لطفا صبرکنید
بازدید
7292
7292
آخرین بروزرسانی:
1397/07/10
کد سایت
fa57712
کد بایگانی
70826
نمایه
نفرین حضرت نوح(ع) برای تکذیبکنندگان از قوم خود
طبقه بندی موضوعی
پیامبران اولواالعزم|نوح
اصطلاحات
حضرت نوح (ع)
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|پیامبران
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
حضرت نوح(ع) برای تکذیبکنندگان از قوم خود و نیز برای نجات خویش چه دعاهایی خواند؟
پرسش
حضرت نوح(ع) برای تکذیبکنندگان از قوم خود و نیز برای نجات خویش چه دعاهایی خواند؟
پاسخ اجمالی
بنا بر تحقیق و جستوجو در قرآن و منابع روایی؛ به چند دعا دست یافتیم که حضرت نوح(ع) برای قوم خویش کردند که در ذیل آورده میشود. و در موارد دیگری که در پرسش آمده؛ دعایی نیافتیم.
1. قرآن کریم: «نوح گفت: پروردگارا! قوم من، مرا تکذیب کردند! اکنون میان من و آنها جدایى بیفکن و مرا و مؤمنانى را که با من هستند رهایى بخش!».[1]
2. در روایتی نقل شده است؛ پیامبر خدا(ص)، آنگاه که مردم را به یکتاپرستى میخواند و مردم به طرفش خاک و سنگ و مانند آن میانداختند و هنگامى که به ایشان گفته شد: اکنون وقت آن رسیده است که آنان را نفرین کنى، چنانکه نوح قومش را [با این دعا] به نابودى نفرین کرد!: «اللّهُم اهدِ قَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ، وَانصُرنی عَلَیهِم أن یُجیبونی إلى طاعَتِک»؛ خدایا! قوم مرا هدایت فرما، که اینان ناداناند، و مرا بر آنان نصرت بخش تا دعوت مرا به فرمانبردارى از تو، پاسخ دهند.[2]
3. از امام باقر(ع) پرسیده شد: چرا حضرت نوح(ع) هنگامى که قومش را نفرین کرد، گفت: «پروردگارا! هیچکس از کافران را بر روى زمین مگذار، چرا که اگر تو آنان را بر جاى بگذارى، بندگانت را گمراه میکنند و جز پلیدکارِ ناسپاس نمیزایند»؟[3]
امام(ع) فرمود: «میدانست که از میان آنها، دیگر کسى به راه نخواهد آمد».
گفتم: چگونه این را دانست؟
فرمود: «خداوند به او وحى فرمود که: «از قوم تو، دیگر کسى بجز همانان که ایمان آوردهاند، ایمان نخواهد آورد». اینجا بود که آن نفرین را در حقّ آنان کرد.[4]
4. حضرت نوح(ع) زمانی که نگاهش به فراوانی آبها و بزرگی موجها افتاد، در دلش ترس فراوانی شکل گرفت. پس خداوند به او وحى فرستاد که هزار مرتبه «لا إِلهَ إِلَّا الله» بگو تا آنکه تو را نجات دهم. پس زمانی که باد بر بادبان کشتى وارد شد، حضرت نوح(ع) هزار مرتبه «لا إِلهَ إِلَّا الله» گفت. پس او را خداى تعالى به برکت این کلمه نجات داد.[5]
خداوند نیز نفرین نوح را چنین پاسخ داد: «ما، او (نوح) و کسانى را که با او بودند، در آن کشتى که پر [از انسان و انواع حیوانات] بود، رهایى بخشیدیم! سپس بقیه را غرق کردیم!».[6]
1. قرآن کریم: «نوح گفت: پروردگارا! قوم من، مرا تکذیب کردند! اکنون میان من و آنها جدایى بیفکن و مرا و مؤمنانى را که با من هستند رهایى بخش!».[1]
2. در روایتی نقل شده است؛ پیامبر خدا(ص)، آنگاه که مردم را به یکتاپرستى میخواند و مردم به طرفش خاک و سنگ و مانند آن میانداختند و هنگامى که به ایشان گفته شد: اکنون وقت آن رسیده است که آنان را نفرین کنى، چنانکه نوح قومش را [با این دعا] به نابودى نفرین کرد!: «اللّهُم اهدِ قَومی فَإِنَّهُم لا یَعلَمونَ، وَانصُرنی عَلَیهِم أن یُجیبونی إلى طاعَتِک»؛ خدایا! قوم مرا هدایت فرما، که اینان ناداناند، و مرا بر آنان نصرت بخش تا دعوت مرا به فرمانبردارى از تو، پاسخ دهند.[2]
3. از امام باقر(ع) پرسیده شد: چرا حضرت نوح(ع) هنگامى که قومش را نفرین کرد، گفت: «پروردگارا! هیچکس از کافران را بر روى زمین مگذار، چرا که اگر تو آنان را بر جاى بگذارى، بندگانت را گمراه میکنند و جز پلیدکارِ ناسپاس نمیزایند»؟[3]
امام(ع) فرمود: «میدانست که از میان آنها، دیگر کسى به راه نخواهد آمد».
گفتم: چگونه این را دانست؟
فرمود: «خداوند به او وحى فرمود که: «از قوم تو، دیگر کسى بجز همانان که ایمان آوردهاند، ایمان نخواهد آورد». اینجا بود که آن نفرین را در حقّ آنان کرد.[4]
4. حضرت نوح(ع) زمانی که نگاهش به فراوانی آبها و بزرگی موجها افتاد، در دلش ترس فراوانی شکل گرفت. پس خداوند به او وحى فرستاد که هزار مرتبه «لا إِلهَ إِلَّا الله» بگو تا آنکه تو را نجات دهم. پس زمانی که باد بر بادبان کشتى وارد شد، حضرت نوح(ع) هزار مرتبه «لا إِلهَ إِلَّا الله» گفت. پس او را خداى تعالى به برکت این کلمه نجات داد.[5]
خداوند نیز نفرین نوح را چنین پاسخ داد: «ما، او (نوح) و کسانى را که با او بودند، در آن کشتى که پر [از انسان و انواع حیوانات] بود، رهایى بخشیدیم! سپس بقیه را غرق کردیم!».[6]
[1]. شعراء، 117 - 118.
[2]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 2، ص 298، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[3]. نوح، 26 – 27.
[4]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 31، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[5]. ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، ص 304، قم، دارالذخائر، چاپ اول، 1411ق.
[6]. شعراء، 119 - 120.
نظرات