لطفا صبرکنید
بازدید
23741
23741
آخرین بروزرسانی:
1395/12/19
کد سایت
fa73255
کد بایگانی
89614
نمایه
حرام کردن حلال خدا؛ نقشه شیطان
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
تفسیر آیه 119 سوره نساء چیست و آیا میتوان از آن نتیجه گرفت که گوش حیوانات، خوردنش حرام است؟
پرسش
در ترجمه آیه 119 سوره نساء از زبان شیطان رجیم آمده که «آنان را وادار میکنم که گوشهای چهارپایان را (به نشانه حرام بودن بهرهگیری از آنان) بشکافند...»؛ آیا این به این معنا نیست که خوردن گوش حیوانات حرام است؟
پاسخ اجمالی
«وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبیناً».
خداوند در این آیه شریفه به برخی اهداف شیطان اشاره کرده و بر دشمنی او با فرزندان آدم تأکید میورزد. در این میان، به یکی از فریبکاریهای او نیز اشاره میکند.
شیطان به خدا عرضه میدارد:
1. (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ) و حتماً آدمیان را گمراه میسازم.
2. (وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ) و آنان با آرزوهاى دور و دراز و رنگارنگ سرگرم میکنم.
3. (وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ) و به آنان فرمان میدهم که گوشهاى چهارپایان را بشکافند و یا قطع کنند!
این بخش از آیه، اشاره به یکى از اعمال خرافی و زشت دوران جاهلیت است که در میان بتپرستان رواج داشت. آنان برای علامتگذاری، گوش بعضى از چهارپایان زنده را میشکافتند و یا به کلى قطع میکردند و سوار شدن بر آنرا ممنوع میدانستند و از آن استفاده نمیکردند و در واقع حلال خدا را حرام میکردند![1]
در آن دوره، برخی مردم شتری را که پنج بار زاییده و پنجمین بچهاش نر بود به گمان خود مورد احترام و تقدیس قرار داده و گوش حیوان را از بالا شکاف داده و یا آنرا میبریدند تا کسی او را نکشد![2] بریدن گوش این حیوانات، بخشی از آیین بتپرستی به شمار میآمد؛ از اینرو در این آیه، خداوند چنین سنت جاهلی را به رسمیت نشناخته و نتیجهاش حلال بودن این حیوانات میباشد که شامل گوش آنان نیز خواهد بود.
نقل چنین بدعتی میتواند تنها برای نشان دادن یکی از راههای فریب شیطان از راه ترویج خرافهگرایی باشد.
4. (وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ) و آنان را وادار میسازم که آفرینش پاک خدایى را تغییر دهند. این جمله اشاره به آن است که خداوند در نهاد اوّلى انسان توحید و یکتاپرستى و هرگونه صفت و خوى پسندیده را قرار داده، ولى وسوسههاى شیطانى و هوا و هوسها انسان را از این مسیر صحیح منحرف میسازد و به بیراههها میکشاند، چنانکه در آیهای از قرآن میخوانیم: «روى خود را متوجه آئین خالص توحید کن همان سرشتى که خداوند از آغاز، مردم را بر آن قرار داده و این آفرینشى است که نباید تبدیل گردد این است دین صاف و مستقیم».[3]
این ضرر غیر قابل جبرانى است که شیطان بر پایه سعادت انسان میزند؛ زیرا حقایق و واقعیات را با یک سلسله اوهام و وساوس قلب میکَنَد و به دنبال آن سعادت به شقاوت تبدیل میگردد.[4]
5. (وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً). خداوند در پایان آیه به نتیجهگیری و بیان یک اصل کلى پرداخته و میفرماید: «هر که بجای خداوند، به دوستی با شیطان رو آورد، زیان آشکارى کرده است».
خداوند در این آیه شریفه به برخی اهداف شیطان اشاره کرده و بر دشمنی او با فرزندان آدم تأکید میورزد. در این میان، به یکی از فریبکاریهای او نیز اشاره میکند.
شیطان به خدا عرضه میدارد:
1. (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ) و حتماً آدمیان را گمراه میسازم.
2. (وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ) و آنان با آرزوهاى دور و دراز و رنگارنگ سرگرم میکنم.
3. (وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ) و به آنان فرمان میدهم که گوشهاى چهارپایان را بشکافند و یا قطع کنند!
این بخش از آیه، اشاره به یکى از اعمال خرافی و زشت دوران جاهلیت است که در میان بتپرستان رواج داشت. آنان برای علامتگذاری، گوش بعضى از چهارپایان زنده را میشکافتند و یا به کلى قطع میکردند و سوار شدن بر آنرا ممنوع میدانستند و از آن استفاده نمیکردند و در واقع حلال خدا را حرام میکردند![1]
در آن دوره، برخی مردم شتری را که پنج بار زاییده و پنجمین بچهاش نر بود به گمان خود مورد احترام و تقدیس قرار داده و گوش حیوان را از بالا شکاف داده و یا آنرا میبریدند تا کسی او را نکشد![2] بریدن گوش این حیوانات، بخشی از آیین بتپرستی به شمار میآمد؛ از اینرو در این آیه، خداوند چنین سنت جاهلی را به رسمیت نشناخته و نتیجهاش حلال بودن این حیوانات میباشد که شامل گوش آنان نیز خواهد بود.
نقل چنین بدعتی میتواند تنها برای نشان دادن یکی از راههای فریب شیطان از راه ترویج خرافهگرایی باشد.
4. (وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللهِ) و آنان را وادار میسازم که آفرینش پاک خدایى را تغییر دهند. این جمله اشاره به آن است که خداوند در نهاد اوّلى انسان توحید و یکتاپرستى و هرگونه صفت و خوى پسندیده را قرار داده، ولى وسوسههاى شیطانى و هوا و هوسها انسان را از این مسیر صحیح منحرف میسازد و به بیراههها میکشاند، چنانکه در آیهای از قرآن میخوانیم: «روى خود را متوجه آئین خالص توحید کن همان سرشتى که خداوند از آغاز، مردم را بر آن قرار داده و این آفرینشى است که نباید تبدیل گردد این است دین صاف و مستقیم».[3]
این ضرر غیر قابل جبرانى است که شیطان بر پایه سعادت انسان میزند؛ زیرا حقایق و واقعیات را با یک سلسله اوهام و وساوس قلب میکَنَد و به دنبال آن سعادت به شقاوت تبدیل میگردد.[4]
5. (وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً). خداوند در پایان آیه به نتیجهگیری و بیان یک اصل کلى پرداخته و میفرماید: «هر که بجای خداوند، به دوستی با شیطان رو آورد، زیان آشکارى کرده است».
[1]. فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 239، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1418ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 173، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[2]. زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 1، ص 566، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.
[3]. روم، 30.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 138، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
نظرات