوراى طبیعى را هم دربرمیگیرد. شعبههای مختلف علوم غریبه و تسخیر جن و ارواح و انواع ریاضات نفسانى، همه روشنگر این حقیقت هستند که انسان چه تلاشهاى عجیبى براى توسعه توانایى نموده و چه کوششهاى شگفتانگیزى را انجام داده است.
اما آیا با فرض تسخیر نیروهاى محسوس و نامحسوس، توانایىِ انسان به سرحد کمال میرسد و خواست قدرتطلبىِ او کاملاً اشباع میشود؟ آیا این نیروها هر قدر وسیع و متنوّع باشند، سرانجام، محدود و مورد مزاحمت نیروهاى مشابه و محکوم نیروهاى عالیترى نیستند و با وجود این محدودیتها چگونه میتوانند خواست بینهایت انسان را ارضا نمایند؟
واضح است در واقع انسان موجودی سیریناپذیر آفریده شده است. انسان در هیچ موقعیتی از امری راضی نمیشود و به بالاتر از آن فکر میکند تا به آخرش برسد؛ و غافل از آنکه در این دنیا به جهت محدودیت و مادی بودن آن، هیچ وقت به تمام خواستههای خود نمیرسد. و این عطش فطرى، جز به وسیله دست یافتن به یک منبع بینهایت قدرت فرو نمینشیند و تلاش انسانهاى بلند همت، بدون آن پایان نمیپذیرد.
این حکایت از بینهایتطلبی انسان دارد؛ خدای متعال انسان را عمداً اینگونه آفریده است تا انسان به خود او فقط راضی شود؛ در این حالت فقط یک بینهایت میتواند انسان را سیراب کند؛ یعنی انسان وقتی سیر میشود که به ثروت، قدرت، زیبایی و شکوه و عظمت، علم و کمال بینهایت و به همه بینهایتها برسد و این بینهایت چیزی و کسی نیست جز خدای متعال. چون هر زیبایی یا قدرت و ثروت حتی در اوج خودش هم باشد، در مقابل خدا ابتر و ناقص است و یک روزی تمام میشود و انسان هم دنبال چیز ناقص و تمامشدنی نیست، بلکه دنبال بهترین و کاملترین هر چیزی است. پس، انسان موجودی خداجوست و حسّ فطری خداجویی در او موج میزند، و تنها خدا میتواند انسان را اشباع کند.
حال ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند؛ مگر میشود حد و نیاز انسان به این ضعیفی و کوچکی، خدای با عظمت و بینهایت باشد؟ اصلاً مگر انسان گنجایشش را دارد؟!
در پاسخ اشاره به این حدیث قدسی میکنیم که خدای متعال میفرماید: «زمین و آسمان گنجایش مرا ندارد، بلکه من در قلب بنده مؤمنم جای دارم».[1] حتی بهشت و آخرت انسان را سیراب نمیکند، حد انسان خدایی کردن میباشد، چنانچه در حدیث قدسی خدای تعالی میفرماید: «اگر از من اطاعت کنی مثل خود من میشوی!»[2] و در روایات آمده است: «خدا انسان را به شکل خودش آفرید!».[3] منظور از صورت خدا همان صورت بینهایت خداست؛ یعنی انسان نمود خود خدا و بروز حقیقت بینهایت خداست. انسان موجود شگفتانگیز و اسرارآمیز است. چون فقط خودِ خدا میداند که چه آفریده است.
اکنون باید گفت؛ انسانی که بیش از سایر انسانها به کمال نزدیک شده باشد، چه ویژگیهایی دارد و چگونه زندگی میکند؟
انسان در جهانبینی اسلامی تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه میرود و سخن میگوید نیست، این موجود از نظر قرآن کریم ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آنرا با چند کلمه تعریف کرد. قرآن انسان را هم مدح و ستایش کرده و هم نکوهش نموده است. از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد، و هم میتواند به «اسفل سافلین» سقوط کند. این خود انسان است که باید درباره خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید.
از نظر قرآن کریم، انسان همه کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند، و این خود او است که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد «ایمان» است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا بر میخیزد، به وسیله ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج میشود و به صورت یک ابزار مفید در میآید.
ویژگیهای انسان کامل
1. فروتنی: تواضع و فروتنی یکی از ویژگیهای انسانی است که به کمال نزدیکتر است و بنده خاص خدا میباشد؛ قرآن کریم میفرماید: «بندگان [خاص خداوند] رحمان، کسانى هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گویند]، به آنها سلام میگویند [و با بیاعتنایى و بزرگوارى میگذرند]».[4]
2. حلم و بردباری در برابر جاهلان: به دیگر سخن؛ مدارا با مردم، بویژه طبقه جاهل و نادان است. همانطور که در آیه بالا خواندیم: هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند و سخنان نابخردانه گویند، به آنها سلام میگویند و با بیاعتنایى و بزرگوارى و مدارا میگذرند. نقل شده است: مردی بادیهنشین از قبیله «بنی سلیم» خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و با کمال جسارت گفت: اى محمّد! زنان نزائیدند دروغگوتر از تو را، و گر نبود که عرب مرا شتابزده خوانند البته تو را میکشتم و همه مردم را با کشتن تو شاد میکردم، عمر در این لحظه خواست او را بکشد که پیامبر مهربانی(ص) فرمود: «عمر بنشین! حلم و بردباری به اندازهای نیکوست که شایسته افراد حلیم و بردبار میباشد. آن شخص ایمان به پیامبر آورد.[5]
3. عبادت در دل شب: قرآن کریم درباره راز و نیازهای عاشقانه آنها در دل شب میفرماید: «و آنان که شب را در برابر پروردگارشان در حالى که سجده کننده و ایستادهاند به روز میآورند»،[6] چنین کسانی از سوی رسول خدا(ص) با لقب
«اشراف» توصیف شدهاند، آنجا که فرمود: «شریفترین و بزرگان امّت من حافظان قرآن، و عاملان به احکام آن، و شبزندهدارانند».[7]
4. دعا برای رفع عذاب جهنم: «و کسانى که میگویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است!».[8]
5. میانهروی در انفاق: انسانهای کامل هرچند هنگام بخشش، خسیس نیستند ولی ریخت و پاش و اسراف هم در کارشان نیست، چنانکه قرآن کریم آنها را چنین توصیف میکند: «و کسانى که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف مینمایند و نه سختگیرى، بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالى دارند».[9]
6. اخلاص: رهایی از بندهای اسارت و وابستگی به غیر خدا و رسیدن به توحید خالص است که انسانهای کامل را از هر گونه شرک دور میسازد، قرآن کریم میفرماید: «و کسانى که معبود دیگرى را با خداوند نمیخوانند».[10] مقام اخلاص یکی از عالیترین مراحل تکامل و سیر و سلوک است. اخلاص دارای درجاتی است که پایینترین مرتبهاش این است که انسان عبادتهایش را از شرک و ریا و خودنمایی پاک نماید و فقط برای خدا انجام دهد.[11]
آنچه گفته شد؛ تنها برخی از صفات نیک بندگان شایسته خدا بود. وقتی قرآن مجید، بندگان خدای رحمان را دارای چنین کمالاتی معرّفی میکند از آن میتوان به این حقیقت پی برد که؛ عبادت با کمال الهی انسان، رابطهای مستقیم دارد و کمالجویان واقعی از راه پرستش به آرمان خویش نایل میشوند و پرستشگران حقیقی نیز صفات زیبای انسانی را در خود تقویت مینمایند و به مقام والای عبودیت و بندگی برسند.
[1]. غزالی طوسی، أبو حامد محمد، إحیاء علوم الدین، ج 3، ص 15، دار المعرفة، بیروت، بیتا؛ ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، محقق و مصحح: عراقی، مجتبی، ج 4، ص 7، دار سید الشهداء للنشر، قم، چاپ اول، 1405ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 55، ص 39، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. حافظ برسی، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: عاشور، علی، ص 104، أعلمی، بیروت، چاپ اول، 1422ق؛ شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة(کلیات حدیث قدسی)، ص 709، انتشارات دهقان، تهران، چاپ سوم، 1380ش.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 134، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ علم الهدی، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء(ع)، ص 127، دار الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1377ش.
[4]. فرقان، 63.
[5]. بحار الأنوار، ج 62، ص 235؛ أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، الروض الدانی (المعجم الصغیر)، ج 2، ص 153، المکتب الإسلامی، دار عمار، بیروت، عمان، چاپ اول، 1405ق؛ ابوالبقاء دمیری، محمد بن موسى بن عیسى، حیاة الحیوان الکبرى، ج 2، ص 108، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، 1424ق؛
[6]. فرقان، 64.
[7]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 399، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[8]. «وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً»؛ فرقان، 65.
[9]. «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً»؛ فرقان، 67.
[10]. «وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر»؛ فرقان، 68.
نظرات