لطفا صبرکنید
64707
- اشتراک گذاری
انسان در خلقت خود مجبور است. هیچ نقش و تأثیری در به دنیا آمدن خویش ندارد، اما پس از خلقت آزاد و مختار است، البته شیعۀ امامیه بر خلاف دیدگاه متکلمان معتزله که معتقدند اختیار انسان مطلق است و نیز بر خلاف نظر اشاعره که انسان را حتی در افعال و اعمال اختیاریش مجبور میدانند، معتقد است که انسان پس از خلقت در افعال و اعمالش نه آزاد مطلق است و نه مجبور مطلق، بلکه امری است بین این دو.
انسان مختار و آزاد آفریده شده است؛ یعنی به او عقل، فکر و اراده داده شده است. انسان در کارهای ارادی خود مانند سایر موجودات نیست که مجبور باشد. بشر همیشه خود را در سر چهار راههایی میبیند که هیچگونه اجباری ندارد که فقط یکی از آنها را انتخاب کند. سایر راهها بر او بسته نیست.
"انسان" واژهای عربی است. اسم جنس(عام) که برای مذکر، مؤنث، جمع و مفرد یکسان به کار میرود. در کتابهای لغت عموماً در مادۀ "انس" نوشته شده است. انس در مقابل "جن" است به معنای اهلی، خوگیرنده و مأنوس و غالباً ریشۀ اصلی انسان را "انس" میدانند که به معنای خوگرفتن و الفت یافتن است.[1]
انسانها در خلقت خود هیچگونه اختیاری از خود ندارند؛ یعنی در حقیقت انسان در خلقت و در اختیار داشتن خود مجبور است و هیچ نقش و تأثیری در آن ندارد. همچنین بعد از خلقت و ورود به این دنیا، اقامت در اینجا نیز به اختیار وی نیست؛ چرا که به طور قطع و اجبار روزی باید این زندگی دنیوی را ترک کند و به عالم دیگر برود. نه تنها انسان، بلکه هیچ موجودی از موجودات در خلقت خود آزاد نیستند. تنها خداوند متعال است که به انسان و دیگر موجودات زندگی و حیات میبخشد.[2]
انسان قبل از خلقت وجود نداشت و چیزی نبود تا بتواند از خود اختیاری داشته باشد. بدیهی است که داشتن اختیار فرع بر وجود است. انسان ابتدا باید موجود باشد تا بعد از وجود درباره اختیار و آزادی وی بحث کرد.
بنابراین، انسان به ناچار طبق اراده و مشیت الاهی خلق میشود و پا به عرصۀ وجود میگذارد: "آیا زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود".[3]
ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش.
اما پس از به دنیا آمدن در زندگی دنیا آزاد و صاحب اختیار و اراده است، آن هم نه اختیار مطلق. یکی از مسائل بسیار کهن که از دیر باز ذهن بشر را به تأمل فراخواند، مسئله «جبر و اختیار» است. این مباحث سابقۀ طولانی در تاریخ اسلام دارد و در میان متکلمان و فیلسوفان سه نظریه و دیدگاه در موضوع جبر و اختیار مطرح است.
- گروهی معتقدند که افعال انسان از روی اراده و اختیار وی انجام میگیرد و خداوند نقشی در افعال بندگانش ندارد. اینان طرفدار نظریه تفویض و آزادی انسان به طور مطلق هستند. در فرهنگ اسلامی این گروه را معتزله مینامند.[4]
- دیدگاه دوم، بر آن است که کارهای انسان از روی جبر بوده و معتقدند پدیدهای به نام اختیار مطلق وجود ندارد. این گروه معتقدند یک سلسله عوامل خارج از اراده انسان او را بر آن میدارد، تا دست به فعالیت و تلاش بزند. متکلمان اشاعره طرفدار این نظریه(جبر) هستند و میگویند خداوند افعال را در انسان خلق میکند و او فاعل حقیقی است و انسان فاعل مجازی میباشد.[5]
امام علی(ع) در رد این نظریه در جواب سؤال کنندهای در جریان صفین که پرسید، آیا این حرکت ما به سوی شام با قضا و قدر الاهی است؟! میفرماید: «ای وای تو گویی پنداشتهای که قضا و قدر الاهی انعطاف ناپذیر و جزمی است و سرنوشت انسانها محکوم به چنین جبری است. اگر چنین باشد، بر نظام پاداش و کیفر مهر بطلان میخورد و وعده و وعید یکسره ساقط میشود. بیگمان خدای سبحان بندگانش را در حال اختیار فرمان داده است...».[6]
پایهگذار مکتب جبر، شیطان است؛ چراکه گمراهی خود را به خدا نسبت میدهد نه به خود.[7]
"گفت: اکنون که مرا گمراه ساختی من بر سر راه مستقیم تو در برابر آنها کمین میکنم".[8]
- دیدگاه سوم این است که انسان در کارها و اعمال خویش نه اختیار مطلق دارد و نه به طور مطلق مجبور است. به بیان دیگر انسان دارای آزادی اراده و اختیار است، اما این آزادی به گونهای نیست که بتوان قائل به "تفویض" شد، بلکه هستی او از خداوند بوده و به کارگیری آن نیروی هستی به دست خود انسان است.
دیدگاه شیعه، درباره افعال آدمی آن است که هر کاری که از انسان صادر میشود هم فعل او و هم فعل خداوند است؛ یعنی فاعلیت خداوند، فاعلیت سببی و فاعلیت انسان مباشری است. این نظریه را در اصطلاح "امر بین الامرین" میگویند.
این دیدگاه از بسیاری از آیات قرآن و تعالیم ائمه معصومین(ع) استفاده میشود و شیعه امامیه طرفدار این نظریه است.
علامه طباطبائی در اینباره میگوید: بدون شک انسان نسبت به کارهایی که از روی علم و اراده انجام میدهد، اختیار تکوینی دارد، البته این اختیار مطلق نیست؛ زیرا که اختیار وی از اجزای سلسله علل است. اسباب و علل خارجی نیز در محقق شدن افعال اختیاری وی دخالت دارند. به عنوان مثال اگر انسان یک لقمه غذا را بخورد که یکی از کارهای اختیاری او است، هم اختیار او در آن دخیل است و هم وجود طعام در خارج و هم خوش طعم بودن غذا و چندین اسباب و علل دیگر که همه در این عمل اختیاری؛ یعنی خوردن انسان دخیلاند و باید فراهم باشند. پس صادر شدن فعل اختیاری از انسان متوقف بر موافقت اسبابی است که خارج از اختیار آدمی است و در عین حال دخیل در فعل اختیاری او است و خدای سبحان در رأس این اسباب است و همه آنها حتی اختیار انسان به ذات پاک او منتهی میشود؛ چون او است که آدمی را موجود مختار خلق کرده، هم او را خلق کره و هم اختیارش را.[9]
وی در ادامه این بحث میگوید: از سویی دیگر انسان خود را بالطبع مختار میداند به اختیار تشریعی به اینکه کاری را انجام دهد و یا ترک کند؛ یعنی در مقابل آن اختیار تکوینی، قانوناً هم خود را مختار میداند؛ لذا اگر کار خوبی انجام داد سزاوار مدحش میدانند و میگویند به اختیار خود انجام داد. و اگر کار نیکی را ترک کرد او را سزاوار ملامت میدانند و معذور نمیدانند به اینکه مجبور بود و کسی از هم نوعش نمیتواند او را مجبور به کاری یا ممنوع از کاری بکند؛ چون انسانهای دیگر نیز مانند او هستند و از معنای بشریت چیز زاید بر او ندارند. تا مالک و صاحب اختیار او باشند. و این است، همان معنای انسان بالطبع حر و آزاد میباشد.
بنابراین، انسان فی نفسه حر و بالطبع مختار است، مگر آنکه خودش به اختیار خود چیزی از خود را به دیگری تملیک کند و به سبب این تملیک حریت خود را از دست دهد. پس انسان نسبت به سایر انسانها نسبت به اعمال خویش آزاد است، اما در مقابل خدای سبحان از آنجا که خداوند مالک ذات و افعال انسان است و مالکیتش هم مطلق است، هم به ملک تکوینی و هم به ملک تشریعی؛ لذا انسان نسبت به آنچه که خدای متعال به امر تشریعی و یا نهی تشریعی و نیز به آنچه که به مشیت تکوینی از او بخواهد، هیچگونه آزادی و اختیاری ندارد. و این همان مطلبی است که جمله «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِم...»؛[10] هیچ مرد و زن با ایمان حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، (در برابر فرمان خدا) اختیاری داشته باشد. در صدد بیان آن است. [11]
استاد شهید مطهری درباره اختیار و آزادی انسان میگوید: انسان مختار و آزاد آفریده شده است؛ یعنی به او عقل، فکر و اراده داده شده است. انسان در کارهای ارادی خود مانند سایر موجودات نیست که مجبور باشد. بشر همیشه خود را در سر چهارراههایی میبیند که هیچگونه اجباری ندارد که فقط یکی از آنها را انتخاب کند. سایر راهها بر او بسته نیست. یکی از آنها به نظر و اراده شخصی او مربوط است؛ یعنی فکر و انتخاب او است که یک راه خاص را معین میکند.
امتیاز انسان از سایر موجودات این است که اعمال و افعال وی از آن سلسله حوادثی است که سرنوشت حتمی و تخلف ناپذیر ندارد؛ زیرا که افعال انسان به هزاران علل و اسباب بستگی دارد و از آن جمله اراده، انتخاب و اختیاری است که از خود بشر ظهور پیدا میکند.[12]
[1]. سجادی، سید ضیاءالدین، انسان در قرآن کریم، ص 11.
[2]. «الذی خلق الموت و الحیوة...»؛ آنکس(خدا) که مرگ و حیات را آفرید...». ملک، 2.
[3]. «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئاً مذکوراً». انسان، 1.
[4]. ربانی گلپایگانی، علی، محاضرات فی الالهیات، ص 199- 203.
[5]. همان، ص 192- 197.
[6]. «و یحک لعلک ظننت قضاءً لازماً و قدراً حاتماً، و لو کان ذالک لبطل الثواب و العقاب و سقط الوعد و الوعید. ان الله سبحانه امر عباده تخییراً...». سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، (خورشید بی غروب)، ترجمه، معادیخواه، عبدالمجید، ص 407، تهران، نشر ذره، چاپ اول، 1373ش.
[7] نصر، عبدالله، مبانی انسان شناسی در قرآن، ص 386.
[8] «قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم»، اعراف ، 16؛ حجر، 39؛ ر. ک: «نسبت دادن گمراهی ابلیس به خداوند»، پاسخ 96299.
[9]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 67، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 16، ص 97، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[10]. احزاب، 36.
[11]. المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، ج 16، ص 97 – 98.
[12]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 1، ص 386 – 387، تهران، صدرا، 1381ش.