لطفا صبرکنید
بازدید
26443
26443
آخرین بروزرسانی:
1402/09/08
کد سایت
fa690
کد بایگانی
631
نمایه
هدایت بشر
طبقه بندی موضوعی
فطرت|آفرینش انسان و جهان
اصطلاحات
هدایت ، اهتداء ، رهنمایی، راهیابی
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
چرا خداوند همه انسانها را از ابتدا هدایت نکرده و آنان را مسلمان نیافریده است؟
پرسش
چرا خداوند همه ما انسانها را مسلمان نیافریده و در این بین کافر و مسیحی و...، وجود دارد؟
پاسخ اجمالی
خداوند انسان را خداشناس و خداپرست، مجهز به نیروی تعقل و اندیشه و صاحب اراده و اختیار آفریده، و برای راهنمایی بشر انبیای الهی را فرستاده است. پس خداوند کسی را کافر، مسیحی، یهودی و... خلق نمی کند؛ بلکه این انسان است که در اثر سوء اختیار خود و یا شرایط محیطی دچار انحراف می شود.
پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «فرزند بر فطرت توحید متولد می شود، پدر و مادر، او را یهودی یا مسیحی میکنند».
پاسخ تفصیلی
برای روشن شدن پاسخ نکاتی را متذکر می شویم:
1. وجود خداوند تبارک و تعالی عین کمال، خیر و رحمت است. همه موجودات را بر اساس خیر و رحمت وجودی خود خلق نموده است و بهمین جهت هر موجودی در مرتبۀ خود کامل و بی نقص است.
2. انسان، کامل ترین مخلوق خداوند است؛ چون اولاً: خلیفۀ خداوند است.[1] ثانیاً: همۀ موجودات برای انسان خلق شده اند.[2]
به همین جهت انسان دارای ابعاد مختلف وجودی و کمالی است و ما در این جا به چند بعد کمالی انسان که مرتبط با این بحث است اشاره می کنیم:
الف. برخورداری از نعمت آگاهی و تعقل:
"قسم به نفس و آن که نیکویش بیافریده سپس بدیها و پرهیزگاریهایش را به او الهام کرده است".[3]
ب. مجهز بودن به نعمت فطرت (خداشناسی و خداپرستی):
چون خداوند معرفت و گرایش به خود را در نهاد و سرشت انسان قرار داده است:[4]
"و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم".[5]
"به یکتاپرستی روی به دین آور فطرتی است که خدا همه را بدان فطرت بیافریده است و در آفرینش خدا تغییری نیست ، دین پاک و پایدار این است، ولی بیشتر مردم نمی دانند".[6]
ج. داشتن اراده و اختیار:
انسان بر خلاف بسیاری مخلوقات دیگر، تنها در سایۀ گزینش آگاهانه به کمال و هدف از خلقت خود دست می یابد و از این رو کمال آدمی اختیاری و اکتسابی است.[7]
قرآن می فرماید: "بگو: حق از جانب پروردگارتان (رسیده) است، پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند".[8] "راه را به او (انسان) نشان داده ایم. (انسان) یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس.[9]
به عبارت دیگر، خداوند موجوداتی دارد که نمی توانند عصیان الاهی را انجام دهند،[10] ولی اراده کرده است که انسان با اراده و اختیار خود راه کمال را طی کند و عصیان الاهی را مرتکب نشود.
1. یکی از جلوه های رحمت خداوند - علاوه بر فراهم نمودن اسباب هدایت تکوینی در وجود انسان - ، فرستادن پیامبران الاهی است که راهنمای بشر برای رسیدن به مرتبۀ کمال نهایی هستند.
2. همۀ انبیای الاهی انسان ها را به توحید دعوت می نمودند و در واقع همۀ انبیا خود مسلمان بودند[11] و مردم را به اسلام دعوت می کردند؛ زیرا اسلام چیزی غیر از آنچه فطرت آورده است، نیست. به عبارت دیگر، پدیدۀ تکوینی (فطرت) هماهنگی کامل با پدیدۀ تشریعی (دین الاهی که از او به اسلام تعبیر آورده می شود)، دارد.
اما شریعت واقعی انبیای گذشته، در گذر زمان دچار تحریف شده است. علاوه همۀ انبیا - غیر از پیامبر اسلام که خاتم الانبیاء بودند - بشارت به پیامبر بعدی می دادند و لازمۀ پذیرش دعوت هر پیامبری ایمان به پیامبر بعدی بوده است.
پس ادیان فعلی، دیگر صلاحیت پذیرش را ندارند و مورد قبول نیستند! در حالی که تنها دین نجات بخش و مقبول در نزد خداوند اسلام است. "همانا دین در نزد حداوند اسلام است".[12] "و هر کس غیر از اسلام دین دیگری انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد".[13]
نتیجه این که خداوند انسان را خداشناس و خداپرست، مجهز به نیروی تعقل و اندیشه و صاحب اراده و اختیار آفریده است و برای راهنمایی بشر انبیای الاهی را فرستاده است. پس خداوند کسی را کافر، مسیحی، یهودی و... خلق نمی کند، بلکه این انسان است که در اثر سوء اختیار خود و یا شرایط محیطی دچار انحراف می شود.[14]
پیامبر (ص) می فرماید: "هر فرزند بر فطرت توحید متولد می شود، پدر و مادر، او را یهودی یا مسیحی می کنند".[15]
1. وجود خداوند تبارک و تعالی عین کمال، خیر و رحمت است. همه موجودات را بر اساس خیر و رحمت وجودی خود خلق نموده است و بهمین جهت هر موجودی در مرتبۀ خود کامل و بی نقص است.
2. انسان، کامل ترین مخلوق خداوند است؛ چون اولاً: خلیفۀ خداوند است.[1] ثانیاً: همۀ موجودات برای انسان خلق شده اند.[2]
به همین جهت انسان دارای ابعاد مختلف وجودی و کمالی است و ما در این جا به چند بعد کمالی انسان که مرتبط با این بحث است اشاره می کنیم:
الف. برخورداری از نعمت آگاهی و تعقل:
"قسم به نفس و آن که نیکویش بیافریده سپس بدیها و پرهیزگاریهایش را به او الهام کرده است".[3]
ب. مجهز بودن به نعمت فطرت (خداشناسی و خداپرستی):
چون خداوند معرفت و گرایش به خود را در نهاد و سرشت انسان قرار داده است:[4]
"و هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم".[5]
"به یکتاپرستی روی به دین آور فطرتی است که خدا همه را بدان فطرت بیافریده است و در آفرینش خدا تغییری نیست ، دین پاک و پایدار این است، ولی بیشتر مردم نمی دانند".[6]
ج. داشتن اراده و اختیار:
انسان بر خلاف بسیاری مخلوقات دیگر، تنها در سایۀ گزینش آگاهانه به کمال و هدف از خلقت خود دست می یابد و از این رو کمال آدمی اختیاری و اکتسابی است.[7]
قرآن می فرماید: "بگو: حق از جانب پروردگارتان (رسیده) است، پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند".[8] "راه را به او (انسان) نشان داده ایم. (انسان) یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس.[9]
به عبارت دیگر، خداوند موجوداتی دارد که نمی توانند عصیان الاهی را انجام دهند،[10] ولی اراده کرده است که انسان با اراده و اختیار خود راه کمال را طی کند و عصیان الاهی را مرتکب نشود.
1. یکی از جلوه های رحمت خداوند - علاوه بر فراهم نمودن اسباب هدایت تکوینی در وجود انسان - ، فرستادن پیامبران الاهی است که راهنمای بشر برای رسیدن به مرتبۀ کمال نهایی هستند.
2. همۀ انبیای الاهی انسان ها را به توحید دعوت می نمودند و در واقع همۀ انبیا خود مسلمان بودند[11] و مردم را به اسلام دعوت می کردند؛ زیرا اسلام چیزی غیر از آنچه فطرت آورده است، نیست. به عبارت دیگر، پدیدۀ تکوینی (فطرت) هماهنگی کامل با پدیدۀ تشریعی (دین الاهی که از او به اسلام تعبیر آورده می شود)، دارد.
اما شریعت واقعی انبیای گذشته، در گذر زمان دچار تحریف شده است. علاوه همۀ انبیا - غیر از پیامبر اسلام که خاتم الانبیاء بودند - بشارت به پیامبر بعدی می دادند و لازمۀ پذیرش دعوت هر پیامبری ایمان به پیامبر بعدی بوده است.
پس ادیان فعلی، دیگر صلاحیت پذیرش را ندارند و مورد قبول نیستند! در حالی که تنها دین نجات بخش و مقبول در نزد خداوند اسلام است. "همانا دین در نزد حداوند اسلام است".[12] "و هر کس غیر از اسلام دین دیگری انتخاب کند از او پذیرفته نخواهد شد".[13]
نتیجه این که خداوند انسان را خداشناس و خداپرست، مجهز به نیروی تعقل و اندیشه و صاحب اراده و اختیار آفریده است و برای راهنمایی بشر انبیای الاهی را فرستاده است. پس خداوند کسی را کافر، مسیحی، یهودی و... خلق نمی کند، بلکه این انسان است که در اثر سوء اختیار خود و یا شرایط محیطی دچار انحراف می شود.[14]
پیامبر (ص) می فرماید: "هر فرزند بر فطرت توحید متولد می شود، پدر و مادر، او را یهودی یا مسیحی می کنند".[15]
[1] بقرة، 30. "و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة".
[2] جاثیه، 13. "و سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض".
[3] شمس، 7 و 8 ."و نفس و ما سویها فالهمها فجورها و تقویها".
[4] برای آگاهی بیشتر، نک: نمایۀ، فطرت و گرایش به فساد، سؤال 44.
[5] اعراف، 172.
[6] روم، 30.
[7] معارف اسلامی، ج 1، ص 109؛ برای آگاهی بیشتر، نک: نمایۀ، عامل انحراف از صراط مستقیم، سؤال 164؛ انسان و اختیار، سؤال 287.
[8] کهف، 29. "و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر".
[9] انسان، 3. "انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً".
[10] " لا یَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ"، تحریم، 6.
[11] "ما کانَ إِبْراهیمُ یَهُودِیًّا وَ لا نَصْرانِیًّا وَ لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکین".
آل عمران، 67.
آل عمران، 67.
[12] آل عمران، 19.
[13] آل عمران، 85.
[14] برای آگاهی بیشتر، نک: نمایۀ، هدایت الهی و اختیار، سؤال 292.
[15] بحار الانوار، ج 3، ص 289.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات