لطفا صبرکنید
بازدید
6654
6654
آخرین بروزرسانی:
1398/03/11
کد سایت
fa65016
کد بایگانی
79689
نمایه
فرق خوارج با شامیان در کلام امام علی(ع)
اصطلاحات
خوارج
گروه بندی اصطلاحات
فرقهها، مذهبها، گروهها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
امام علی(ع) به پیروانش سفارش کرد تا بعد از شهادتشان با خوارج به نبرد برنخیزند؛ چون آنان ناآگاهانه گمان میکنند که در مسیر حقّ هستند! آیا نبرد با داعش و گروههای تکفیری نیز مصداق این سفارش نیست؟!
پرسش
حضرت علی(ع) در نهج البلاغه در رابطه با جنگ با خوارج که در زمان ما در داعش و وهابیها تجلّی کرده، این مطلب را دارند که: «بعد از من با خوارج نبرد نکنید؛ زیرا کسی که در جستوجوی حق بوده و خطا کرده مانند کسی نیست که طالب بوده و آنرا یافته است». (نهج البلاغه، خطبه 61)؛ منظور ایشان از دلیل نجنگیدن با خوارج چیست؟ لطفاً توضیح دهید.
پاسخ اجمالی
همانگونه که در پرسش آمده، در سفارشی از امام علی(ع) میخوانیم: «لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِی فَلَیسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ کَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَکَه»؛[1] پس از من با خوارج نبرد نکنید؛ چون کسى که حق را بجوید و اشتباه کند مانند کسى نیست که باطل را بخواهد و آنرا بیابد.
توضیح:
امام علی(ع) در این کلام کوتاه و پر معنا، دستور روشنى درباره نبردهای نظامی بعد از خودشان بیان میفرمایند که بر اساس آن، پیروان حضرتشان نباید خود را درگیر نبرد با خوارج کرده، بلکه باید لبه تیز حملات خود را متوجّه حکومت ظالمانه و ویرانگر بنى امیه کنند.
اکنون این پرسش به ذهن میآید که امام علی(ع) خود به نبرد با خوارج پرداخته و سرانجام توسط یکی از آنان به شهادت رسید. پس سفارش به ترک نبرد با خوارج که مخالف با سیره عملی حضرتشان است، چه توجیهی دارد؟!
در پاسخ باید گفت؛ امام(ع) در همان سفارش مهم به دلیل این موضوع نیز اشاره نموده و میفرماید: آنکه در جستوجوى حق بوده و خطا کرده، مانند آنکس نیست بطلان رویکرد خود را میداند، اما با این وجود برای به دست آوردن آن تلاش میکند.
منظور امام(ع) از «کسی که طالب باطل است»، معاویه و یاران او است.[2] به این ترتیب، به اصحابش توصیه میکند به جاى اینکه در دو جبهه مبارزه کنند، مبارزه خود را متوجّه غاصبان بنى امیه و غارتگران شام سازند.[3]
امام علی(ع) میدانست که یارانشان مانند خود ایشان نبوده و توان مبارزه در دو جبهه را ندارند؛ از اینرو، و با این ارزیابی و آیندهنگری به آنها توصیه میکند که نیروى خود را پراکنده نکنند و در آنِ واحد با دو دشمن وارد مبارزه نشوند، بویژه آنکه «خوارج» با حکومت شام، سخت مخالف بودند و ممکن بود در یک جبهه همراه مؤمنان راستین، با شامیان وارد جنگ شوند. از اینها گذشته، بخش وسیعی از «خوارج» در مرکز حکومت امیر مؤمنان علی(ع) قرار داشتند و به آسانى میتوانستند آنجا را ناامن کنند. مجموعه این جهات سبب شد که امام(ع) این دستور حساب شده را درباره دوران بعد از خودش، به یارانش دهد.[4]
به عبارت دیگر، شرایط زمان امام علی(ع) با شرایط دوران بعد از حضرتشان کاملاً متفاوت بود، و فرمانده لایق و مدبّر کسى است که شرایط مبارزه را روز به روز، بلکه ساعت به ساعت، در نظر گیرد و هرگز جمود بر یک روش نداشته باشد.
علّتى که امام(ع) براى این دستور ذکر میکند بسیار دقیق و لطیف است؛ در مقایسه خوارج با ظالمان شام، نباید فراموش کنید که اینها افراد نادانى بودند که به گمان خود به طلب حق برخاستند، ولى بر اثر جهل و تعصّب، راه افراط را پیموده، از حق تجاوز نموده و در آن سوى حق قرار گرفتند، ولى معاویه و یارانش آگاهانه به دنبال باطل رفتند و به آن رسیدند. بنابراین، اگر بنا باشد انسان تنها با یکى از این دو دشمن مبارزه کند و توانایى بر پیکار هر دو را نداشته باشد، کدام را باید انتخاب نماید؟ مشخص است که ابتدا باید گروه دوم را براى مبارزه برگزید و هرگاه از مبارزه با او فراغت حاصل شد، به مبارزه با گروه باطل اوّل برخاست.
در همین راستا بعد از شهادت امیر مؤمنان(ع) و بعد از صلح امام حسن(ع) و هنگامی که ایشان عازم بازگشت به مدینه بودند، گروهی از «خوارج» بر معاویه شوریدند. معاویه به امام حسن(ع) پیغام فرستاد تا حضرتشان مبارزه با خوارج را بر عهده گیرد! امام در پاسخ فرمود: «من براى حفظ خونهاى مسلمین از ادامه نبرد با تو خوددارى کردم، آیا اکنون به نمایندگی از تو (و زیر پرچم تو) با گروهى جنگ کنم که خودت نسبت به آنان، بیشتر سزاوار کشته شدنی؟!».[5]
هدف امام از این جواب، آن بود که «خوارج» هر چند گمراهند، امّا گمراهى آنها کمتر از معاویه و همدستان او است.
امام على(ع) به دست خوارج شهید شد و این جنایت بزرگ در جهان اسلام به وسیله آنها رخ داد و این کار در زمان خود آنحضرت نیز پیشبینى شده بود، با این حال، امام به دنبال مصلحت مسلمانان است و نه انتقامجویی شخصی و این یکى از نشانههاى بارز عدالت آنحضرت است که در تاریخ زمامداران جهان، کمتر نظیر آن دیده شده است.
بدیهى است این دستور امام(ع) ناظر به زمانى است که «خوارج» دست به شرارت و ناامنى در شهرهاى مسلمین نزده و در موضع تهاجمی قرار نگیرند، وگرنه بدیهی است که دفاع از خود در برابر حمله دشمن، لازم و واجب است.
بنابراین، اگر گروههای تکفیری که مانند «داعش» تفکّری خوارجگونه دارند، در بین مردم دست به جنایت و قتل و غارت بزنند، قطعاً باید با آنان مقابله کرد، اما اگر آنان تنها به تبلیغ تفکّر ناآگاهانه خود پرداخته و علاوه بر آن، دشمنی که بر بطلان مسیر خود آگاهی دارد در مقابل ماست، مقابله با گروه دوم از ضرورت بیشتری برخوردار است.
توضیح:
امام علی(ع) در این کلام کوتاه و پر معنا، دستور روشنى درباره نبردهای نظامی بعد از خودشان بیان میفرمایند که بر اساس آن، پیروان حضرتشان نباید خود را درگیر نبرد با خوارج کرده، بلکه باید لبه تیز حملات خود را متوجّه حکومت ظالمانه و ویرانگر بنى امیه کنند.
اکنون این پرسش به ذهن میآید که امام علی(ع) خود به نبرد با خوارج پرداخته و سرانجام توسط یکی از آنان به شهادت رسید. پس سفارش به ترک نبرد با خوارج که مخالف با سیره عملی حضرتشان است، چه توجیهی دارد؟!
در پاسخ باید گفت؛ امام(ع) در همان سفارش مهم به دلیل این موضوع نیز اشاره نموده و میفرماید: آنکه در جستوجوى حق بوده و خطا کرده، مانند آنکس نیست بطلان رویکرد خود را میداند، اما با این وجود برای به دست آوردن آن تلاش میکند.
منظور امام(ع) از «کسی که طالب باطل است»، معاویه و یاران او است.[2] به این ترتیب، به اصحابش توصیه میکند به جاى اینکه در دو جبهه مبارزه کنند، مبارزه خود را متوجّه غاصبان بنى امیه و غارتگران شام سازند.[3]
امام علی(ع) میدانست که یارانشان مانند خود ایشان نبوده و توان مبارزه در دو جبهه را ندارند؛ از اینرو، و با این ارزیابی و آیندهنگری به آنها توصیه میکند که نیروى خود را پراکنده نکنند و در آنِ واحد با دو دشمن وارد مبارزه نشوند، بویژه آنکه «خوارج» با حکومت شام، سخت مخالف بودند و ممکن بود در یک جبهه همراه مؤمنان راستین، با شامیان وارد جنگ شوند. از اینها گذشته، بخش وسیعی از «خوارج» در مرکز حکومت امیر مؤمنان علی(ع) قرار داشتند و به آسانى میتوانستند آنجا را ناامن کنند. مجموعه این جهات سبب شد که امام(ع) این دستور حساب شده را درباره دوران بعد از خودش، به یارانش دهد.[4]
به عبارت دیگر، شرایط زمان امام علی(ع) با شرایط دوران بعد از حضرتشان کاملاً متفاوت بود، و فرمانده لایق و مدبّر کسى است که شرایط مبارزه را روز به روز، بلکه ساعت به ساعت، در نظر گیرد و هرگز جمود بر یک روش نداشته باشد.
علّتى که امام(ع) براى این دستور ذکر میکند بسیار دقیق و لطیف است؛ در مقایسه خوارج با ظالمان شام، نباید فراموش کنید که اینها افراد نادانى بودند که به گمان خود به طلب حق برخاستند، ولى بر اثر جهل و تعصّب، راه افراط را پیموده، از حق تجاوز نموده و در آن سوى حق قرار گرفتند، ولى معاویه و یارانش آگاهانه به دنبال باطل رفتند و به آن رسیدند. بنابراین، اگر بنا باشد انسان تنها با یکى از این دو دشمن مبارزه کند و توانایى بر پیکار هر دو را نداشته باشد، کدام را باید انتخاب نماید؟ مشخص است که ابتدا باید گروه دوم را براى مبارزه برگزید و هرگاه از مبارزه با او فراغت حاصل شد، به مبارزه با گروه باطل اوّل برخاست.
در همین راستا بعد از شهادت امیر مؤمنان(ع) و بعد از صلح امام حسن(ع) و هنگامی که ایشان عازم بازگشت به مدینه بودند، گروهی از «خوارج» بر معاویه شوریدند. معاویه به امام حسن(ع) پیغام فرستاد تا حضرتشان مبارزه با خوارج را بر عهده گیرد! امام در پاسخ فرمود: «من براى حفظ خونهاى مسلمین از ادامه نبرد با تو خوددارى کردم، آیا اکنون به نمایندگی از تو (و زیر پرچم تو) با گروهى جنگ کنم که خودت نسبت به آنان، بیشتر سزاوار کشته شدنی؟!».[5]
هدف امام از این جواب، آن بود که «خوارج» هر چند گمراهند، امّا گمراهى آنها کمتر از معاویه و همدستان او است.
امام على(ع) به دست خوارج شهید شد و این جنایت بزرگ در جهان اسلام به وسیله آنها رخ داد و این کار در زمان خود آنحضرت نیز پیشبینى شده بود، با این حال، امام به دنبال مصلحت مسلمانان است و نه انتقامجویی شخصی و این یکى از نشانههاى بارز عدالت آنحضرت است که در تاریخ زمامداران جهان، کمتر نظیر آن دیده شده است.
بدیهى است این دستور امام(ع) ناظر به زمانى است که «خوارج» دست به شرارت و ناامنى در شهرهاى مسلمین نزده و در موضع تهاجمی قرار نگیرند، وگرنه بدیهی است که دفاع از خود در برابر حمله دشمن، لازم و واجب است.
بنابراین، اگر گروههای تکفیری که مانند «داعش» تفکّری خوارجگونه دارند، در بین مردم دست به جنایت و قتل و غارت بزنند، قطعاً باید با آنان مقابله کرد، اما اگر آنان تنها به تبلیغ تفکّر ناآگاهانه خود پرداخته و علاوه بر آن، دشمنی که بر بطلان مسیر خود آگاهی دارد در مقابل ماست، مقابله با گروه دوم از ضرورت بیشتری برخوردار است.
[1]. سیدرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، خطبه 61، ص 94، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
این کلام حضرتشان در منابع فراوانی؛ مانند محاسن بیهقى، مروج الذّهب مسعودى، کامل مبرّد، علل الشرایع صدوق و التهذیب شیخ طوسى، آمده است.
این کلام حضرتشان در منابع فراوانی؛ مانند محاسن بیهقى، مروج الذّهب مسعودى، کامل مبرّد، علل الشرایع صدوق و التهذیب شیخ طوسى، آمده است.
[2]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 33، ص 434، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[3]. مکارم شیرازى، ناصر، پیام امام امیر المؤمنین(ع)، ج 3، ص 16، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1386ش.
[4]. همان.
[5]. ابن ابی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 98، قم، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
نظرات