لطفا صبرکنید
بازدید
15275
15275
آخرین بروزرسانی:
1393/04/14
کد سایت
fa45512
کد بایگانی
55953
نمایه
نقش معاویه در قتل عثمان
طبقه بندی موضوعی
تاریخ|امام علی ع و خلفا
گروه بندی اصطلاحات
شخصیتها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
چرا معاویه عثمان را نجات نداد و با این حال برای خونخواهی او قیام کرد؟!
پرسش
معاویه در هلاکت عثمان چه نقشی داشت؟
پاسخ اجمالی
عثمان هنگام محاصره، چندینبار از معاویه و شامیان درخواست کمک کرد. معاویه نیز به دلیل موقعیت اجتماعی و وابستگی به خاندان بنیامیه به دنبال یکی از درخواستها دوازده هزار نیروی نظامی را از دمشق خارج نمود، اما به آنان توصیه کرد که در مرزهاى شام بمانند و آنها نیز تا زمان قتل عثمان، هیچ اقدامی جهت کمک به او انجام ندادند. شاید دلیل این رویکرد معاویه آن باشد که وی ترجیح میداد با بهانه خونخواهی از عثمان، حکومت تمام ممالک اسلامی را به دست گیرد، نه آنکه با طرفداری از او و نجاتش، همچنان به عنوان یک استاندار باقی بماند. نیز او شاید با آیندهنگری نخواست تا شخصیت او بعد از شکست عثمان به عنوان فردی که در برابر صحابه و دیگر مسلمانان مقاومت کرده مطرح شود.
پاسخ تفصیلی
معاویه بن ابیسفیان در زمان خلیفه دوم به حکومت شام گماشته شد و در زمان خلیفه سوم به قدرت بسیاری دست یافته از حکمرانان بزرگ و با نفوذ او گردید.
با اینکه منشأ توسعه قدرت معاویه، حمایتهای عثمان بود، اما او هنگام محاصره عثمان توسط گروهی از صحابه و مسلمانان، از حمایتش دریغ کرده، او را تا زمان کشته شدن تنها گذاشت.
ما در این نوشتار به دنبال آن نیستیم که در مورد لزوم دفاع از عثمان، شورش علیه او یا بیطرفی در این ماجرا ابراز عقیده کنیم، بلکه به دنبال این نکته هستیم که چون معاویه به صورت غیر مستقیم در قتل عثمان نقش پررنگی داشت، او نمیتواند امام علی(ع) و پیروانش را به شرکت در قتل عثمان متهم سازد،[1] و اگر بنابر اتهام است، اتهام بیشتری متوجه خود معاویه خواهد بود.
با ذکر این مقدمه باید گفت؛ معاویه در حمایت از عثمان دو برخورد متفاوت داشت؛ تا زمانی که خطر، چندان جدّی نشده و خلیفه هنوز قدرت داشت، از او حمایت کرد، اما بعد از جدّیتر شدن خطر، دیگر حاضر به حمایت از او نشد!
امام علی(ع) در این مورد، خطاب به معاویه، فرمود: «اما جار و جنجالت نسبت به عثمان و کشندگانش! تو وقتى به یارى او برخاستى که از آن یارى سودی میبردی، اما هنگامی که کمک تو براى او سودمند بود به یاریش اقدام نکردى».[2]
آری؛ زمانی که مخالفتها علیه خلیفه آغاز شد و هنوز به اوج خود نرسیده بود؛ معاویه تا حد امکان از عثمان دفاع میکرد و حتی زمانی که عثمان از مردم مدینه مینالید، به او پیشنهاد کرد تا به شام بیاید که مردم آنجا تماماً تحت فرمان او خواهند بود: «با من به شام بیا که اهل شام طاعت خود را ادامه میدهند و من میترسم که مردم بر تو هجوم کنند و تو طاقت دفاع نداشته باشى. [عثمان] گفت: من جوار پیامبر را با چیز دیگر عوض نمیکنم، حتى اگر رگ گردنم را قطع کنند».[3]
همچنین نقل شده است معاویه زمانی که هنوز آتش فتنه چندان شعلهور نشده بود، به خلیفه اعلا کرد که سپاهیانی برای کمک به او خواهد فرستاد: «معاویه گفت: پس من براى حمایت تو لشکر میفرستم که در همینجا اقامت کنند تا اگر حادثه ناگوار رخ داد از تو دفاع کنند. عثمان گفت: من همسایگان پیامبر را دچار زحمت و تنگدستى نخواهم کرد (به سبب اقامت لشکر در مدینه و کم شدن خواربار بر مردم سخت خواهد گذشت).
معاویه گفت: به خدا سوگند تو را خواهند کشت و بر تو هجوم خواهند آورد. عثمان گفت: "حسبى الله و نعم الوکیل" خداوند که بهترین وکیل و حامى من است و براى من کافى خواهد بود. بعد از آن معاویه از نزد عثمان رفت».[4]
اما هنگامی که اوضاع بر عثمان بسیار دشوار شد، رویکرد معاویه تغییر کرد؛ عثمان بارها از او کمک خواست اما پاسخی نشنید: «زمانی که عثمان کار خویش و قیام مردم را دید به معاویه که در شام بود چنین نوشت:... اما بعد، مردم مدینه کافر شدهاند و از اطاعت بیرون رفته و پیمان شکستهاند. از جنگآوران شام که پیش تو هستند، به هر وسیله که میشود به پیش من بفرست».[5]
نکته جالب در برخی نامههای خلیفه سوم این است که او ملتمسانه از دیگران تقاضای کمک میکند، اما جوابی نمیشنود.
او در یکی از نامهها که اهل شام و معاویه را مورد خطاب قرار داده، میگوید: «مدت زمان درنگ من در میان این مردم، طولانى شده است، مرا میان دو کار مخیّر کردهاند، یا سوار شترى پیر شده و از میان آنان بروم و یا اینکه پیراهن خلافت را از تن به در آورم. (فیا غوثاه یا غوثاه، و لا أمیر علیکم دونی، فالعجل العجل یا معاویة، و أدرک ثم أدرک، و ما أراک تدرک) به دادم برسید! به دادم برسید! به غیر از من امیرى بر شما نیست، عجله کن معاویه، عجله کن! زودتر خودت را برسان! هرچه زودتر!
هر چند گمان نمیکنم که کمکت به من برسد».[6]
جالب است که خود عثمان پیشبینی میکند که معاویه به کمکش نخواهد آمد! معاویه هنگامی که با این درخواستهای مکرّر مواجه شد، طبیعتاً نمیتوانست هیچ نوع عکس العملی انجام ندهد و مشخص بود که همپیمانانش که طرفدار عثمان نیز بودند او را به جهت عدم حمایت از عثمان مؤاخذه خواهند کرد. به همین دلیل، معاویه سپاهی دوازده هزار نفری را از دمشق خارج کرد،[7] اما به آنها گفت: در مرزهاى شام بمانید! سپس پیکی برای عثمان فرستاد تا از کار او آگاه گردد. وقتی فرستاده او نزد عثمان آمد، عثمان از تعداد لشکر پرسید؟ آن پیک گفت: آمدهام که نظرت را بدانم و آنگاه نزد آنان برگشته و ایشان را به مدینه آورم. عثمان گفت: نه، به خدا قسم! میخواهید من کشته شوم و بعد از آن پرچم خونخواهی را بلند کنید! برگرد و آنان را نزد من برسان. بعد از آن، دیگر پیک به سوى عثمان برنگشت تا او کشته شد».[8]
تحلیل عثمان کاملاً درست بود؛ معاویه خونخواهی را بر حمایت ترجیح میداد. اگر او هیچ سپاهی نمیفرستاد، مورد سرزنش دوستان عثمان قرار میگرفت و در آینده نیز نمیتوانست خود را خونخواه او معرّفی کرده و در صدد توسعه قدرت خود برآید.
همچنین اگر خود به همراه سپاهی به مدینه آمده و از عثمان تمام قد دفاع میکرد، مشکل او دو چندان میشد و خود را در مقابل انبوهی از مردم که صحابه پیامبر(ص) نیز در میانشان بودند قرار میداد.
در نهایت دلیل رویکرد محافظهکارانه معاویه را میتوان اینگونه تحلیل کرد؛ او نمیدانست در برابر اصحاب رسول خدا(ص) چه واکنشی نشان دهد؟ بر این اساس تصمیم گرفت تا دعوتهای مکرر و درخواستهای عاجزانه عثمان را برای حمایت از وی، پشت گوش انداخته و منتظر بماند تا ببیند سرنوشت نزاع داخلی میان عثمان و مردم به کجا خواهد انجامید، به عبارت دیگر؛ اگر عثمان برجای میماند، معاویه همچنان بر مسند قدرت باقی بود، اگر هم کشته میشد راه برای یک جنگ داخلی که معاویه امیدوار بود در آن پیروز شود، هموار میشد، جنگی که به بهانه خونخواهی عثمان انجام میشد. به محض کشته شدن عثمان، کوشش معاویه برای تحمیق مردم شام بر ضد مردم مدینه و اصحاب پیامبر آغاز شد.[9]
اما تضاد میان این اهمال و آن خونخواهی برای بسیاری از صاحبان بصیرت، روشن و مشخص بود.
امام علی(ع) در نامههای بسیاری که به معاویه نوشت، او را به شدت توبیخ کرده و بیان میدارد که معاویه خود در قتل عثمان شریک بوده، حال چگونه خونخواهی او میکند؟!
«سپس آنچه میان من و عثمان روى داد را یادآورى کردهاى، محض نسبتى که با او دارى به تو پاسخ میدهم: از من و تو کدامیک دشمنیاش با او بیشتر بود، و راه را براى قتل او هموارتر کرد؟ آیا آنکه یاریش را از او دریغ ننموده و از او خواست به جایش بنشیند و دست از اعمالش بردارد، یا کسى که عثمان از او یارى خواست و او یارى دادنش را به تأخیر انداخت، و سپاه مرگ را بر سرش ریخت تا قضاى حق بر او جارى شد؟».[10]
با اینکه منشأ توسعه قدرت معاویه، حمایتهای عثمان بود، اما او هنگام محاصره عثمان توسط گروهی از صحابه و مسلمانان، از حمایتش دریغ کرده، او را تا زمان کشته شدن تنها گذاشت.
ما در این نوشتار به دنبال آن نیستیم که در مورد لزوم دفاع از عثمان، شورش علیه او یا بیطرفی در این ماجرا ابراز عقیده کنیم، بلکه به دنبال این نکته هستیم که چون معاویه به صورت غیر مستقیم در قتل عثمان نقش پررنگی داشت، او نمیتواند امام علی(ع) و پیروانش را به شرکت در قتل عثمان متهم سازد،[1] و اگر بنابر اتهام است، اتهام بیشتری متوجه خود معاویه خواهد بود.
با ذکر این مقدمه باید گفت؛ معاویه در حمایت از عثمان دو برخورد متفاوت داشت؛ تا زمانی که خطر، چندان جدّی نشده و خلیفه هنوز قدرت داشت، از او حمایت کرد، اما بعد از جدّیتر شدن خطر، دیگر حاضر به حمایت از او نشد!
امام علی(ع) در این مورد، خطاب به معاویه، فرمود: «اما جار و جنجالت نسبت به عثمان و کشندگانش! تو وقتى به یارى او برخاستى که از آن یارى سودی میبردی، اما هنگامی که کمک تو براى او سودمند بود به یاریش اقدام نکردى».[2]
آری؛ زمانی که مخالفتها علیه خلیفه آغاز شد و هنوز به اوج خود نرسیده بود؛ معاویه تا حد امکان از عثمان دفاع میکرد و حتی زمانی که عثمان از مردم مدینه مینالید، به او پیشنهاد کرد تا به شام بیاید که مردم آنجا تماماً تحت فرمان او خواهند بود: «با من به شام بیا که اهل شام طاعت خود را ادامه میدهند و من میترسم که مردم بر تو هجوم کنند و تو طاقت دفاع نداشته باشى. [عثمان] گفت: من جوار پیامبر را با چیز دیگر عوض نمیکنم، حتى اگر رگ گردنم را قطع کنند».[3]
همچنین نقل شده است معاویه زمانی که هنوز آتش فتنه چندان شعلهور نشده بود، به خلیفه اعلا کرد که سپاهیانی برای کمک به او خواهد فرستاد: «معاویه گفت: پس من براى حمایت تو لشکر میفرستم که در همینجا اقامت کنند تا اگر حادثه ناگوار رخ داد از تو دفاع کنند. عثمان گفت: من همسایگان پیامبر را دچار زحمت و تنگدستى نخواهم کرد (به سبب اقامت لشکر در مدینه و کم شدن خواربار بر مردم سخت خواهد گذشت).
معاویه گفت: به خدا سوگند تو را خواهند کشت و بر تو هجوم خواهند آورد. عثمان گفت: "حسبى الله و نعم الوکیل" خداوند که بهترین وکیل و حامى من است و براى من کافى خواهد بود. بعد از آن معاویه از نزد عثمان رفت».[4]
اما هنگامی که اوضاع بر عثمان بسیار دشوار شد، رویکرد معاویه تغییر کرد؛ عثمان بارها از او کمک خواست اما پاسخی نشنید: «زمانی که عثمان کار خویش و قیام مردم را دید به معاویه که در شام بود چنین نوشت:... اما بعد، مردم مدینه کافر شدهاند و از اطاعت بیرون رفته و پیمان شکستهاند. از جنگآوران شام که پیش تو هستند، به هر وسیله که میشود به پیش من بفرست».[5]
نکته جالب در برخی نامههای خلیفه سوم این است که او ملتمسانه از دیگران تقاضای کمک میکند، اما جوابی نمیشنود.
او در یکی از نامهها که اهل شام و معاویه را مورد خطاب قرار داده، میگوید: «مدت زمان درنگ من در میان این مردم، طولانى شده است، مرا میان دو کار مخیّر کردهاند، یا سوار شترى پیر شده و از میان آنان بروم و یا اینکه پیراهن خلافت را از تن به در آورم. (فیا غوثاه یا غوثاه، و لا أمیر علیکم دونی، فالعجل العجل یا معاویة، و أدرک ثم أدرک، و ما أراک تدرک) به دادم برسید! به دادم برسید! به غیر از من امیرى بر شما نیست، عجله کن معاویه، عجله کن! زودتر خودت را برسان! هرچه زودتر!
هر چند گمان نمیکنم که کمکت به من برسد».[6]
جالب است که خود عثمان پیشبینی میکند که معاویه به کمکش نخواهد آمد! معاویه هنگامی که با این درخواستهای مکرّر مواجه شد، طبیعتاً نمیتوانست هیچ نوع عکس العملی انجام ندهد و مشخص بود که همپیمانانش که طرفدار عثمان نیز بودند او را به جهت عدم حمایت از عثمان مؤاخذه خواهند کرد. به همین دلیل، معاویه سپاهی دوازده هزار نفری را از دمشق خارج کرد،[7] اما به آنها گفت: در مرزهاى شام بمانید! سپس پیکی برای عثمان فرستاد تا از کار او آگاه گردد. وقتی فرستاده او نزد عثمان آمد، عثمان از تعداد لشکر پرسید؟ آن پیک گفت: آمدهام که نظرت را بدانم و آنگاه نزد آنان برگشته و ایشان را به مدینه آورم. عثمان گفت: نه، به خدا قسم! میخواهید من کشته شوم و بعد از آن پرچم خونخواهی را بلند کنید! برگرد و آنان را نزد من برسان. بعد از آن، دیگر پیک به سوى عثمان برنگشت تا او کشته شد».[8]
تحلیل عثمان کاملاً درست بود؛ معاویه خونخواهی را بر حمایت ترجیح میداد. اگر او هیچ سپاهی نمیفرستاد، مورد سرزنش دوستان عثمان قرار میگرفت و در آینده نیز نمیتوانست خود را خونخواه او معرّفی کرده و در صدد توسعه قدرت خود برآید.
همچنین اگر خود به همراه سپاهی به مدینه آمده و از عثمان تمام قد دفاع میکرد، مشکل او دو چندان میشد و خود را در مقابل انبوهی از مردم که صحابه پیامبر(ص) نیز در میانشان بودند قرار میداد.
در نهایت دلیل رویکرد محافظهکارانه معاویه را میتوان اینگونه تحلیل کرد؛ او نمیدانست در برابر اصحاب رسول خدا(ص) چه واکنشی نشان دهد؟ بر این اساس تصمیم گرفت تا دعوتهای مکرر و درخواستهای عاجزانه عثمان را برای حمایت از وی، پشت گوش انداخته و منتظر بماند تا ببیند سرنوشت نزاع داخلی میان عثمان و مردم به کجا خواهد انجامید، به عبارت دیگر؛ اگر عثمان برجای میماند، معاویه همچنان بر مسند قدرت باقی بود، اگر هم کشته میشد راه برای یک جنگ داخلی که معاویه امیدوار بود در آن پیروز شود، هموار میشد، جنگی که به بهانه خونخواهی عثمان انجام میشد. به محض کشته شدن عثمان، کوشش معاویه برای تحمیق مردم شام بر ضد مردم مدینه و اصحاب پیامبر آغاز شد.[9]
اما تضاد میان این اهمال و آن خونخواهی برای بسیاری از صاحبان بصیرت، روشن و مشخص بود.
امام علی(ع) در نامههای بسیاری که به معاویه نوشت، او را به شدت توبیخ کرده و بیان میدارد که معاویه خود در قتل عثمان شریک بوده، حال چگونه خونخواهی او میکند؟!
«سپس آنچه میان من و عثمان روى داد را یادآورى کردهاى، محض نسبتى که با او دارى به تو پاسخ میدهم: از من و تو کدامیک دشمنیاش با او بیشتر بود، و راه را براى قتل او هموارتر کرد؟ آیا آنکه یاریش را از او دریغ ننموده و از او خواست به جایش بنشیند و دست از اعمالش بردارد، یا کسى که عثمان از او یارى خواست و او یارى دادنش را به تأخیر انداخت، و سپاه مرگ را بر سرش ریخت تا قضاى حق بر او جارى شد؟».[10]
[1]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 2، ص 278، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق؛ ر.ک: «بررسی دفاع امام علی(ع) از عثمان»، سؤال 20416.
[2]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صبحی صالح، نامه 37، ص 410، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[3]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق: خلیل شحادة، ج 2، ص 594، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 157، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[4]. همان.
[5]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 4، ص 368، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[6]. ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 54 – 55، بیروت، دارالأضواء، چاپ اول، 1410ق.
[7]. در برخی از نقلها آمده که این سپاه را بزرگان شام فرستادند و معاویه در آن نقشی نداشت. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 4، ص 368.
[8]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 175، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا.
[9]. جعفریان، رسول، تاریخ خلفاء(از رحلت پیامبر تا زوال امویان)، ص 176، قم، دلیل ما، چاپ سوم، 1383ش.
[10]. نهج البلاغة، نامه 28، ص 388.
نظرات