لطفا صبرکنید
بازدید
138672
138672
آخرین بروزرسانی:
1393/07/14
کد سایت
fa4237
کد بایگانی
3427
نمایه
ازدواج اهل حق با شیعیان
طبقه بندی موضوعی
اشتراک در مذهب
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا ازدواج اهل حق با شیعیان صحیح است؟
پرسش
پاسخ به این سؤالات حکم زندگی دوباره بنده را دارد.
1.من دختری با مسلک اهل حق هستم. قصد دارم با پسر شیعه ازدواج کنم.حکم ازدواج برای ما چگونه خواهد بود، با توجه به اینکه بنده حضرت علی (ع) را تنها به عنوان امام اول قبول داشته و نعوذ بالله خدا نمی دانم؟
2. آیا من با چنین افکاری کافر محسوب می شوم؟
3. لطفا کافر را برای بنده تعرف کنید؟
1.من دختری با مسلک اهل حق هستم. قصد دارم با پسر شیعه ازدواج کنم.حکم ازدواج برای ما چگونه خواهد بود، با توجه به اینکه بنده حضرت علی (ع) را تنها به عنوان امام اول قبول داشته و نعوذ بالله خدا نمی دانم؟
2. آیا من با چنین افکاری کافر محسوب می شوم؟
3. لطفا کافر را برای بنده تعرف کنید؟
پاسخ اجمالی
فقیهان شیعه واژه کفر را در پنج معنا به کار برده اند و در مجموع، هفت گروه – با توجه به اختلاف فتاوا – در اصطلاح و کلمات فقها کافر شمرده شده اند:
1. منکران خداوند.
2. مشرکان (یعنی کسانی که برای خداوند متعال شریک و همتا قرار می دهند).
3.پیروان دیگر ادیان آسمانی؛ مثل : اهل کتاب.
4. منکران ضروریات دین با آگاهی از ضروری بودن آن.
5.کسانی که پیغمبری حضرت محمد بن عبدالله (ص) را قبول ندارند.
6. کسانی که به امام معصوم (ع) دشنام دهند یا دشمنش باشند؛ مثل خوارج و ناصبیان.
7. غلاة ( یعنی آنهائی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگوید خدا در او حلول کرده است).[1]
عقاید اهل حق منحصر به چگونگی اعتقاد آنها نسبت به امام علی(ع) و دیگر ائمه(ع) نمی شود، بلکه مسائل متفاوت و مختلفی است که اظهار نظر درباره آنان سرنوشت ساز و مهم است.
با توجه به اینکه شما اذعان کرده اید که از گروه اهل حق هستید، لازم است که برخی از عقاید ایشان را در ذیل بیاوریم؛ زیرا به تصریح منصفان زیادی، عقاید این فرقه، رتبه بندی است و به همه پیروان به طور کامل ابلاغ نمی شود.
دهخدا در لغت نامه در واژه علی اللهیان درباره آداب و رسوم اهل حق می نویسد: روزه آنان در سال، سه روز است و پایانش جشن خاوندگار، به جای نماز خواندن نیاز یا کردار دارند که شرح این دو گذشت. مراسم عقد در این گروه در روستاها معمولاً به جای خواندن صیغه نکاح، مراسم خاصی دارند و صیغه عقد نمی خوانند ولی در شهرها مانند سایر مسلمانان رفتار می کنند.
در خوردنیها و آشامیدنیها، محرّمات ندارند، بنابراین از خوردن گوشت خوک و یا نوشیدن شراب باکی ندارند، نامهای بچه های خود را معمولاً با نام علی(ع) ختم می کنند.
شارب گذاشتن بزرگترین مشخصه و ممیزه ظاهری این قوم است در نزد این گروه زدن شارب گناهی بس بزرگ است. این قوم در دنیا هیچ کس را بد نمی دانند، حتی شیطان را نیز بد نمی دانند. این امر باعث شده است که در میان فرق و مذاهب مختلف آزاد باشند. این قوم تبلیغات مذهبی ندارند، گاهی کلمات شهادت را تکرار می کنند، گاهی هم به زیارت مشاهد مشرفه می روند. بنا به نوشته صاحب "بستان مذاهب" این قوم به مصحف فعلی عقیده ندارند و می گویند که این قرآن، تحریف شده است.[2] البته می پذیریم اموری که از دهخدا ذکر شد مورد توافق همه اهل حقها نیست[3].
بهرحال مذهب ایشان مجموعهاى است از آراء و عقاید که تحت تاثیر افکار اسلامى، زردشتى و یهودى و مسیحى و مهرپرستى و مانوى و هندى و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهاى دینى اهل حق، اجراى سه بوخت یا سه اصل اخلاقى زردشتى، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» باشد از واجبات است. مفهوم این سه اصل در یک بیت به گویش ترکى، از کلام «سرانجام» کتاب مقدس اهل حق خلاصه شده است: یارى چارچیون، باورى وجا پاکى و راستى، نیستى وردآ یعنى یارى چهار چیز است و به جاى آورید، پاکى و راستى، نیستى و یارى.
تناسخ و حلول: «تناسخ» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ اساس عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. بعقیده ایشان در تن هر کس ذرهاى از ذرات الهى موجوداست، و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مىباشد، و آن را گردش مظهر به مظهر نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و مىگویند هر بار خداوند حق تعالى با چندتن از فرشتگان مقرب خدا، به صورت اتحاد در بدنهاى خاکى «حلول» مىنماید، این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است، که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون» گویند و همانست که در فلسفه برهمایى هندوئى «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است، «خداوند در ازل درون درى مىزیست، و سپس براى نخستین بار تجسم یافت، و به صورت شخصى به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد، و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.» در کتب مذهبى ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید، و باکى از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است. یعنى در جایى پنهان مىشود، و در جاى دیگر سر بر مىدارد. منظور از این «تناسخ» و جاى به جاى شدن، و از بدنى به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجستهاى ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک گویند، در ابدان دیگران تجسم مىپذیرد، همانطور که خداوند در هفت صورت تجلى مىکند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى نمایند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشتهاى به صورت سلمان، و در عهد خاوندگار فرشتهاى به صورت بنیامین در آمد.
در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند، نخستین ایشان از زیر بغل خاوندگار پیدا شد، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش، چهارمین از عروقش، پنجمین از نورش.
در کتاب دیگرى آمده است که بنیامین از عرق خاوندگار پیدا شد و آن رمز تواضع و فروتنى است، و داوود از نفس او و وى رمز خشم و غضب است، و موسى از سبلتان او، و وى رمز رحمت است، و رزبار از نبض او، و وى رمز احسان و نیکى است.
اهل حق درباره حضرت على (ع) مىگویند، که او تجلى ذات خداست، و وى را «مظهر» تمام و کمال خدا مىدانند، و اوست که در هر دوره و عصرى ظهور کرده، و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلى مىکند. على (ع) اصول مذهب حق را به سلمان، و به عدهاى از یاران نزدیک خود بیاموخت. در دعاى سفره، خطاب به حضرت على (ع) گویند: «یا على ایو الله، الحمد لله رب العالمین، سفره سلطان کرم، خاندان کرم، نور نبى، شکسته، بسته جان مدعى، بر ما حلال بر صاحبانش خیر و برکت» .
آفرینش جهان: اهل حق معتقدند که آفرینش در دو مرحله اصلى انجام شده است، یکى خلقت «جهان معنوى» و دیگرى خلقت «جهان مادى» . این افسانهها در دفترها و متون دینى ایشان به لهجه گورانى، به صورتهاى گوناگون حکایتشده است.
گویند: در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغل خود خلق کرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهناى دریاى محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن در پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند: جبرائیل (پیربنیامین) - اسرافیل (پیر داوود) - میکائیل (پیر موسى) - عزرائیل (مصطفى داوودان) - حور العین (رزباریا رمزبار) - عقیق (شاه ابراهیم) - یقین (شاه یادگار یا بابا یادگار) که او را یادگار حسین نیز گفتهاند و او مظهر حسین بن على (ع) است.))[4]
آداب و رسوم و باورهای فرقه اهل حق
آداب و رسوم و باورهای فرقه اهل حق با مذاهب و ادیان دیگر شباهت هایی دارد که اینک به برخی از آن اشاره می شود.
در مسایل مربوط به نذر و قربانی آمده است که آب به جم "جمع" آورده می شود که جم نشینان هر یک جرعه ای از آن را می خورند و اگر کسی تشنه هم نباشد باید حتماً یک قطره بخورد این رسم در آیین زردشتیان و نیز در آیین مسیحیت است.
اهل حق در موقع ذبح قربانی و نیز در جم خانه در هنگام انجام مراسم لباس سفید می پوشند و در حالت شبیه همین رسم (لباس سفید در میان زرتشتیان وجود دارد.)
در آیین یاری به پیشوایان خود "پیر" خطاب می کنند در آیین مسیحیت نیز چنین است.
در آیین یاری مادامی که مرید از عهده امتحان پیر بر نیاید عقاید مذهبی از او مخفی نگاه داشته می شود عین همین مطلب در آیین مهر پرستی (مسیحیت) وجود دارد.
- در آیین یاری آمده است که بنیانگذاران این مسلک "شاه خوشین" و "سلطان صحاک" از مادران باکره به دنیا آمده اند، نظیر همین در مسیحیت است.
روزه گرفتن در آیین یاری شباهت زیادی به روزه های یهودیان دارد، روزه های یهودی روی علت و حوادث معینی که مربوط به پیشوایان آنها بود برقرار گردید؛ در میان اهل حق، روزه سه روز، دوازدهم تا چهاردهم دی ماه(=روزه مرنو) و نیز پانزدهم تا هفدهم دی ماه (= روزه قولطاسی) روی حوادث و عللی که برای پیشوایان آنان به وجود آمده مرسوم شده است.
در مسلک یاری شرط یارستان شدن سرسپردگی است شبیه همین در مسیحیت است که شرط مسیحی شدن غسل تعمید است.
در اجرای سنتهای مراسم در ذکر جلی و خفی که بین مسلک یاری رواج دارد، شبیه این در مسلک متصوفه وجود دارد.[5]
همه این مطالب نشان می دهد که عقاید ایشان، مخالف دستورات اسلام است. و با این عقاید قطعاً شامل تعریف مراجع محترم از کافر می شوند. مگر آنکه شخص به این عقاید ایمان نداشته باشد و معتقد به معتقدات شیعه شود.
برای آگاهی از جواز یا عدم جواز ازدواج نک: نمایه: ازدواج با زن غیر مسلمان، سؤال 1198 (سایت: 1201) .
1. منکران خداوند.
2. مشرکان (یعنی کسانی که برای خداوند متعال شریک و همتا قرار می دهند).
3.پیروان دیگر ادیان آسمانی؛ مثل : اهل کتاب.
4. منکران ضروریات دین با آگاهی از ضروری بودن آن.
5.کسانی که پیغمبری حضرت محمد بن عبدالله (ص) را قبول ندارند.
6. کسانی که به امام معصوم (ع) دشنام دهند یا دشمنش باشند؛ مثل خوارج و ناصبیان.
7. غلاة ( یعنی آنهائی که یکی از ائمه (ع) را خدا خوانده یا بگوید خدا در او حلول کرده است).[1]
عقاید اهل حق منحصر به چگونگی اعتقاد آنها نسبت به امام علی(ع) و دیگر ائمه(ع) نمی شود، بلکه مسائل متفاوت و مختلفی است که اظهار نظر درباره آنان سرنوشت ساز و مهم است.
با توجه به اینکه شما اذعان کرده اید که از گروه اهل حق هستید، لازم است که برخی از عقاید ایشان را در ذیل بیاوریم؛ زیرا به تصریح منصفان زیادی، عقاید این فرقه، رتبه بندی است و به همه پیروان به طور کامل ابلاغ نمی شود.
دهخدا در لغت نامه در واژه علی اللهیان درباره آداب و رسوم اهل حق می نویسد: روزه آنان در سال، سه روز است و پایانش جشن خاوندگار، به جای نماز خواندن نیاز یا کردار دارند که شرح این دو گذشت. مراسم عقد در این گروه در روستاها معمولاً به جای خواندن صیغه نکاح، مراسم خاصی دارند و صیغه عقد نمی خوانند ولی در شهرها مانند سایر مسلمانان رفتار می کنند.
در خوردنیها و آشامیدنیها، محرّمات ندارند، بنابراین از خوردن گوشت خوک و یا نوشیدن شراب باکی ندارند، نامهای بچه های خود را معمولاً با نام علی(ع) ختم می کنند.
شارب گذاشتن بزرگترین مشخصه و ممیزه ظاهری این قوم است در نزد این گروه زدن شارب گناهی بس بزرگ است. این قوم در دنیا هیچ کس را بد نمی دانند، حتی شیطان را نیز بد نمی دانند. این امر باعث شده است که در میان فرق و مذاهب مختلف آزاد باشند. این قوم تبلیغات مذهبی ندارند، گاهی کلمات شهادت را تکرار می کنند، گاهی هم به زیارت مشاهد مشرفه می روند. بنا به نوشته صاحب "بستان مذاهب" این قوم به مصحف فعلی عقیده ندارند و می گویند که این قرآن، تحریف شده است.[2] البته می پذیریم اموری که از دهخدا ذکر شد مورد توافق همه اهل حقها نیست[3].
بهرحال مذهب ایشان مجموعهاى است از آراء و عقاید که تحت تاثیر افکار اسلامى، زردشتى و یهودى و مسیحى و مهرپرستى و مانوى و هندى و افکار فلاسفه قرار گرفته است. در دستورهاى دینى اهل حق، اجراى سه بوخت یا سه اصل اخلاقى زردشتى، که «پندار نیک» و «گفتار نیک» و «کردار نیک» باشد از واجبات است. مفهوم این سه اصل در یک بیت به گویش ترکى، از کلام «سرانجام» کتاب مقدس اهل حق خلاصه شده است: یارى چارچیون، باورى وجا پاکى و راستى، نیستى وردآ یعنى یارى چهار چیز است و به جاى آورید، پاکى و راستى، نیستى و یارى.
تناسخ و حلول: «تناسخ» یعنى حلول روح از قالبى به قالب دیگر، که در مذهب اهل حق سنگ اساس عقاید ایشان است. حلول ذات را «دونادون» گویند. بعقیده ایشان در تن هر کس ذرهاى از ذرات الهى موجوداست، و ظهور روحانى حق در صورت جسمانى پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش مىباشد، و آن را گردش مظهر به مظهر نامند. در این باره آنان معتقد به هفت جلوه پیاپی اند و مىگویند هر بار خداوند حق تعالى با چندتن از فرشتگان مقرب خدا، به صورت اتحاد در بدنهاى خاکى «حلول» مىنماید، این «حلول» به منزله لباس پوشیدن و کندن است، که آن را به فارسى جامه و به ترکى «دون» گویند و همانست که در فلسفه برهمایى هندوئى «کارما» آمده است. چنان که در کتاب «سرانجام» آمده است، «خداوند در ازل درون درى مىزیست، و سپس براى نخستین بار تجسم یافت، و به صورت شخصى به نام خاوندگار یا کردگار جهان مجسم شد، و بار دوم به صورت على (ع) ظاهر گشت.» در کتب مذهبى ایشان آمده است که از رنج مرگ نهراسید، و باکى از مرگ نیست، زیرا مرگ آدمى، شبیه به پنهان شدن مرغابى زیر آب است. یعنى در جایى پنهان مىشود، و در جاى دیگر سر بر مىدارد. منظور از این «تناسخ» و جاى به جاى شدن، و از بدنى به بدن دیگر رفتن، پاک شدن آدمى از گناهان است. هرگاه خداوند به صورت بشر برجستهاى ظاهر شود، چهار یا پنج فرشته که آنها را چهار ملک گویند، در ابدان دیگران تجسم مىپذیرد، همانطور که خداوند در هفت صورت تجلى مىکند، فرشتگان نیز در هفت صورت تجلى نمایند، چنان که در کتاب عهد سلطان سهاک فرشتهاى به صورت سلمان، و در عهد خاوندگار فرشتهاى به صورت بنیامین در آمد.
در کتاب «سرانجام» آمده است که فرشتگان صادر از خداوند هستند، نخستین ایشان از زیر بغل خاوندگار پیدا شد، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش، چهارمین از عروقش، پنجمین از نورش.
در کتاب دیگرى آمده است که بنیامین از عرق خاوندگار پیدا شد و آن رمز تواضع و فروتنى است، و داوود از نفس او و وى رمز خشم و غضب است، و موسى از سبلتان او، و وى رمز رحمت است، و رزبار از نبض او، و وى رمز احسان و نیکى است.
اهل حق درباره حضرت على (ع) مىگویند، که او تجلى ذات خداست، و وى را «مظهر» تمام و کمال خدا مىدانند، و اوست که در هر دوره و عصرى ظهور کرده، و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلى مىکند. على (ع) اصول مذهب حق را به سلمان، و به عدهاى از یاران نزدیک خود بیاموخت. در دعاى سفره، خطاب به حضرت على (ع) گویند: «یا على ایو الله، الحمد لله رب العالمین، سفره سلطان کرم، خاندان کرم، نور نبى، شکسته، بسته جان مدعى، بر ما حلال بر صاحبانش خیر و برکت» .
آفرینش جهان: اهل حق معتقدند که آفرینش در دو مرحله اصلى انجام شده است، یکى خلقت «جهان معنوى» و دیگرى خلقت «جهان مادى» . این افسانهها در دفترها و متون دینى ایشان به لهجه گورانى، به صورتهاى گوناگون حکایتشده است.
گویند: در آنگاه اراده خداوند به آفرینش موجودات تعلق گرفت، و نخستین مخلوق پیر بنیامین را از زیر بغل خود خلق کرد، و نام او را جبرائیل گذاشت. پس از خلقت جبرائیل خداوند او را در پهناى دریاى محیط رها کرد، هزاران سال گذشت تا به درخواست جبرائیل، شش تن دیگر از بطن در پیدا شدند، که با جبرائیل هفت تن شدند: جبرائیل (پیربنیامین) - اسرافیل (پیر داوود) - میکائیل (پیر موسى) - عزرائیل (مصطفى داوودان) - حور العین (رزباریا رمزبار) - عقیق (شاه ابراهیم) - یقین (شاه یادگار یا بابا یادگار) که او را یادگار حسین نیز گفتهاند و او مظهر حسین بن على (ع) است.))[4]
آداب و رسوم و باورهای فرقه اهل حق
آداب و رسوم و باورهای فرقه اهل حق با مذاهب و ادیان دیگر شباهت هایی دارد که اینک به برخی از آن اشاره می شود.
در مسایل مربوط به نذر و قربانی آمده است که آب به جم "جمع" آورده می شود که جم نشینان هر یک جرعه ای از آن را می خورند و اگر کسی تشنه هم نباشد باید حتماً یک قطره بخورد این رسم در آیین زردشتیان و نیز در آیین مسیحیت است.
اهل حق در موقع ذبح قربانی و نیز در جم خانه در هنگام انجام مراسم لباس سفید می پوشند و در حالت شبیه همین رسم (لباس سفید در میان زرتشتیان وجود دارد.)
در آیین یاری به پیشوایان خود "پیر" خطاب می کنند در آیین مسیحیت نیز چنین است.
در آیین یاری مادامی که مرید از عهده امتحان پیر بر نیاید عقاید مذهبی از او مخفی نگاه داشته می شود عین همین مطلب در آیین مهر پرستی (مسیحیت) وجود دارد.
- در آیین یاری آمده است که بنیانگذاران این مسلک "شاه خوشین" و "سلطان صحاک" از مادران باکره به دنیا آمده اند، نظیر همین در مسیحیت است.
روزه گرفتن در آیین یاری شباهت زیادی به روزه های یهودیان دارد، روزه های یهودی روی علت و حوادث معینی که مربوط به پیشوایان آنها بود برقرار گردید؛ در میان اهل حق، روزه سه روز، دوازدهم تا چهاردهم دی ماه(=روزه مرنو) و نیز پانزدهم تا هفدهم دی ماه (= روزه قولطاسی) روی حوادث و عللی که برای پیشوایان آنان به وجود آمده مرسوم شده است.
در مسلک یاری شرط یارستان شدن سرسپردگی است شبیه همین در مسیحیت است که شرط مسیحی شدن غسل تعمید است.
در اجرای سنتهای مراسم در ذکر جلی و خفی که بین مسلک یاری رواج دارد، شبیه این در مسلک متصوفه وجود دارد.[5]
همه این مطالب نشان می دهد که عقاید ایشان، مخالف دستورات اسلام است. و با این عقاید قطعاً شامل تعریف مراجع محترم از کافر می شوند. مگر آنکه شخص به این عقاید ایمان نداشته باشد و معتقد به معتقدات شیعه شود.
برای آگاهی از جواز یا عدم جواز ازدواج نک: نمایه: ازدواج با زن غیر مسلمان، سؤال 1198 (سایت: 1201) .
[1] رساله توضیح المسائل نه مرجع ، تدوین و تطبیق راشدی، لطیف و راشدی، سعید، ص 71 - 73 ، انتشارات پیام عدالت، چاپ اول ، 1385 ش.
با استفاده از سؤال 3008 (سایت: 3260)
.
[2] لغت نامه دهخدا طبع جدید ص 14255 – 14256.
[3] واحد پاسخگوی به سؤالات،سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[4] مشکور،محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی،ص87
[5] واحد پاسخگوی به سؤالات،سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[2] لغت نامه دهخدا طبع جدید ص 14255 – 14256.
[3] واحد پاسخگوی به سؤالات،سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
[4] مشکور،محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی،ص87
[5] واحد پاسخگوی به سؤالات،سایت پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.
نظرات