لطفا صبرکنید
بازدید
20148
20148
آخرین بروزرسانی:
1393/01/25
کد سایت
fa39653
کد بایگانی
48388
نمایه
ابلیس، موجود حقیقی یا تمثیلی و تشبیهی
طبقه بندی موضوعی
آفرینش انسان و جهان
اصطلاحات
ابلیس، ابلاس
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا داستان آفرینش انسان از گل و نافرمانی ابلیس از سجده کردن و...، در قرآن یک حادثه عینی و واقعی است، یا از باب تشبیه و تمثیل است؟
پرسش
سلام. در بانک سوالات مطالبی درباره فرق نفس اماره و شیطان نوشته بودید که اصلاً قانع کننده نبود. در واقع هیچ استدلالی در وجود داشتن شیء خارجی به نام شیطان وجود ندارد. تنها مورد اشاره آن در قرآن است که این در داستان خلقت بیان شده و مشخص است که تشبیه خداوند از خلقت است؛ مثل آفریدن انسان از گل یا دمیدن روح خدا در آدمی میماند که از نظر علمی غیر بررسی است. خداوند در بیان خودخواهی و منفعت طلبی درون همه آدمها که همان نفس اماره است، شیطان را تشبیه کرده، اگر استدلال اضافه بر این مطالب ذکر شده در نمایه (فرق شیطان با نفس اماره) وجود دارد بیان فرمایید.
پاسخ اجمالی
یک. برای وجود و تحقق تشبیه در کلام باید چهار امر وجود داشته باشد و در صورت نبود هر کدام از آنها تشبیه محقق نمیشود؛ از این چهار چیز تعبیر به ارکان و بنیادهای تشبیه میشود که عبارتاند از: 1. مُشَبَّه 2. مُشَبَّهٌ بِه 3. وجه شَبَه 4. ادات و ابزار تشبیه.
آفرینش انسانها از خاک و دمیدن روح خداوندی در آن کالبد خاکی و سر پیچی موجودی به نام ابلیس، از فرمان پروردگار جهان در سجده کردن بر انسان، حقیقتی است که در آیات متعددی از قرآن کریم و روایات معصومان به آن تصریح شده است. هیچیک از ارکان تشبیه در قرآن یا کلام معصومان وجود ندارد تا بخواهیم داستان چگونگی آفرینش و نافرمانی ابلیس از سجده کردن و همچنین خود ابلیس را حمل بر تشبیه یا مجاز نماییم.
دو. ثابت نشدن چیزی از نظر علمی دلیل بر وجود نداشتن یا واقعیت نداشتن آن نیست. بلکه گاهی آن چیز از اموری است که قابلیت اثبات با علم را ندارد مانند حوادث تاریخی و نقل داستان زندگی اقوام و پادشاهان گذشته، و گاهی نیز علم به کمال نرسیده و ناتوان از اثبات آن میباشد؛ مانند حقیقت و ماهیت و محل و مکان و چگونگی عملکرد روح، با اینکه حتی در علوم جدید نیز وجود روح پذیرفته شده است که از آن به «من» یا همان شخصیت فرد یاد میشود؟ اما ماهیت و حقیقت و دیگر خصوصیات آن در علوم تجربی به اثبات نرسیده است. بنابراین اثبات نشدن چگونگی آفرینش انسان و یا وجود ابلیس از نظر علوم تجربی دلیلی بر واقعیت نداشتن آنها و تشبیه و خیالی بودن نیست.
آفرینش انسانها از خاک و دمیدن روح خداوندی در آن کالبد خاکی و سر پیچی موجودی به نام ابلیس، از فرمان پروردگار جهان در سجده کردن بر انسان، حقیقتی است که در آیات متعددی از قرآن کریم و روایات معصومان به آن تصریح شده است. هیچیک از ارکان تشبیه در قرآن یا کلام معصومان وجود ندارد تا بخواهیم داستان چگونگی آفرینش و نافرمانی ابلیس از سجده کردن و همچنین خود ابلیس را حمل بر تشبیه یا مجاز نماییم.
دو. ثابت نشدن چیزی از نظر علمی دلیل بر وجود نداشتن یا واقعیت نداشتن آن نیست. بلکه گاهی آن چیز از اموری است که قابلیت اثبات با علم را ندارد مانند حوادث تاریخی و نقل داستان زندگی اقوام و پادشاهان گذشته، و گاهی نیز علم به کمال نرسیده و ناتوان از اثبات آن میباشد؛ مانند حقیقت و ماهیت و محل و مکان و چگونگی عملکرد روح، با اینکه حتی در علوم جدید نیز وجود روح پذیرفته شده است که از آن به «من» یا همان شخصیت فرد یاد میشود؟ اما ماهیت و حقیقت و دیگر خصوصیات آن در علوم تجربی به اثبات نرسیده است. بنابراین اثبات نشدن چگونگی آفرینش انسان و یا وجود ابلیس از نظر علوم تجربی دلیلی بر واقعیت نداشتن آنها و تشبیه و خیالی بودن نیست.
پاسخ تفصیلی
برای رسیدن به پاسخ مناسب این سؤال را در سه عنوان و محور به شرح زیر مطرح و به صورت تطبیقی بررسی میکنیم.
اوّل: تشبیه در اصطلاح علم «معانی» و «بیان» که نظر به فصاحت و بلاغت کلام دارند عبارت است از، قرار دادن همانندی بین دو چیز یا بیشتر از دو چیز که در یک صفت یا بیشتر از یک صفت با یکدیگر اشتراک دارند.[1]
برای وجود و تحقق تشبیه در کلام باید چهار امر وجود داشته باشد و در صورت نبود هر کدام از آنها تشبیه محقق نمیشود. از این چهار چیز تعبیر به ارکان و بنیادهای تشبیه میشود که عبارتاند از:
1. مُشَبَّه: آن چیزی است که پیوستنش به چیز دیگر خواسته میشود؛ یعنی میخواهیم آنرا به چیز دیگر همانند قرار دهیم.
2. مُشَبَّهٌ بِه: آن چیزی است که «مُشَبَّه» به آن ملحق میگردد. این دو رکن، دو طرف تشبیه نامیده میشوند.
3. وجه شَبَه: صفتی است که در مُشَبَّه و «مُشَبَّهٌ بِه» اشتراک دارد و در «مُشَبَّهٌ بِه» قویتر از «مُشَبّه» است. این وجه شبه گاهی ذکر میشود و گاهی حذف میگردد.
4. ادات و ابزار تشبیه: لفظ ویژهای است که بر همانندی بین «مُشَبَّه» و«مُشَبَّهٌ بِه» دلالت میکند و «مُشَبَّه» را به «مُشَبَّهٌ بِه» پیوند میدهد.[2]
این ابزار و ادات عبارتاند از: کاف، کأنّ، مثل، شبه، یحکی، یضاهی، یضارع، یماثل، یساوی، یشابه. همینطور اسمهای فاعلی که از این افعال گرفته میشود مانند؛ محکی، مضاهی، مضارع، مماثل، مساوی، مشابه. [3]
ابزار و الفاظ تشبیه یا باید در لفظ ذکر شوند مانند زید کالاسد؛ زید مانند شیر است. در اینجا ادات تشبیه یعنی «کاف» ذکر شده است. یا باید در تقدیر گرفته شوند مانند «اخلاقه فی الرقة النسیم»؛ اخلاق او مانند نرمی باد صبحگاهی است. که در اینجا ادات تشبیه در تقدیر گرفته شده است.[4]
حال آیاتی را که در آنها پیرامون آفرینش انسان از خاک و دمیدن روح و سجده نکردن ابلیس در آنها مطرح شده بررسی میکنیم تا ببینیم آیا از صناعت کلامی تشبیه در آنها استفاده شده یا خیر؟
پروردگار حکیم در آیات متعددی از قرآن کریم[5] پیرامون چگونگی آفرینش انسان سخن به میان آورده است که اینک به عنوان نمونه برخی از آنها را مرور میکنیم:
1. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ»[6]؛ و ما انسان را از عصارهاى از گِل آفریدیم.
2. «هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ»[7]؛ او کسى است که شما را از گل آفرید.
3. «إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طینٍ»[8] ؛ و به خاطر بیاور هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى را از گل مىآفرینم!
معنای حقیقی و لغوی آن عبارت است از: «خاک آمیخته و مخلوط شده با آب»، گاهى به آب و خاکی که مخلوط شدهاند و خشک گردیدهاند نیز طین گفته میشود.[9]
در این آیات که خداوند چگونگی آفرینش انسان را ذکر نموده هیچکدام از ارکان تشبیه؛ مانند مشبه و مشبه به، ادات تشبیه و وجه شبه وجود ندارد. کلامی بسیار روشن و بیتکلف است و اگر گفته شود شاید مراد اصلی و حقیقی پروردگار از طین، معنای لغوی آن که خاک است نباشد، بلکه معنای دیگری را اراده نموده باشند در جواب میگوییم: هر گاه شنونده شک کند آیا متکلم و گوینده معنای حقیقی لفظ را اراده کرده یا معنای مجازی را یعنی قرینهای در کلام وجود نداشته باشد، ولی شنونده احتمال بدهد شاید قرینهای وجود داشته باشد که گوینده با کمک آن قرینه اراده معنای مجازی نموده باشد، این احتمال با جریان اصالة الحقیقه منتفی خواهد شد؛ یعنی اصل، بر عدم وجود و تقدیر قرینه در کلام شنونده است؛ از اینرو کلامش را حمل بر معنای حقیقی میکنیم. ظاهر کلام گوینده حجت و دلیلی برای گوینده بر شنونده و بر عکس خواهد بود و شنونده نمیتواند هنگام مخالفت از کلام گوینده عذر بیاورد که من احتمال دادم تو قرینهای آورده باشی یا گوینده نمیتواند به شنونده بگوید از کجا میگویی من همین معنای ظاهری را اراده کردم شاید معنای مجازی را اراده نموده باشم. پس روشن شد اگر مراد گویندهای معنای حقیقی نباشد باید حقیقتاً قرینهای در کلام یا خارج از کلام خود بیاورد که برای شنونده نیز قابل درک باشد در غیر اینصورت چنین سخنی از او پذیرفته نخواهد شد.[10]
حال با دقت در آیاتی که چگونگی آفرینش انسان در آنها ذکر شده است، درخواهیم یافت که نه قرینهای بر اراده معنای مجازی در کلام وجود دارد و نه قرینهای در خارج از کلام که بتوان به آن استناد کرد و صرف احتمال وجود قرینه نیز نمیتواند کلام را از معنای حقیقی منصرف کند و با اصالة الحقیقه این احتمال نیز از بین خواهد رفت. پس باید کلام پروردگار نیز حمل بر معنای حقیقی شود و معنای حقیقی طین همان خاک آمیخته با آب است.
اما سخن پیرامون ابلیس و نافرمانی او نیز در آیات متعددی از قرآن کریم ذکر شده است؛ از جمله میتوان به آیات 71 تا 78 سوره «صاد» اشاره کرد که خداوند میفرماید: « إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طینٍ* فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ* فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ* إِلاَّ إِبْلیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ* قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ* قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ* قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ* وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلى یَوْمِ الدِّینِ».[11]
در تمام آیات یاد شده و دیگر آیات قرآن کریم، این موجودی که نافرمانی کرده و از سجده نمودن ابا داشته یک فرد و شخص بوده که از او با عنوان ابلیس یاد شده است. و غیر از ابلیس که بر فرض او را «مشبه» بدانیم نه نام دیگری در این آیات به عنوان «مشبه به» ذکر شده نه شباهتی بین این موجود و موجود دیگر ذکر گردیده نه ادات تشبیه بکار گرفته شده و حتی قرینهای نیز در کلام وجود ندارد تا بخواهیم لفظ ابلیس را که علم شده برای آن موجود خاص بر یک معنای مجازی و عام انصراف بدهیم یا بگوییم ابلیس از باب تشبیه و نمادی برای شرارت ذکر گردیده و مراد پروردگار همان نفس اماره است.
چگونه میتوان داستان آفرینش و نافرمانی ابلیس و...، را در قرآن حمل بر تشبیه و تمثیل و یا معنای مجازی نماییم با اینکه هیچیک از ارکان تشبیه و هیچگونه قرینهای برای اراده معنای تشبیهی و مجازی در آن وجود نداشته باشد و بر خلاف صناعت ادبی و فصاحت و بلاغت سخن گفته باشد، در حالیکه قرآن در اوج فصاحت و بلاغت است و حتی این فصاحت و بلاغت یکی ازمعجزههای جاودانه برای آن ذکر شده است و برای اثبات حقانیت خود دیگران را به تحدی و هماوردی در فصاحت و بلاغت به آوردن یک سوره مانند سوره قرآن دعوت کرده است.[12] بنابراین حتی احتمال تشبیه و اراده معنای مجازی از آیات آفرینش و خلقت نیز قابل تصور نمیباشد، مگر برای کسی که به صناعت کلامی تشبیه، استعاره، کنایه، حقیقت و مجاز آگاهی نداشته باشد که انشاء الله با دقت در مطالب یاد شده ابهام و تصورات چنین افرادی نیز برطرف خواهد شد.
دوم: نیاز نیست هر اتفاق و فعل و انفعالاتی که در عالم وجود رخ داده یا نقل شده است از نظر علمی به اثبات برسد تا برای ما قابل باور باشد؛ زیرا برخی از مسائل مانند سرگذشت اقوام و گروهها و پادشاهان و...، که جز با نوشتن و ثبت توسط افراد حاضر در آن زمان یا نقل شفاهی و سینه به سینه و یا با استفاده از علم بینهایت الاهی از زبان حضرت حق و عالمان به علوم غیبیه قابل اثبات نیستند. و برخی دیگر از مسائل؛ مانند معجزهها و امور خارق العاده و...، که قابلیت اثبات علمی را دارند به دلیل محدودیت و ناقص بودن علم انسانها و عدم رشد و تعالی کافی علوم از نظر علمی به اثبات نرسیدهاند به عنوان نمونه میتوانیم به روح اشاره کنیم با اینکه همه قبول داریم انسان یک فرمانده و فرمانروای نامریی به نام روح دارد که در علوم جدید از آن به «شخصیت» و «من» یاد میکنند، اما از نظر علوم تجربی(زیست شناسی، فیزیک پزشکی و...) اصل وجود آن ثابت نشده است؛ یعنی هیچکدام از جایگاه، چگونگی وجود و ماهیت و چگونگی عملکرد آن ثابت نشده است. (البته در علوم عقلی و فلسفی دلایل متقن و قوی بر وجود روح اقامه شده است.) پس اثبات نشدن چیزی از نظر علوم تجربی دلیل بر نبود یا واقع نشدن آن نیست، بلکه دلیل بر عظمت آن و ناچیز بودن علم ما انسانها در مقابل پدیدههای عالم هستی و قدرت حضرت حق است. بنابراین باید گفت چگونگی آفرینش انسان از خاک و دمیده شدن روح و وجود ابلیس نیز از همین مقوله است.
سوم: همانگونه که در پاسخ شماره 928 بیان گردید، بین ابلیس و شیطان فرق است؛ زیرا شیطان اسم عام است و به هر چیزی که سبب گمراهی انسان از مسیر هدایت شود اطلاق میشود خواه آن چیز از امور مادی باشد یا غیر مادی خواه جاندار باشد یا غیر جاندار، که نفس اماره نیز یکی از مصداقهای شیطان میباشد، اما ابلیس، اسم خاص برای یک فرد و موجودی است که در قرآن آمده: « ابلیس از جنس جن بوده و از آتش آفریده شده و همین امر را برتری خود بر انسان دانسته و از دستور پروردگار سرپیچی کرده و بر انسان سجده نکرده است».[13]
این موجود یک واقعیت خارجی بوده نه تشبیه و تمثیل. پس ابلیس، تمثیل و تشبیه نیست، بلکه اسم شیطان خاصی است که یک واقعیت و موجود خارجی است که به واسطهی نافرمانی از درگاه خداوند متعال رانده شد ولی شیطان، یک مفهوم کلی است به معنای موجود متمرد و طغیانگر که شامل ابلیس و دیگر شیاطین از جن، انس، نفس اماره و حتی حیوانات میگردد.
اوّل: تشبیه در اصطلاح علم «معانی» و «بیان» که نظر به فصاحت و بلاغت کلام دارند عبارت است از، قرار دادن همانندی بین دو چیز یا بیشتر از دو چیز که در یک صفت یا بیشتر از یک صفت با یکدیگر اشتراک دارند.[1]
برای وجود و تحقق تشبیه در کلام باید چهار امر وجود داشته باشد و در صورت نبود هر کدام از آنها تشبیه محقق نمیشود. از این چهار چیز تعبیر به ارکان و بنیادهای تشبیه میشود که عبارتاند از:
1. مُشَبَّه: آن چیزی است که پیوستنش به چیز دیگر خواسته میشود؛ یعنی میخواهیم آنرا به چیز دیگر همانند قرار دهیم.
2. مُشَبَّهٌ بِه: آن چیزی است که «مُشَبَّه» به آن ملحق میگردد. این دو رکن، دو طرف تشبیه نامیده میشوند.
3. وجه شَبَه: صفتی است که در مُشَبَّه و «مُشَبَّهٌ بِه» اشتراک دارد و در «مُشَبَّهٌ بِه» قویتر از «مُشَبّه» است. این وجه شبه گاهی ذکر میشود و گاهی حذف میگردد.
4. ادات و ابزار تشبیه: لفظ ویژهای است که بر همانندی بین «مُشَبَّه» و«مُشَبَّهٌ بِه» دلالت میکند و «مُشَبَّه» را به «مُشَبَّهٌ بِه» پیوند میدهد.[2]
این ابزار و ادات عبارتاند از: کاف، کأنّ، مثل، شبه، یحکی، یضاهی، یضارع، یماثل، یساوی، یشابه. همینطور اسمهای فاعلی که از این افعال گرفته میشود مانند؛ محکی، مضاهی، مضارع، مماثل، مساوی، مشابه. [3]
ابزار و الفاظ تشبیه یا باید در لفظ ذکر شوند مانند زید کالاسد؛ زید مانند شیر است. در اینجا ادات تشبیه یعنی «کاف» ذکر شده است. یا باید در تقدیر گرفته شوند مانند «اخلاقه فی الرقة النسیم»؛ اخلاق او مانند نرمی باد صبحگاهی است. که در اینجا ادات تشبیه در تقدیر گرفته شده است.[4]
حال آیاتی را که در آنها پیرامون آفرینش انسان از خاک و دمیدن روح و سجده نکردن ابلیس در آنها مطرح شده بررسی میکنیم تا ببینیم آیا از صناعت کلامی تشبیه در آنها استفاده شده یا خیر؟
پروردگار حکیم در آیات متعددی از قرآن کریم[5] پیرامون چگونگی آفرینش انسان سخن به میان آورده است که اینک به عنوان نمونه برخی از آنها را مرور میکنیم:
1. «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ طینٍ»[6]؛ و ما انسان را از عصارهاى از گِل آفریدیم.
2. «هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ»[7]؛ او کسى است که شما را از گل آفرید.
3. «إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طینٍ»[8] ؛ و به خاطر بیاور هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بشرى را از گل مىآفرینم!
معنای حقیقی و لغوی آن عبارت است از: «خاک آمیخته و مخلوط شده با آب»، گاهى به آب و خاکی که مخلوط شدهاند و خشک گردیدهاند نیز طین گفته میشود.[9]
در این آیات که خداوند چگونگی آفرینش انسان را ذکر نموده هیچکدام از ارکان تشبیه؛ مانند مشبه و مشبه به، ادات تشبیه و وجه شبه وجود ندارد. کلامی بسیار روشن و بیتکلف است و اگر گفته شود شاید مراد اصلی و حقیقی پروردگار از طین، معنای لغوی آن که خاک است نباشد، بلکه معنای دیگری را اراده نموده باشند در جواب میگوییم: هر گاه شنونده شک کند آیا متکلم و گوینده معنای حقیقی لفظ را اراده کرده یا معنای مجازی را یعنی قرینهای در کلام وجود نداشته باشد، ولی شنونده احتمال بدهد شاید قرینهای وجود داشته باشد که گوینده با کمک آن قرینه اراده معنای مجازی نموده باشد، این احتمال با جریان اصالة الحقیقه منتفی خواهد شد؛ یعنی اصل، بر عدم وجود و تقدیر قرینه در کلام شنونده است؛ از اینرو کلامش را حمل بر معنای حقیقی میکنیم. ظاهر کلام گوینده حجت و دلیلی برای گوینده بر شنونده و بر عکس خواهد بود و شنونده نمیتواند هنگام مخالفت از کلام گوینده عذر بیاورد که من احتمال دادم تو قرینهای آورده باشی یا گوینده نمیتواند به شنونده بگوید از کجا میگویی من همین معنای ظاهری را اراده کردم شاید معنای مجازی را اراده نموده باشم. پس روشن شد اگر مراد گویندهای معنای حقیقی نباشد باید حقیقتاً قرینهای در کلام یا خارج از کلام خود بیاورد که برای شنونده نیز قابل درک باشد در غیر اینصورت چنین سخنی از او پذیرفته نخواهد شد.[10]
حال با دقت در آیاتی که چگونگی آفرینش انسان در آنها ذکر شده است، درخواهیم یافت که نه قرینهای بر اراده معنای مجازی در کلام وجود دارد و نه قرینهای در خارج از کلام که بتوان به آن استناد کرد و صرف احتمال وجود قرینه نیز نمیتواند کلام را از معنای حقیقی منصرف کند و با اصالة الحقیقه این احتمال نیز از بین خواهد رفت. پس باید کلام پروردگار نیز حمل بر معنای حقیقی شود و معنای حقیقی طین همان خاک آمیخته با آب است.
اما سخن پیرامون ابلیس و نافرمانی او نیز در آیات متعددی از قرآن کریم ذکر شده است؛ از جمله میتوان به آیات 71 تا 78 سوره «صاد» اشاره کرد که خداوند میفرماید: « إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی خالِقٌ بَشَراً مِنْ طینٍ* فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ* فَسَجَدَ الْمَلائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ* إِلاَّ إِبْلیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ* قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ* قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ* قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجیمٌ* وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتی إِلى یَوْمِ الدِّینِ».[11]
در تمام آیات یاد شده و دیگر آیات قرآن کریم، این موجودی که نافرمانی کرده و از سجده نمودن ابا داشته یک فرد و شخص بوده که از او با عنوان ابلیس یاد شده است. و غیر از ابلیس که بر فرض او را «مشبه» بدانیم نه نام دیگری در این آیات به عنوان «مشبه به» ذکر شده نه شباهتی بین این موجود و موجود دیگر ذکر گردیده نه ادات تشبیه بکار گرفته شده و حتی قرینهای نیز در کلام وجود ندارد تا بخواهیم لفظ ابلیس را که علم شده برای آن موجود خاص بر یک معنای مجازی و عام انصراف بدهیم یا بگوییم ابلیس از باب تشبیه و نمادی برای شرارت ذکر گردیده و مراد پروردگار همان نفس اماره است.
چگونه میتوان داستان آفرینش و نافرمانی ابلیس و...، را در قرآن حمل بر تشبیه و تمثیل و یا معنای مجازی نماییم با اینکه هیچیک از ارکان تشبیه و هیچگونه قرینهای برای اراده معنای تشبیهی و مجازی در آن وجود نداشته باشد و بر خلاف صناعت ادبی و فصاحت و بلاغت سخن گفته باشد، در حالیکه قرآن در اوج فصاحت و بلاغت است و حتی این فصاحت و بلاغت یکی ازمعجزههای جاودانه برای آن ذکر شده است و برای اثبات حقانیت خود دیگران را به تحدی و هماوردی در فصاحت و بلاغت به آوردن یک سوره مانند سوره قرآن دعوت کرده است.[12] بنابراین حتی احتمال تشبیه و اراده معنای مجازی از آیات آفرینش و خلقت نیز قابل تصور نمیباشد، مگر برای کسی که به صناعت کلامی تشبیه، استعاره، کنایه، حقیقت و مجاز آگاهی نداشته باشد که انشاء الله با دقت در مطالب یاد شده ابهام و تصورات چنین افرادی نیز برطرف خواهد شد.
دوم: نیاز نیست هر اتفاق و فعل و انفعالاتی که در عالم وجود رخ داده یا نقل شده است از نظر علمی به اثبات برسد تا برای ما قابل باور باشد؛ زیرا برخی از مسائل مانند سرگذشت اقوام و گروهها و پادشاهان و...، که جز با نوشتن و ثبت توسط افراد حاضر در آن زمان یا نقل شفاهی و سینه به سینه و یا با استفاده از علم بینهایت الاهی از زبان حضرت حق و عالمان به علوم غیبیه قابل اثبات نیستند. و برخی دیگر از مسائل؛ مانند معجزهها و امور خارق العاده و...، که قابلیت اثبات علمی را دارند به دلیل محدودیت و ناقص بودن علم انسانها و عدم رشد و تعالی کافی علوم از نظر علمی به اثبات نرسیدهاند به عنوان نمونه میتوانیم به روح اشاره کنیم با اینکه همه قبول داریم انسان یک فرمانده و فرمانروای نامریی به نام روح دارد که در علوم جدید از آن به «شخصیت» و «من» یاد میکنند، اما از نظر علوم تجربی(زیست شناسی، فیزیک پزشکی و...) اصل وجود آن ثابت نشده است؛ یعنی هیچکدام از جایگاه، چگونگی وجود و ماهیت و چگونگی عملکرد آن ثابت نشده است. (البته در علوم عقلی و فلسفی دلایل متقن و قوی بر وجود روح اقامه شده است.) پس اثبات نشدن چیزی از نظر علوم تجربی دلیل بر نبود یا واقع نشدن آن نیست، بلکه دلیل بر عظمت آن و ناچیز بودن علم ما انسانها در مقابل پدیدههای عالم هستی و قدرت حضرت حق است. بنابراین باید گفت چگونگی آفرینش انسان از خاک و دمیده شدن روح و وجود ابلیس نیز از همین مقوله است.
سوم: همانگونه که در پاسخ شماره 928 بیان گردید، بین ابلیس و شیطان فرق است؛ زیرا شیطان اسم عام است و به هر چیزی که سبب گمراهی انسان از مسیر هدایت شود اطلاق میشود خواه آن چیز از امور مادی باشد یا غیر مادی خواه جاندار باشد یا غیر جاندار، که نفس اماره نیز یکی از مصداقهای شیطان میباشد، اما ابلیس، اسم خاص برای یک فرد و موجودی است که در قرآن آمده: « ابلیس از جنس جن بوده و از آتش آفریده شده و همین امر را برتری خود بر انسان دانسته و از دستور پروردگار سرپیچی کرده و بر انسان سجده نکرده است».[13]
این موجود یک واقعیت خارجی بوده نه تشبیه و تمثیل. پس ابلیس، تمثیل و تشبیه نیست، بلکه اسم شیطان خاصی است که یک واقعیت و موجود خارجی است که به واسطهی نافرمانی از درگاه خداوند متعال رانده شد ولی شیطان، یک مفهوم کلی است به معنای موجود متمرد و طغیانگر که شامل ابلیس و دیگر شیاطین از جن، انس، نفس اماره و حتی حیوانات میگردد.
[1]. هاشمی، احمد، جواهر البلاغه، محقق، مصحح، جمعی از اساتید حوزه، ص 199، مرکز مدیریت حوزه علمیه، قم، چاپ پنجم، 1386ش.
[2]. همان، ص 200.
[3]. همان، ص 213.
[4]. همان، ص 214.
.[5]مؤمنون، 12؛ اعراف، 12؛ انعام، 2؛ سجده، 7؛ صافات، 11؛ صاد، 71 و 76؛ حجر، 26 و 28 و 33؛ الرحمن، 14.
[6]. مؤمنون، 12.
[7]. انعام، 2.
[8]. صاد، 71.
[9]. «التّراب و الماء المختلط و قد یسمّى بذلک و إن زال عنه قوّة الماء»، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 533، دارالعلم الدار الشامیة، بیروت، چاپ اول، 1412؛ مصطفوى حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 7، ص 15، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش.
[10]. جواهر البلاغه، ص 232؛ مظفر، شیخ محمدرضا، اصول الفقه، ج 1، ص 29، اسماعیلیان، قم، چاپ پنجم، بیتا.
[11]. و به خاطر بیاور هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل مىآفرینم! - هنگامى که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، براى او به سجده افتید!» - در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند، - جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود! - گفت: «اى ابلیس! چه چیز مانع تو شد که بر مخلوقى که با قدرت خود او را آفریدم سجده کنى؟! آیا تکبّر کردى یا از برترینها بودى؟! (برتر از اینکه فرمان سجود به تو داده شود!)» - گفت: «من از او بهترم مرا از آتش آفریدهاى و او را از گل!» - فرمود: «از آسمانها (و صفوف ملائکه) خارج شو، که تو رانده درگاه منى! - و مسلّماً لعنت من بر تو تا روز قیامت خواهد بود.، صاد، 71 – 78.
[12]. وَ إِن کُنتُمْ فىِ رَیْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلىَ عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَ ادْعُواْ شُهَدَاءَکُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؛ و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پیامبر] نازل کردهایم شک و تردید دارید، (دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید و گواهان خود را- غیر خدا- براى این کار، فرا خوانید اگر راست مىگویید، بقره، 23.
[13]. ر. ک: حجر، 26 - 34.
نظرات