لطفا صبرکنید
55099
- اشتراک گذاری
انسان می تواند با پیمودن مراحل لازم هم در دنیا و هم در آخرت به کمالاتی نایل شود. کمالات انسان در دنیا مقدّمه رسیدن به کمال در آخرت (کمال نهایی) است.
کمال انسان در این دنیای مادی و محدود، رسیدن به قرب الاهی (نزدیک شدن به خدا) به وسیله عبادت به معنای عام آن است و بالاترین ارزش آن این است که انسان در این مرتبه تجلی صفات فعلی خدا می شود. کمال انسان در آخرت، (کمال نهایی) «لقاء الله» است.
برای این که بتوان به کمال انسانی رسید، باید احکام و دستورات الاهی را هم در زمینه های فردی و هم در زمینه های اجتماعی و سیاسی انجام داد و از کارهای حرام در زمینه های فردی و اجتماعی پرهیز کرد.
کمال عبارت است از «فعلیت و هستى محض و نداشتن قوه و استعداد». کمال، داشتن هر چیزی است که براى شىء ممکن و لایق باشد. به سخن دیگر، کمال، نقطه پایان و مرحله نهایى و عالى هر شىء و یا صفت یا اوصافى است که فعلیت اخیر شىء اقتضاى واجد شدن آنها را دارد و امور دیگر در حدّى که براى رسیدن به کمال حقیقى آن مفید باشد، «کمال مقدمى» و «مقدمة الکمال» خواهند بود . [1] در هرانسانی غریزه «حبّ کمال» وجود دارد؛ و رنج ها و سختی ها را به آرزوی آینده روشن تری بر خود هموار می سازد. [2]
انسان با پیمودن مراحل لازم هم در دنیا به کمالاتی می رسد و هم در آخرت، ولی فرقشان در این است که کمالات در دنیا جنبه مقدّمی و آلی (وسیله بودن) داشته، و زمینه را برای رسیدن به کمال نهایی در آخرت که جنبه عالی دارد، فراهم می آورند. [3]
درباره هدف آفرینش انسان در آیات قرآن بیانات مختلفی آمده است که در حقیقت هر کدام به یکی از ابعاد این هدف اشاره می نمایند، از جمله عبادت ،آزمایش و...قرآن می فرماید : «من جن و انس را نیافریدم، مگر این که مرا پرستش کنند» [4] ؛ در جای دیگر می خوانیم: «اوست که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما به عمل نیکوتر است» [5] ؛یعنی آزمایشی آمیخته با پرورش و در نتیجه تکامل، و در آیه دیگری آمده است: «ولی مردم همواره مختلفند مگر آنچه پروردگارت رحم کند و برای همین (پذیرش رحمت و در سایه آن تکامل)، آنها را آفرید» [6] .
همه این خطوط به یک نقطه منتهی می شود و آن پرورش و هدایت و تکامل انسان هاست. از این جا معلوم می شود که هدف نهایی آفرینش انسان، رسیدن به کمال و سعادت و دست یازیدن به والاترین کرامت ها و ارزش های انسانی است که این همه در پرتو شناخت و معرفت و عبودیت و بندگی آگاهانه به پیشگاه ذات احدیت ممکن خواهد بود. [7] این کمال و سعادت که از آن به قرب الاهی تعبیر می شود، عبارت است از این که، انسان ها به حسب کمالات واقعی وجودی که کسب می کنند به کانون و مرکز هستی نزدیک شده و حجاب های ظلمانی از آنها دور گشته و به مقام فنا نایل شوند. به بیان دیگر، چون واجب الوجود از جمیع جهات کامل و ممکن الوجود از جمیع جهات ناقص است، هنگامی که بنده ای در رفع نقائص خود سعی کند از نظر معنوی به خدا نزدیک می شود. [8] این کمال مقدمه است برای کمال نهایی (لقاء الاهی). یعنی انسان در نقطه نهایی سیر استکمالی خویش به جایگاهی می رسد که آن جا، نزد خدا و جوار رحمت او است. [9] چنانچه قرآن در مورد سرنوشت نهایی متقین می فرماید: «به تحقیق پرهیزگاران در باغ ها و نهرها (ی بهشت جاودانی) منزل خواهند گزید. در جایگاهی راستین نزد خداوند سلطنت و عزت متنعمند». [10] و یا در آیه دیگری می فرماید: «ای انسان تو تلاش می کنی که با رنج و کوشش به سوی پروردگارت پیش روی و به ملاقات او نایل آیی». [11]
پس کمال انسان، در دنیا و آخرت رسیدن به مقام قرب الاهی در دنیا به معنایی که گفته شد و در آخرت به معنای حضور در جوار رحمت قدس الاهی (کمال نهایی) است. راه رسیدن به این مراتب از کمال در دنیا و آخرت، عبودیت و بندگی خدای متعال است که اظهار بندگی و نهایت خضوع و تسلیم در برابر فرمان های الاهی است، و هر عملی که به قصد عبادت و ثواب و تقرب انجام می گیرد باید تنها برای خدا باشد. [12]
نقش فعالیت های اجتماعی و سیاسی در رسیدن به کمال نهایی
در اسلام علاوه بر احکام و دستورات فردی، احکام و دستوراتی؛ مانند نیکی کردن به دیگران، جهاد، نماز جماعت، و... وجود دارد که تنها در اجتماع تحقق پیدا می کند. برای این که انسان به کمال و سعادت برسد، باید هر دو دسته از احکام را انجام دهد و در تحقق کمال واقعی انسانی هیچ کدام بدون دیگری کافی نیست.
افراد یک اجتماع اگر وظیفه شناس باشند، حقوق یکدیگر را رعایت کنند، نسبت به همدیگر مهربان و خیر خواه باشند، در کارهای خیر تعاون داشته باشند، در حل مشکلات یکدیگر بشتابند و در یک کلام، سعادت و آسایش خود را در سعادت و آسایش جامعه بدانند، زندگی سالم و سعادت مندانه ای خواهند داشت و روابط جامعه مستحکم خواهد شد که نقش مهمی در رسیدن به کمال و قرب الاهی دارد؛ براین اساس، اگر به همه دستورات شرع مقدس به انگیزه الاهی عمل شود همگی عبادت شمرده می شوند و موجبات قرب الاهی و کمال و سعادت انسان را فراهم می نمایند. [13]
در روایات پاداش زیادی در مورد برآوردن نیاز مؤمنان وارد شده است. امام صادق (ع) فرمود:«گام برداشتن مسلمان در راه حاجت مسلمان، بهتر از هفتاد طواف در خانه خداست». [14]
امام علی (ع) فرمود: «هیچ مسلمانی نیاز مسلمان دیگر را برنمی آورد مگر این که خداوند به او ندا می دهد که پاداش تو بر عهده من است، و من به کمتر از بهشت برای تو راضی نخواهم شد». [15]
امام صادق (ع) می فرماید: «عبادتی برتر از ادای حقوق مؤمن وجود ندارد». [16] آیا چنین عبادتی اگر به انگیزه تقرب الاهی انجام گیرد، موجب رسیدن به کمال نهایی نمی شود؟
مسئولیت های اجتماعی و سیاسی پیامبران و رهبران الاهی در برپایی قسط و عدل در همین راستا ارزیابی می شود. قرآن کریم در این باره می فرماید: «همانا ما، رسولانمان را با نشانه های روشن فرستادیم؛ و کتاب و میزان را (نیز) با آنان فرو فرستادیم تا مردم، قسط (عدالت) را، برپای دارند». [17]
همه انبیا و امامان (ع) تشکیل حکومت اسلامی را کلید موفقیت جامعه می دانستند و تمام سعی و کوشش خود را در راه برپایی عدالت در یک حکومت اسلامی انجام می دادند تا به هدف غایی حکومت، که تعالی یافتن و نورانی شدن انسان است، دست پیدا کنند. [18] و خداوند متعال هم آنها را به عدالت امر کرد: «خدا فرمان به عدل و احسان می دهد...». [19]
خلاصه این که از دیدگاه اسلام هدف از خلقت انسان ها رسیدن به کمال و سعادت در دنیا و آخرت بوده و آن عبارت از رسیدن به قرب و لقاء الاهی است، و این میسر نیست مگر با اطاعت از دستورات الاهی در همه زمینه ها – فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی- و این اطاعت اگر به انگیزه الاهی و با نیت قربة الی الله به طور واقعی و از عمق جان باشد، عبادت بوده و نقش اصلی را در کمال انسانی دارد.
[1] . اقتباس از پاسخ 216 (سایت: 1215)، جواب تفصیلی.
[2] . مصباح یزدی، محمد تقی، اخلاق در قرآن، ج2، ص42، تحقیق و نگارش: اسکندری، محمد حسین، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ ارمغان بصیرقم، چاپ اول، 1384؛ موسوی لاری، سید مجتبی، رسالت اخلاق در تکامل انسان، ص21، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم،چاپ پنجم، 1386.
[3] . اخلاق اسلامی، ص 28.
[4] . ذاریات، 56.
[5] . ملک، 2.
[6] . هود، 118 و 119.
[7] . نمایه شماره 224 (سایت: 1767)، جواب تفصیلی.
[8] . شهید مطهری، مرتضی، آزادی معنوی، ص103تا 108، با تلخیص، انتشارات صدرا، چاپ بیست و سوم، 1381؛ جوادی آملی، عبدالله، علی (ع) مظهر اسمای حسنای الاهی، ص 13 تا 16، با تلخیص، مرکز نشر اسراء، چاپخانه اسوه، چاپ اول، 1380و شمیم ولایت، ص 422و 423، چاپ اول، اسراء، 1382؛ شجاعی، محمد، انسان و خلافت الاهی، ص 25 تا 38، با تلخیص، چاپ اول، مؤسسه فرهنگی خدمات رسا، تهران، 1362؛ شبر، سید عبدالله، اخلاق، مترجم: جباران، محمد رضا، ص45، مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ دوازدهم، 1386.
[9] . اخلاق اسلامی، ص 30 و 31.
[10] . قمر، 54- 55.
[11] . انشقاق، 6.
[12] . امینی، ابراهیم، آشنایی با اسلام، ص 71 و 72، مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1386.
[13] .فیض کاشانی، محمد محسن، المحجة البیضاء، ج 5، ص 89، چاپخانه صدوق، تهران؛ شیخ عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص392، چاپخانه علمیه، قم.
[14] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 74، ص 311، دارالکتب الاسلامیة، تهران.
[15] . بحارالانوار، ج 74، ص312.
[16] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج2، ص170.
[17] . حدید، 25.
[18] . جوادی آملی، عبدالله، نسبت دین و دنیا، ص 25 و 26، با تلخیص، مرکز نشر اسراء، چاپ اول، 1381.
[19] . نحل، 90.