جستجوی پیشرفته
بازدید
28307
آخرین بروزرسانی: 1394/07/25
خلاصه پرسش
منظور از رابطه «خدن» و «احصان» کنیزان که در آیه 25 سوره نساء و برخی فرازهای قرآنی دیگر آمده، چیست؟
پرسش
منظور از رابطه خدن چیست؟
پاسخ اجمالی
پروردگار با توجه به موقعیت زمانی جامعه صدر اسلام، گاه احکامی مختص به آن‌زمان وضع نموده است. به عنوان نمونه برای کسانی که توانایی مالی برای ازدواج با زنان آزاد را نداشتند، ازدواج با کنیزان را تشریع نموده بود.
«اخدان» جمع «خدن» به معناى رفیق است و بیشتر در فردی استعمال می‌شود که از روى شهوت رفیق می‌شود. قرآن به افراد بی‌بضاعت و تهی‌دست سفارش می‌کند، اگر می‌خواهند با کنیزان ازدواج کنند، دقت داشته باشند که آنها پاک و عفیف باشند؛ اهل فحشا نباشند و پنهانى با مردان اجنبى رابطه نداشته باشند.
در صدر اسلام هر مسلمانى که به دلیل نداشتن توان مالی در پرداخت مهریه و نفقه و یا هر دلیل دیگری، توانایی ازدواج با زنان مؤمنه و آزاد را نداشت؛ می‌توانست با کنیزان مؤمنه‏اى که در دست سایر مسلمانان بود - البته با اجازه صاحب کنیز - ازدواج کند. و مجبور نبود آن‌قدر خود را در فشار تجرد نگه‌دارد که - خداى ناکرده - در معرض خطر فحشا و در نتیجه در معرض شقاوت و بدبختى قرار گیرد.
برای احصان کنیزان نیز چند احتمال از سوی مفسران نقل شده است که در پاسخ تفصیلی بدان خواهیم پرداخت.
پاسخ تفصیلی
خدای متعال با توجه به موقعیت زمانی جامعه صدر اسلام بعضی از احکام مختص به آن‌زمان را وضع نموده است. به عنوان نمونه برای کسانی که توانایی مالی برای ازدواج با زنان هم‌نوع خود را نداشتند، ازدواج با کنیزان را تشریع نموده بود. آنچه در آیه سوره 25 نساء بدان می‌پردازد، یکی از شرایط این ازدواج است. قرآن کریم در این راستا چنین می‌فرماید:
«وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»؛[1] و آنها که توانایى ازدواج با زنان (آزاد) پاک‌دامن باایمان را ندارند، می‌توانند با زنان پاک‌دامن از بردگان باایمانى که در اختیار دارند ازدواج کنند خدا به ایمان شما آگاه‏‌تر است و همگى اعضاى یک پیکرید. آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید، به شرط آن‌که پاک‌دامن باشند، نه به طور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگیرند. و در صورتى که «محصنه» باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این (اجازه ازدواج با کنیزان) براى کسانى از شما است که بترسند (از نظر غریزه جنسى) به زحمت بیفتند و (با این حال نیز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است.
در جامعه آن‌روز که برده‌دارى رسم بود، ازدواج یک مرد آزاد با یک زن برده نوعى کسرشأن و توهین به آن مرد به حساب می‌آمد. قرآن کریم در این‌جا تذکر می‌دهد که ازدواج با زنان برده را کسرشأن خود ندانید؛ زیرا همه شما از یکدیگر هستید و همه، فرزندان آدم و از نوع بشر می‌باشید. همچنین در اصل ایمان مساوى هستید، هر چند که ایمان مراتبى دارد، ولى آن مربوط به پاداش‌هاى اخروى است. اما از نظر جریان احکام اسلام، همه مسلمانان یکسان‌اند و حقوق مساوى دارند.
ازدواج با کنیزان، اولاً: باید با اجازه مالکان آنها باشد. ثانیاً: باید مانند زنان آزاد براى آنها هم مهریه داده شود، و دادن مهریه باید با خوش‌رفتارى باشد.
قرآن کریم، پس از بیان این حکم هشدار می‌دهد که با کنیزان با عفت که زناکار نیستند، و روابط نامشروع پنهانى با کسان دیگرى ندارند، ازدواج کنید؛ چراکه زنان برده در آن زمان بیشتر در معرض فساد اخلاقى بودند، حتى بعضى از افراد، زنان برده خود را وادار به فحشا می‌کردند تا از این طریق، مالى به دست آورند که قرآن از این کار منع کرده است.[2]
حال افرادى که می‌خواهند با زنان برده ازدواج کنند، دقت داشته باشند آنها پاک و با عفت باشند؛ اهل فحشا نباشند و پنهانى با مردان اجنبى رابطه نداشته باشند.[3]
«اخدان» جمع «خدن»، به معناى رفیق است و بیشتر در فردی استعمال می‌شود که از روى شهوت رفیق می‌شود.[4] بنابر این، «اخدان» در اصل به معناى دوست‌ها و رفیقان است، اما معمولاً به افرادى گفته می‌شود که با جنس مخالف خود، ارتباط نامشروع و پنهانى برقرار می‌سازند. این واژه به «مذکر» و «مؤنّث» هر دو اطلاق می‌شود؛ یعنی هم به دوست مرد «خدن» گفته می‌شود، و هم به دوست زن؛ هم به جماعت دوستان خدن گفته می‌شود و هم به یک فرد. اگر در آیه مورد بحث به صیغه جمع آمده، براى این بود که در دلالت بر کثرت و زیادى، تصریح داشته باشد، و بفهماند وقتى کسى به منظور فحشا و زنا کردن دوستى می‌گیرد، به او و مثل او قناعت نمی‌کند؛ زیرا نفس آدمى حریص است، اگر قرار باشد خواسته نفس را بر آورد، و از او اطاعت کند، حتماً دوستان زیادى براى فحشا می‌گیرد.[5]
ممکن است این سؤال پیش آید که با نهى از زنا با تعبیر «غَیْرَ مُسافِحاتٍ»، نیازى به نهى از گرفتن دوست پنهانى(اخدان) نبود.[6] در پاسخ باید گفت؛ فلسفه تصریح به «اخدان» این است که در عصر جاهلى زناکارى و فحشاى آشکار را بد می‌دانستند، ولى اگر کسی در خفا و پنهانى با کسى رابطه جنسى و دوستى آن‌چنانى می‌داشت، آن‌را کار خلاف نمی‌دانستند.[7] لذا در این آیه هر دو صورت فحشا را نفى می‌کند، چه فحشاى آشکار(مسافحات) و چه فحشاى پنهانى(متخدات اخدان).
نتیجه: معناى آیه این است؛ هر مسلمانى که توانایی ازدواج با زنان مؤمنه و آزاد را ندارد؛ به دلیل نداشتن توان مالی در پرداخت مهریه‌های سنگین و نفقه، می‌تواند با اجازه صاحبانشان با کنیزان مؤمنه‏اى که در دست سایر مسلمانان است ازدواج کند. و مجبور نیست آن‌قدر خود را در فشار تجرد نگه‌دارد که - خداى نخواسته - در معرض خطر فحشا و در نتیجه در معرض شقاوت و بدبختى قرار دهد.[8]
در حقیقت تشریع این ازدواج؛ برای ترغیب فرد مسلمان تهی‌دستی است که قدرت مالى او اجازه نمی‌داد که مهریه و هزینه طاقت‌فرسایى که براى تشکیل خانواده لازم است، آماده کند. و یا در اثر موانع دیگر نتواند براى زندگى خود همسرى برگزیند، می‌تواند با کنیز برادران مسلمان ازدواج کند و او را به همسرى خود برگزیند؛ براى ترغیب طبقه تهی‌دست که بتوانند مهریه ازدواج و وسایل ساده زندگى براى خود تهیه نمایند، و وسیله سکونت خاطر خود را فراهم سازند و در اثر فقر به معرض خطر نیفتند.
گفتنی است که منظور از این نکاح، نکاح دائم است. و آیه شریفه در زمینه تنزل دادن و آسان کردن تکلیف است. می‌فرماید: اگر دست‌رسى به آن(زنان آزاد) ندارید به این(کنیزان) اکتفا کنید.[9]
در این‌جا ممکن است سؤالى مطرح شود با این عنوان؛ اکنون که آیه شریفه در مقام تنزل دادن تکلیف است؛ چرا با این‌که می‌توانست دو راه فرار از فحشا(ازدواج با کنیزان، و ازدواج موقت با آزادگان) را پیشنهاد کند، در عین حال به یکى از این دو اکتفا نمود؟
پاسخش این است که البته، ازدواج موقت هم تجرد را علاج می‌کند، اما از آن‌جا که ازدواج متعارف در نظر کسانى که می‌خواهند تشکیل خانواده داده، نسل نوى پدید آورند، و از خود جانشین به جاى گذارند، طبعاً همان ازدواج دائمى است؛ لذا سخنى از متعه به میان نیاورد، و آن‌را به عنوان راه چاره پیشنهاد نکرد؛ زیرا تشریع ازدواج موقت در حقیقت تسهیلى براى مسلمانان است که اگر در سفرى یا در خانه‌‏اى، یا در روزگارى ناگزیر شدند با زنى تماس داشته باشند، و در عین حال مسئول نفقه و مهریه او هم نشوند. و این تماس احیاناً به صورت زنا واقع نشود، بلکه همین عمل را به صورت ازدواج موقت انجام دهند. آرى تشریع متعه براى این بود که در هیچ شرایطى بهانه‌‏اى براى فحشا به دست مردم نباشد، و ریشه فساد قطع گردد.
در حقیقت، کلام در این آیه طبق زمینه غالب و معروف و آشناى به ذهن شنونده جریان یافته، نه این‌که متعه راه چاره نباشد، بلکه اصولاً در قرآن کریم عادت بر این است که در مقام تشریع احکام و قوانین جهت غالب و معروف را در نظر بگیرد.[10]
«فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ».
در این جمله به تناسب احکامى که در باره ازدواج با کنیزان و حمایت از حقوق آنها گفته شد، بحثى در باره مجازات آنها به هنگام انحراف از جاده عفت به میان آمده، و آن این است که اگر آنها در این حال مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد در مورد آنان، جارى می‌شود؛ یعنى تنها پنجاه تازیانه، حکم عمل منافی عفت آنها است.
نکته دیگرى که در این‌جا باید به آن توجه داشت این است که قرآن مى‏گوید: «فَإِذا أُحْصِنَّ»؛ یعنى اگر آنها محصنه بودند چنین مجازاتى در باره آنها جارى مى‏گردد. در این‌که منظور از محصنه بودن در این‌جا چیست؟ مفسران احتمالاتى داده‌‏اند.
«فَإِذا أُحْصِنَّ» را کسى که به ضم «همزه» و کسر «صاد» قرائت کرده، این طور معنا می‌کند: «هنگامى که کنیزان تزویج کنند و شوهرانشان آنها را در حیطه همسرى خود قرار دهند». و کسى که به فتح «همزه» و «صاد» قرائت کرده است چنین معنا می‌کند: «هنگامى که اسلام بیاورند»؛ یعنى اسلام و شوهر، آنها را در حصار می‌گیرند.[11]
«احصان» در این آیه، اگر به معناى احصان ازدواج باشد، جزء شرط قرار دادنش صرفاً براى این بود که مورد سخن جایى است که قبل از ارتکاب فحشا ازدواج صورت گرفته باشد؛ چون مسئله شرعى چنین است که کنیز اگر مرتکب فحشا شود، چه شوهردار باشد و چه نباشد، حدش نصف حد زن آزاد است، و احصانش چیزى بر حد او اضافه نمی‌کند. اما اگر به معناى احصان اسلام باشد، و قرائت با فتح همزه هم مؤید آن است؛ معنایش روشن‌‌تر و بی‌‏نیاز از مئونه زائد خواهد بود. بنابر این احتمال، معنایش چنین می‌شود؛ کنیزان اگر زنا بدهند نصف عذاب آزادگان را دارند، چه شوهر داشته باشند و چه نداشته باشند.[12]
بنابر این معناى آیه چنین می‌شود؛ اگر کنیزان مؤمن مرتکب زنا شدند، نصف عذابى که زنان آزاد و بی‌شوهر دارند خواهند داشت، و آن عبارت است از پنجاه تازیانه.
البته ممکن است مراد از «احصان» در این‌جا احصان عفت باشد؛ یعنی با توجه به این‌که کلمه «محصنات» در قرآن کریم غالباً به معناى زنان عفیف و پاک‌دامن آمده است، چنین به نظر می‌رسد که آیه فوق نیز اشاره به همین معنا داشته باشد؛ یعنى کنیزانى که بر اثر فشار صاحبان خود تن به خود فروشى می‌دادند از مجازات معاف‌اند، اما کنیزانى که تحت چنین فشارى نیستند و می‌توانند پاک‌دامن زندگى کنند، اگر مرتکب عمل منافى عفت شدند، همانند زنان آزاد مجازات می‌شوند، اما مجازات آنها نصف مجازات زنان آزاد است.[13]
فلسفه این حکم ممکن است این باشد، که کنیزان بویژه در آن زمان در شرایط تربیتى نامطلوبى به سر می‌بردند و به طور طبیعی داراى کمبودهایى از نظر اخلاقى و روانى و عاطفى بودند، و مسلماً فرزندانى که ثمره ازدواج با آنها بود، رنگ اخلاقى مادر را کم و بیش داشت؛ و به همین جهت اسلام طرح دقیقى براى آزادى تدریجى بردگان تنظیم کرده تا به این سرنوشت گرفتار نشوند.  ضمن این‌که به خود بردگان امکان داده شود، تا با یکدیگر ازدواج کنند. البته، این موضوع منافات با آن ندارد که بعضى از کنیزان وضع استثنایى خاصى از نظر اخلاقى و تربیتى داشته باشند؛ زیرا آنچه بدان اشاره شد مربوط به وضع اکثریت آنها بوده است، و اگر می‌بینیم مادر بعضى از بزرگان اسلام کنیز بودند، از همین نظر است، ولى باید توجه داشت که آنچه در مورد کنیزان در غیر مورد ضرورت ممنوع است، ازدواج با آنها است نه آمیزش جنسى از راه مالکیت.
«وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ». قرآن کریم در انتها می‌فرماید: خوددارى کردن از ازدواج با کنیزان تا آن‌جا که توانایى داشته باشید و دامان شما آلوده گناه نگردد، به سود شما است.[14]
 

[1]. نساء، 25.
[3]. ر. ک: جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏2، ص 411- 412، بی‌جا، بی‌تا.
[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 277، دمشق، بیروت، دارالقلم‏، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‏4، ص 443، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[6]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏3، ص 350، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏3، ص 55، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[8]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏4، ص 276؛ المیزان، ترجمه، ج ‏4، ص 440.
[9]. المیزان، ج ‏4، ص 276؛ ترجمه، ج 4، 439.
.[10] المیزان، ج ‏4، ص 276؛ ترجمه، ج 4، 440.
.[11] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏3، ص 55.
.[12] المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏4، ص 279؛ المیزان، ترجمه، ج ‏4، ص 444.
.[13] تفسیر نمونه، ج ‏3، ص 351.
.[14] همان، 352.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها