لطفا صبرکنید
بازدید
36544
36544
آخرین بروزرسانی:
1396/10/01
کد سایت
fa78495
کد بایگانی
95943
نمایه
آداب معاشرت با حسود و شیوههاى دفع حسادت حسود
طبقه بندی موضوعی
دستور العمل ها |درمان رذائل اخلاقی
اصطلاحات
حسادت ، حسد
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
با شخص حسود چگونه باید رفتار کرد؟ برای دفع آثار حسادت چه کارهایی توصیه شده است؟
پرسش
با شخصی که در هر مورد بسیار به ما حسادت میکند و همیشه همراه ما است چه باید کرد؟
پاسخ اجمالی
از نگاه قرآن و روایات برخی از شیوههای تعامل با حسودان و برخی راهکارهای دفع آثار حسادت عبارتاند از:
مدارا با حسودان، نیکی به آنان، پنهان کردن نعمتها از دید آنان، استعاذه (پناه بردن به خدا)، رو آوردن به معنویاتی؛ مانند دعا و صدقه و ...
در پاسخ تفصیلی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
مدارا با حسودان، نیکی به آنان، پنهان کردن نعمتها از دید آنان، استعاذه (پناه بردن به خدا)، رو آوردن به معنویاتی؛ مانند دعا و صدقه و ...
در پاسخ تفصیلی بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
پاسخ تفصیلی
با توجه به آموزههایی که در قرآن و احادیث وجود دارد؛ میتوان به آداب معاشرت با حسود و شیوههاى دفع حسادت دست یافت که در ذیل مواردی بیان میشود.
1. مُدارا با حسودان
امام صادق(ع) میفرماید: «انسان را از سه چیز، گریزى نیست: مشورت با افراد ناصح و دلسوز، مدارا با حسودان، و دوستى با مردم».[1]
مدارا، از نظر معنا به «رِفق» نزدیک است؛ زیرا مدارا به معناى نرمى، سازش، ملایمت در رفتار، حسن معاشرت با مردم و تحمّل ناگوارى و آزار آنها است.[2] احادیث فراوانى در ستایش مدارا و فواید دنیوى و اخروى آن رسیده است.[3]
گاهى انسان با اشخاصى مواجه میشود که از روى حسادت، رفتارى ناشایست از خود نشان میدهند.
سخن در این است که در برخورد با این افراد، انسان چه رویهاى را باید پیش بگیرد؛ زیرا اگر انسان در برابر کسى که در حقّ او دشمنى، کوتاهى و یا بیادبى میکند، بخواهد مانند او رفتار کند، کار به درگیرى زبانی و حتی برخورد فیزیکی میانجامد.
در چنین مواردى، انسان باید از برخورد و مقابله به مثل، صرف نظر کند و خُلق و خوى مدارا پیش بگیرد. او باید سعى کند با تمرین گذشت و چشمپوشى، با چنین افرادى مدارا کرده، تا حد امکان، عکس العملی نشان ندهد. به عبارت دیگر، انسان باید در برخى موارد، خود را به تغافل بزند، گویى متوجّه نشده که دیگرى چه کرده و یا چه گفته است.[4] او باید برخورد ناسالم دیگران را ندیده بگیرد و با اینکه در حقّ او دشمنى و کوتاهی کردهاند، نه تنها با آنان دشمنى نورزد، بلکه به آنان خدمت کند. اگر انسان در زندگیاش از چنین خُلق و خویى برخوردار باشد که در برابر غرضورزى و آزار و اذیّت دیگران مدارا کند، میتواند بارش را به منزل برساند.
حال اگر انسان بخواهد در برابر هر کسى که در حقّ او کوتاهى و یا دشمنى میکند، ستیزهجویى کند و بنابر پرخاش کردن بگذارد، نیروهایش صرف درگیرى و پرخاشگرى میشود و از سویى خاطرش آشفته میگردد و از سوى دیگر وقتش تلف میشود و فرصتها را از دست میدهد، ضمن اینکه کدورتها و دشمنیها نیز افزوده میگردد. پس، بهترین راه مواجهه با این افراد، مداراست؛[5] چرا که مدارا و نرمش با دیگران، شیوه خردمندان و کلید درستى و رستگارى است.[6]
2. پنهانکردن نعمتها از دید حسود
انسان براى انجام دادن امور زندگى باید تا آنجا که میتواند، نکات مثبت و کمالات و نعمتهای مرتبط به خود را پنهان نگهدارد تا مبادا مورد حسدِ حسدورزان قرار گیرد.[7]
در همین زمینه، رسول گرامى اسلام(ص) میفرماید: «براى برآورده شدن حوائج خود، از کتمان، مدد بجویید؛ زیرا هر صاحب نعمتى، مورد حسادت قرار خواهد گرفت».[8]
حسود تا نعمتى را در کسی ندیده، حسادتش برانگیخته نمیشود. بنابراین با پنهان کردن نعمت، میتوان آسودهخاطر از آن لذّت برد، بدون اینکه حسدورزی داشتن آن نعمت را بر کام ما تلخ کند.
چه لزومى دارد که همواره از امتیازات و کمالات خود، پیش این و آن سخن رانده و نعمتهای در اختیار خود را به رخ دیگران بکشیم؟ نتیجه این کار، این است که افرادى را با خود دشمن کرده و حسادتشان را برمیانگیزانیم.
امام صادق(ع) یکى از ویژگیهای انسان دوراندیش را این دانستهاند که راز خویش را نزد خویشان و بستگان حسود، آشکار نمیکند.[9]
نمونه این کار، حضرت یوسف(ع) است که اگر خوابش را براى برادران خود تعریف نمیکرد، گرفتار حسد آنها نمیشد.[10]
امام على(ع) میفرماید: «کسی که راز خویش را پنهان بدارد، اختیارش در دست [خود] او است».[11]
در برخی موارد نیز شاید بد نباشد در برابر فردی که تنها نعمتها و امتیازات ما را دیده و از مشکلاتمان بیخبر است، برای فرو نشاندن حسادتش - و بدون آنکه کفران نعمت کنیم - پارهای از گرفتاریهای خود را برای او بازگو کنیم، البته به شرط آنکه از مواردی نباشد که بعدها مورد سوء استفاده او قرار گیرد.
3. پناهبردن به خدا
«وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»؛[12] و از شرّ هر حسود، هنگامى که حسد میورزد [به خدا پناه میبرم].
قرآن به ما آموخته که در برابر تهدید حسدورزان به خدا پناه ببریم؛ زیرا انسان در برابر بلاها و مشکلاتى که از دید و عقلش پنهاناند، قدرت چندانى ندارد. و در چنین موقعیتهایى، عاجز و درمانده میگردد و چارهاى جز پناه بردن به خدا و استمداد از او ندارد.
4. کوشش در اطاعت و استغفار
رسول گرامى اسلام(ص) میفرماید: «هرکس طاعت خداوند را بر غضب مردم برترى دهد، خداوند عزّ و جلّ او را از دشمنى هر دشمن و حسد هر حسود، کفایت میکند».[13]
بر این اساس، اطاعت از پروردگار و توبه از گناهان، یکى از روشهاى مناسبی است که برای برطرفکردن آثار حسادت حسودان مفید است. در طرف مقابل، اگر خدا بخواهد بندهای را مجازات کند، حسودی را بر علیه او میشوراند. امام على(ع) در این زمینه میفرماید: «هنگامى که خداوند اراده کند که دشمن بیرحمی را بر بندهای مسلط سازد، حسودى را بر او مسلّط میگرداند».[14]
5. نیکی به حسود
نیکى کردن در حقّ فردی که به ما بدى کرده، [حتّى] دشمن را اصلاح میکند.[15] چه بسا احسان به حسود، از شرّ و ضررهاى او میکاهد، هرچند حسد او را معالجه و کاملاً دفع نمیکند؛ زیرا هیچگاه نمیتوان حسود را راضى کرد؛ چرا که رضایت او تنها با زوال نعمت به دست میآید.
امام على(ع) میفرماید: «حسودانت را با احسان به آنان، رنج بده».[16]
با احسان به حسودان، تنها میتوان مانع عملى کردن نیّتهاى پلیدشان شد و از دشمنى آشکار آنان جلوگیرى کرد و این، همان رهنمود قرآن کریم است که: «بدى را با بهترین روش، دفع کن [و پاسخ بدى را با نیکى بده]».[17]
6. تلاش بی سر و صدا برای بالا بردن کمالات و فضیلتهای شخصی
امام على(ع) میفرماید: «اگر یکی از همنشینانت به فضیلت و امتیاز آشکار تو حسادت ورزیده و تلاش کرد تا تو را آزار دهد، تو مراقب باش که رفتارت مانند رفتار آن حسود نباشد تا بهانهای به دستش بدهی که خود را در بدیهایی که با تو کرده حق به جانب دانسته و راهی را در اختیار او قرار دهی که به آرزویش (که به خشم آوردن و کاستن از پایگاه اجتماعی تو است) برسد، بلکه تلاش کن بر آن فضیلت و امتیازی بیفزایی که فرد حسود به خاطر همان امتیازات آشکار به تو حسادت کرده است! با این روش، بدون آنکه بهانهای به دست او بدهی، او را اندوهگین کرده (و انتقامت را از او خواهی گرفت)».[18]
7. دعا و صدقه
انسان با دعا کردن، صدقه دادن، توکّل و دیگر امور معنوى میتواند از شرّ حسود آسوده باشد؛ چرا که دعا و صدقه، موجب دفع بلا میشوند و کسى که بر خدا توکّل کند، خداوند او را از هر شرّى کفایت میکند: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ».[19]
1. مُدارا با حسودان
امام صادق(ع) میفرماید: «انسان را از سه چیز، گریزى نیست: مشورت با افراد ناصح و دلسوز، مدارا با حسودان، و دوستى با مردم».[1]
مدارا، از نظر معنا به «رِفق» نزدیک است؛ زیرا مدارا به معناى نرمى، سازش، ملایمت در رفتار، حسن معاشرت با مردم و تحمّل ناگوارى و آزار آنها است.[2] احادیث فراوانى در ستایش مدارا و فواید دنیوى و اخروى آن رسیده است.[3]
گاهى انسان با اشخاصى مواجه میشود که از روى حسادت، رفتارى ناشایست از خود نشان میدهند.
سخن در این است که در برخورد با این افراد، انسان چه رویهاى را باید پیش بگیرد؛ زیرا اگر انسان در برابر کسى که در حقّ او دشمنى، کوتاهى و یا بیادبى میکند، بخواهد مانند او رفتار کند، کار به درگیرى زبانی و حتی برخورد فیزیکی میانجامد.
در چنین مواردى، انسان باید از برخورد و مقابله به مثل، صرف نظر کند و خُلق و خوى مدارا پیش بگیرد. او باید سعى کند با تمرین گذشت و چشمپوشى، با چنین افرادى مدارا کرده، تا حد امکان، عکس العملی نشان ندهد. به عبارت دیگر، انسان باید در برخى موارد، خود را به تغافل بزند، گویى متوجّه نشده که دیگرى چه کرده و یا چه گفته است.[4] او باید برخورد ناسالم دیگران را ندیده بگیرد و با اینکه در حقّ او دشمنى و کوتاهی کردهاند، نه تنها با آنان دشمنى نورزد، بلکه به آنان خدمت کند. اگر انسان در زندگیاش از چنین خُلق و خویى برخوردار باشد که در برابر غرضورزى و آزار و اذیّت دیگران مدارا کند، میتواند بارش را به منزل برساند.
حال اگر انسان بخواهد در برابر هر کسى که در حقّ او کوتاهى و یا دشمنى میکند، ستیزهجویى کند و بنابر پرخاش کردن بگذارد، نیروهایش صرف درگیرى و پرخاشگرى میشود و از سویى خاطرش آشفته میگردد و از سوى دیگر وقتش تلف میشود و فرصتها را از دست میدهد، ضمن اینکه کدورتها و دشمنیها نیز افزوده میگردد. پس، بهترین راه مواجهه با این افراد، مداراست؛[5] چرا که مدارا و نرمش با دیگران، شیوه خردمندان و کلید درستى و رستگارى است.[6]
2. پنهانکردن نعمتها از دید حسود
انسان براى انجام دادن امور زندگى باید تا آنجا که میتواند، نکات مثبت و کمالات و نعمتهای مرتبط به خود را پنهان نگهدارد تا مبادا مورد حسدِ حسدورزان قرار گیرد.[7]
در همین زمینه، رسول گرامى اسلام(ص) میفرماید: «براى برآورده شدن حوائج خود، از کتمان، مدد بجویید؛ زیرا هر صاحب نعمتى، مورد حسادت قرار خواهد گرفت».[8]
حسود تا نعمتى را در کسی ندیده، حسادتش برانگیخته نمیشود. بنابراین با پنهان کردن نعمت، میتوان آسودهخاطر از آن لذّت برد، بدون اینکه حسدورزی داشتن آن نعمت را بر کام ما تلخ کند.
چه لزومى دارد که همواره از امتیازات و کمالات خود، پیش این و آن سخن رانده و نعمتهای در اختیار خود را به رخ دیگران بکشیم؟ نتیجه این کار، این است که افرادى را با خود دشمن کرده و حسادتشان را برمیانگیزانیم.
امام صادق(ع) یکى از ویژگیهای انسان دوراندیش را این دانستهاند که راز خویش را نزد خویشان و بستگان حسود، آشکار نمیکند.[9]
نمونه این کار، حضرت یوسف(ع) است که اگر خوابش را براى برادران خود تعریف نمیکرد، گرفتار حسد آنها نمیشد.[10]
امام على(ع) میفرماید: «کسی که راز خویش را پنهان بدارد، اختیارش در دست [خود] او است».[11]
در برخی موارد نیز شاید بد نباشد در برابر فردی که تنها نعمتها و امتیازات ما را دیده و از مشکلاتمان بیخبر است، برای فرو نشاندن حسادتش - و بدون آنکه کفران نعمت کنیم - پارهای از گرفتاریهای خود را برای او بازگو کنیم، البته به شرط آنکه از مواردی نباشد که بعدها مورد سوء استفاده او قرار گیرد.
3. پناهبردن به خدا
«وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَدَ»؛[12] و از شرّ هر حسود، هنگامى که حسد میورزد [به خدا پناه میبرم].
قرآن به ما آموخته که در برابر تهدید حسدورزان به خدا پناه ببریم؛ زیرا انسان در برابر بلاها و مشکلاتى که از دید و عقلش پنهاناند، قدرت چندانى ندارد. و در چنین موقعیتهایى، عاجز و درمانده میگردد و چارهاى جز پناه بردن به خدا و استمداد از او ندارد.
4. کوشش در اطاعت و استغفار
رسول گرامى اسلام(ص) میفرماید: «هرکس طاعت خداوند را بر غضب مردم برترى دهد، خداوند عزّ و جلّ او را از دشمنى هر دشمن و حسد هر حسود، کفایت میکند».[13]
بر این اساس، اطاعت از پروردگار و توبه از گناهان، یکى از روشهاى مناسبی است که برای برطرفکردن آثار حسادت حسودان مفید است. در طرف مقابل، اگر خدا بخواهد بندهای را مجازات کند، حسودی را بر علیه او میشوراند. امام على(ع) در این زمینه میفرماید: «هنگامى که خداوند اراده کند که دشمن بیرحمی را بر بندهای مسلط سازد، حسودى را بر او مسلّط میگرداند».[14]
5. نیکی به حسود
نیکى کردن در حقّ فردی که به ما بدى کرده، [حتّى] دشمن را اصلاح میکند.[15] چه بسا احسان به حسود، از شرّ و ضررهاى او میکاهد، هرچند حسد او را معالجه و کاملاً دفع نمیکند؛ زیرا هیچگاه نمیتوان حسود را راضى کرد؛ چرا که رضایت او تنها با زوال نعمت به دست میآید.
امام على(ع) میفرماید: «حسودانت را با احسان به آنان، رنج بده».[16]
با احسان به حسودان، تنها میتوان مانع عملى کردن نیّتهاى پلیدشان شد و از دشمنى آشکار آنان جلوگیرى کرد و این، همان رهنمود قرآن کریم است که: «بدى را با بهترین روش، دفع کن [و پاسخ بدى را با نیکى بده]».[17]
6. تلاش بی سر و صدا برای بالا بردن کمالات و فضیلتهای شخصی
امام على(ع) میفرماید: «اگر یکی از همنشینانت به فضیلت و امتیاز آشکار تو حسادت ورزیده و تلاش کرد تا تو را آزار دهد، تو مراقب باش که رفتارت مانند رفتار آن حسود نباشد تا بهانهای به دستش بدهی که خود را در بدیهایی که با تو کرده حق به جانب دانسته و راهی را در اختیار او قرار دهی که به آرزویش (که به خشم آوردن و کاستن از پایگاه اجتماعی تو است) برسد، بلکه تلاش کن بر آن فضیلت و امتیازی بیفزایی که فرد حسود به خاطر همان امتیازات آشکار به تو حسادت کرده است! با این روش، بدون آنکه بهانهای به دست او بدهی، او را اندوهگین کرده (و انتقامت را از او خواهی گرفت)».[18]
7. دعا و صدقه
انسان با دعا کردن، صدقه دادن، توکّل و دیگر امور معنوى میتواند از شرّ حسود آسوده باشد؛ چرا که دعا و صدقه، موجب دفع بلا میشوند و کسى که بر خدا توکّل کند، خداوند او را از هر شرّى کفایت میکند: «وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ».[19]
[1]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، غفاری، علی اکبر، ص 318، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[2]. نک: فرهنگ فارسی عمید، واژه «مدارا»؛ بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، مترجم، مهیار، رضا، ص 438، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش؛ بن حمید، صالح، موسوعة النضرة النعیم فى مکارم اخلاق الرسول الکریم(ص)، ج 8، ص 3357 - 3358، جده، دار الوسیله، چاپ چهارم.
[4]. نک: «تغافل و اقسام آن»، 36465.
[5]. سروش، محمد على، شعلههاى سرد، ص 144 - 145، قم، دار الحدیث، چاپ دوم، 1386ش.
[6]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 444، قم، دار الکتاب الإسلامی، چاپ دوم، 1410ق.
[7]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبهة الله، شرح نهج البلاغة، محقق، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 20، ص 336، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[8]. سیوطی، عبدالرحمان بن أبی بکر، الجامع الصغیر فى أحادیث البشیر النذیر، ج 1، ص 150، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1401ق.
[9]. تحف العقول، ص 321.
[10]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 12، ص 272، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[11]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 8، ص 152، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[12]. فلق، 5.
[13]. کافی، ج 2، ص 373.
[14]. شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 300.
[15]. غرر الحکم و درر الکلم، ص 81.
[16]. شرح نهج البلاغة، ج 20، ص 317.
[17]. مؤمنون، 96.
[18]. شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 272.
[19]. طلاق، 3.
نظرات