لطفا صبرکنید
بازدید
62740
62740
آخرین بروزرسانی:
1392/07/25
کد سایت
fa36616
کد بایگانی
44345
نمایه
شجاعت و فرق آن با جُبن و تهوّر در
طبقه بندی موضوعی
معیار شناسی (دین و اخلاق)|فضایل اخلاقی
اصطلاحات
خوف(ترس، وحشت، رعب)|شجاعت، شجاع
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|اصطلاحات اخلاقی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
شجاعت را تعریف کنید و فرقش با تهوّر و جبن در چیست؟
پرسش
شجاعت را تعریف کنید و فرق با جُبن و تهوّر چیست؟
پاسخ اجمالی
شجاعت
«شجاعت» یکی از چهار صفت برتر[1] در فضایل اخلاقی است که علمای اخلاق درباره آن در آثار خود مباحثی را مطرح کردهاند.
شجاعت عبارت است از: اطاعت قوه غضبیه از قوه عاقله؛ یعنى نترسیدن از آنچه نباید ترسید، و دوری کردن از آنچه باید از آن دوری نمود. به عبارت دیگر، شجاعت اطاعت قوه غضب از عقل در اقدام بر کارهاى خطیر است، که در آنچه رأى عقل مقتضى آن است، اضطراب نشان ندهد. و این صفت، از بالاترین صفات کمالیه و با فضیلتترین ملکات نفسانیه است. و کسى که این صفت را نداشته باشد، حقیقتا از مردى بىنشان است.
بنابر این، شجاع به کسی میگویند که همه کار و کردار وی برخاسته از خرد و دانایی و برابر با عقل باشد؛ کسی که بیش از هر چیز همیشه به خویشتن خویش و خواستههای گوناگون خود تسلّط دارد و هرگز بیگدار به آب نمیزند و همه نیروها و تواناییهای خود را به صورت کامل و حساب شده در اختیار دارد، و هرگز عنان از کف نمیدهد.
به این ترتیب شجاع حقیقی کسی است که به وقتش صبر و بردباری پیشه میکند و دندان روی جگر میگذارد و به وقتش نیز فرصتها را صید میکند و دست به اقدامهای خطیر و خطرناک میزند.
تهوّر
«تهوّر» در جانب افراط شجاعت است. و عبارت است از اقدام در امورى که باید از آنها پرهیز کرد؛ یعنى اقدام به کارى که نباید کرد و انداختن خود در مهلکههایى که در عقل و شرع منع شده است؛ دلیل بر بدى و ناپسندى آن و در وجوب محافظت و نینداختن خود در مهلکه، آیات و اخبار مربوط به این مسئله است. در مذمت آن همین قدر کافى است که خداى تعالى مىفرماید: «وَ لا تُلقُوا بِأیْدِیَکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ»؛[2] و خویشتن را به دست خویش به هلاکت میندازید.
حق این است که هر کس خود را از آنچه عقل به لزوم محافظت از آن حکم مىکند نگاه ندارد، از نوعى جنون و دیوانگى خالى نیست. چگونه چنین کسى را مىتوان عاقل نامید که خود را بىباکانه به خطر مىاندازد؛ مانند کسی که خود را از کوههاى بلند به زیر مىافکند، یا در گردابها و رودهاى غرق کننده فرو مىرود، یا از درندگان احتراز نمىکند. چنین شخصى اگر هلاک شود، به حکم شریعت قاتل خود به شمار مىرود و خودکشى موجب هلاک ابدى و شقاوت همیشگى است.[3]
جبن
«جبن» در طرف تفریط شجاعت است؛ یعنی ترسویی و اجتناب از کارهایى که باید به آنها اقدام کرد. به عنوان مثال در مواردى که انتقام بهتر است، انسان هیچ جنبش و حرکتى نکند، در مقابل غضب که افراط در این حرکت است؛ لذا جبن به یک اعتبار ضدّ غضب است و به اعتبارى دیگر ضدّ تهوّر. و به هر دو اعتبار در طرف تفریط و از مهلکات بزرگ است و آدمى به سبب آن دچار صفات مذمومى؛ مانند خوارى نفس و ذلّت و ناگوارى زندگى مىشود و مردم در جان و مال او طمع مىکنند و در کارهاى خود بىثبات و تنبل و راحت طلب مىگردد؛ از اینرو از همه سعادتها باز مىماند و ستمکاران دست تجاوز بر او مىگشایند، و انواع رسواییها را درباره خود و خانوادهاش تحمّل مىکند. دشنامها و تهمتهاى ناروا را مىشنود و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوایى است بىمبالات مىشود و کارهای مهمّ خود را معطّل مىگذارد؛ لذا در شریعت از آن نکوهش شده است.[4] رسول اکرم(ص) فرموده: «لا ینبغى للمؤمن أن یکون بخیلا و لا جبانا»؛[5] سزاوار نیست که مؤمن بخیل و ترسو باشد.
همچنین آنحضرت فرمود: «اللّهمّ إنّى أعوذ بک من البخل، و أعوذ بک من الجبن، و...»؛[6] خدایا به تو پناه مىبرم، از بخل و جبن(ترسویی).
امام علی(ع) نیز در فرمان حکومتیاش به مالک اشتر در مورد ترسوها سفارش میکند: «...وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ یَعِدُکَ الْفَقْر وَ لَا جَبَاناً یُضْعِفُکَ عَنِ الْأُمُور...»؛[7] در حلقه مشاورانت دو گروه را دخالت مده، بخیلان و ترسوها؛ چرا که بخیلان تو را از فضل و بخشش منصرف میکنند، و ترسوها باعث ضعف و سستی در تصمیم گیریها میشوند.
[1]. حکمت، شجاعت، عفت و عدالت.
[2]. بقره، 195
[3]. ر. ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 204، اسماعیلیان، قم، چاپ هفتم، 1386ش؛ نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص 122، رشیدی، تهران، بیتا.
[4]. همان، ص 205؛ همان.
[5]. جامع السعادات، ج 1، ص 205. گفتنی است که حدیث مذکور با این متن در منابع روایی نیامده، بلکه بر گرفته از مضمون روایات است و علمای اخلاق آنرا به این صورت در منابع معتبر اخلاقی ذکر کردهاند.
[6]. ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسى، مجموعة ورام، ج 1، ص 172، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، 1410ق.
[7]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص ۴۳۰، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
نظرات