لطفا صبرکنید
بازدید
8621
8621
آخرین بروزرسانی:
1395/09/24
کد سایت
fa61387
کد بایگانی
75503
نمایه
برترین ویژگیهای مؤمنان
طبقه بندی موضوعی
تفسیر|اسلام و ایمان
اصطلاحات
ایمان(مؤمن)|توکل
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
چرا در آیاتی مانند آیه 2 سوره انفال؛ پروردگار با استفاده از قید حصری «إنما المؤمنون»، برخی مسلمانانی که عملکرد ضعیفتری دارند را از دایره افراد باایمان خارج کرده است؟!
پرسش
تفسیر آیه «إِنَّما الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمانًا وَ عَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ»، چیست؟ و چرا خدا از «انّما» استفاده کرده است؟ آیا برای این است که بگوید اگر کسی حتی اگر یکی از ویژگیهای ذکر شده درباره مؤمنان که در این آیه آمده است را نداشته باشد، مؤمن نیست؟
پاسخ اجمالی
در پارهای از آیات، تنها افرادی با ویژگیهای خاص به عنوان مصداقی برای افراد باایمان اعلام شدهاند. به عنوان نمونه، در آیه 2 سوره انفال، خداوند درباره ویژگیهای مؤمنان میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ».
در این آیه شریفه، پروردگار به برخی از صفات برجسته مؤمنان اشاره کرده که، جنبه روحانى و معنوى و باطنى دارند؛ این صفات عبارتاند از: «ترسیدن و تکان خوردن دل هنگام ذکر خدا»، «تکامل ایمان» و «توکل».[1]
1. تنها افرادی را میتوان باایمان پنداشت که هرگاه نام خدا برده شود، دلهایشان به خاطر احساس مسئولیت در پیشگاهش ترسان میگردد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ».
«وجل» همان حالت خوف و ترسى است که به انسان دست میدهد[2] که سرچشمه آن یکى از این دو چیز است؛ گاهى به خاطر درک مسئولیتها و احتمال انجام ندادن وظائف الهی میباشد،[3] و گاهى به خاطر درک عظمت مقام و توجه به وجود بیانتهای خدای متعال است.[4]
مؤمن واقعی در شناخت خداوند به پایهاى رسیده است که یاد خدا موجب خوف او میشود؛ زیرا به عظمت و قدرت خداوندى آگاه است و میداند که علم خدا بر او احاطه دارد و خدا او را میبیند و سخنش را میشنود. پس چرا از او نترسد؟
2. آنها همواره در مسیر «تکامل» پیش میروند و لحظهاى آرام ندارند: «و هنگامى که آیات خدا بر آنها خوانده شود بر ایمانشان افزوده میشود» (وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً).
نموّ و تکامل، خاصیت همه موجودات زنده است، موجود فاقد نمو و تکامل یا مرده است و یا در سراشیبى مرگ قرار گرفته، مؤمنان راستین، ایمانى زنده دارند، که نهالش با آبیارى از آیات خدا روزبهروز نمو بیشتر و گلها و شکوفهها و میوههاى تازهترى پیدا میکند، آنها همچنان مردگان زندهنما در جا نمیزنند، و در یک حال رکود و یکنواختى مرگبار نیستند، هر روز که نو میشود فکر و ایمان و صفات آنها هم نو میشود.[5]
قلوب مؤمنان از یاد خدا متأثر میشود و یاد خدا بر ایمانشان میافزاید؛ زیرا گوش فرادادنشان به آیات خدا دور از حجاب کفر و انکار صورت میگیرد و خیال فسق و فجور آنرا نمیآلاید. در حالیکه منافق وقتی آیات خدا را بشنود بر کفرش و انکارش میافزاید؛ زیرا آنها را در ذهن خویش به گونهاى تفسیر میکند که بر عکس نتیجه میدهد.[6]
3. سومین صفت بارز مؤمنان راستین این است که «تنها بر پروردگار خویش تکیه و توکل میکنند» (وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).
افق فکر آنها آنچنان بلند است که از تکیه کردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، اِبا دارند، آنها آب را از سرچشمه میگیرند و هر چه میخواهند و میطلبند، از اقیانوس بیکران عالم هستى، از ذات پاک پروردگار میخواهند، روحشان بزرگ و سطح فکرشان بلند، و تکیهگاهشان تنها خدا است.
ناگفته نماند که؛ مفهوم توکل، چشمپوشى از عالَم اسباب و دست روى دست گذاشتن و به گوشهاى نشستن نیست، بلکه مفهومش خودسازى و بلندنظرى و عدم وابستگى به این و آن و ژرفنگرى است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توکل بر خدا است؛ زیرا هر تأثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است.[7]
نکته پایانی اینکه؛ اگرچه در این آیه شریفه (و نیز آیات مشابه) با لفظ «إنّما» صفات مؤمنان راستین و کامل بیان شده است؛ یعنی حصر مربوط است به ایمان کامل،[8] اما با توجه به اینکه ایمان دارای مراتب و درجات گوناگون است،[9] آیاتی از این قبیل به ویژگی مؤمنانی که در مراتب بالاتر هستند میپردازد نه آنکه بخواهد بگوید هر کسی که یکی از این ویژگیها را نداشت اما اظهار ایمان کرد، از دایره مؤمنان به صورت کلی خارج شده است؛ زیرا آنچه آدمی را از دایره ایمان خارج میکند و میتوان گفت فرد، مؤمن نیست، مخالفت از روی عمد و علم با خداوند و رسولش است.[10]
در این آیه شریفه، پروردگار به برخی از صفات برجسته مؤمنان اشاره کرده که، جنبه روحانى و معنوى و باطنى دارند؛ این صفات عبارتاند از: «ترسیدن و تکان خوردن دل هنگام ذکر خدا»، «تکامل ایمان» و «توکل».[1]
1. تنها افرادی را میتوان باایمان پنداشت که هرگاه نام خدا برده شود، دلهایشان به خاطر احساس مسئولیت در پیشگاهش ترسان میگردد: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ».
«وجل» همان حالت خوف و ترسى است که به انسان دست میدهد[2] که سرچشمه آن یکى از این دو چیز است؛ گاهى به خاطر درک مسئولیتها و احتمال انجام ندادن وظائف الهی میباشد،[3] و گاهى به خاطر درک عظمت مقام و توجه به وجود بیانتهای خدای متعال است.[4]
مؤمن واقعی در شناخت خداوند به پایهاى رسیده است که یاد خدا موجب خوف او میشود؛ زیرا به عظمت و قدرت خداوندى آگاه است و میداند که علم خدا بر او احاطه دارد و خدا او را میبیند و سخنش را میشنود. پس چرا از او نترسد؟
2. آنها همواره در مسیر «تکامل» پیش میروند و لحظهاى آرام ندارند: «و هنگامى که آیات خدا بر آنها خوانده شود بر ایمانشان افزوده میشود» (وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً).
نموّ و تکامل، خاصیت همه موجودات زنده است، موجود فاقد نمو و تکامل یا مرده است و یا در سراشیبى مرگ قرار گرفته، مؤمنان راستین، ایمانى زنده دارند، که نهالش با آبیارى از آیات خدا روزبهروز نمو بیشتر و گلها و شکوفهها و میوههاى تازهترى پیدا میکند، آنها همچنان مردگان زندهنما در جا نمیزنند، و در یک حال رکود و یکنواختى مرگبار نیستند، هر روز که نو میشود فکر و ایمان و صفات آنها هم نو میشود.[5]
قلوب مؤمنان از یاد خدا متأثر میشود و یاد خدا بر ایمانشان میافزاید؛ زیرا گوش فرادادنشان به آیات خدا دور از حجاب کفر و انکار صورت میگیرد و خیال فسق و فجور آنرا نمیآلاید. در حالیکه منافق وقتی آیات خدا را بشنود بر کفرش و انکارش میافزاید؛ زیرا آنها را در ذهن خویش به گونهاى تفسیر میکند که بر عکس نتیجه میدهد.[6]
3. سومین صفت بارز مؤمنان راستین این است که «تنها بر پروردگار خویش تکیه و توکل میکنند» (وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ).
افق فکر آنها آنچنان بلند است که از تکیه کردن بر مخلوقات ضعیف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، اِبا دارند، آنها آب را از سرچشمه میگیرند و هر چه میخواهند و میطلبند، از اقیانوس بیکران عالم هستى، از ذات پاک پروردگار میخواهند، روحشان بزرگ و سطح فکرشان بلند، و تکیهگاهشان تنها خدا است.
ناگفته نماند که؛ مفهوم توکل، چشمپوشى از عالَم اسباب و دست روى دست گذاشتن و به گوشهاى نشستن نیست، بلکه مفهومش خودسازى و بلندنظرى و عدم وابستگى به این و آن و ژرفنگرى است، استفاده از عالم اسباب جهان طبیعت و حیات، عین توکل بر خدا است؛ زیرا هر تأثیرى در این اسباب است به خواست خدا و طبق اراده او است.[7]
نکته پایانی اینکه؛ اگرچه در این آیه شریفه (و نیز آیات مشابه) با لفظ «إنّما» صفات مؤمنان راستین و کامل بیان شده است؛ یعنی حصر مربوط است به ایمان کامل،[8] اما با توجه به اینکه ایمان دارای مراتب و درجات گوناگون است،[9] آیاتی از این قبیل به ویژگی مؤمنانی که در مراتب بالاتر هستند میپردازد نه آنکه بخواهد بگوید هر کسی که یکی از این ویژگیها را نداشت اما اظهار ایمان کرد، از دایره مؤمنان به صورت کلی خارج شده است؛ زیرا آنچه آدمی را از دایره ایمان خارج میکند و میتوان گفت فرد، مؤمن نیست، مخالفت از روی عمد و علم با خداوند و رسولش است.[10]
[1]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 11، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. صاحب بن عباد، اسماعیل بن عباد، المحیط فی اللغة، ج 7، ص 184، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1414ق؛ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص 855، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، 1412ق.
[3]. رشیدالدین میبدی، احمد بن ابیسعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، ج 4، ص 5، تهران، امیر کبیر، چاپ پنجم، 1371ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7، ص 86، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[4]. فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 424، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1418ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 2، ص 159، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، 1373ش.
[5]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 87.
[6]. مدرسی، سید محمد تقی، من هدی القرآن، تهران، ج 4، ص 13 – 14، دار محبی الحسین، چاپ اول، 1419ق.
[7]. تفسیر نمونه، ج 7، ص 88.
[8]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 195، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق؛ سیوطى، عبد الرحمن بن ابى بکر، الأشباه و النظائر فی النحو، ج 4، ص 144 - 145، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ دوم، بیتا.
[9]. ر. ک: «درجات ایمان»، سؤال 26720.
[10]. بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 268، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق.
نظرات