لطفا صبرکنید
بازدید
6186
6186
آخرین بروزرسانی:
1397/02/04
کد سایت
fa86287
کد بایگانی
103774
نمایه
عبدالله پسر امام باقر(ع)
طبقه بندی موضوعی
امام باقر ع
اصطلاحات
امام باقر(محمّد بن علی)
گروه بندی اصطلاحات
چهارده معصوم
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
اطلاعاتی در ارتباط با «عبدالله» فرزند امام باقر(ع) ارائه نمایید؟
پرسش
لطفاً زندگی نامه عبدالله پسر امام باقر(ع) را بیان کنید. آیا ایشان ازدواج کردند و فرزندی داشتند، آیا راوی حدیث بودند؟
پاسخ اجمالی
1. سال ولادت و وفات عبدالله بن محمد،[1] در تاریخ معلوم نیست؛ اما برخی از نویسندگان، با توجه به زندگینامه وی، همچنین با توجه تاریخ ولادت برادرش(امام صادق) و شهادت پدرشان امام باقر(ع) و اینکه سن ایشان هنگام کشتهشدن حدود سی سال بود، حدس زدهاند که او اندکی بزرگتر از امام ششم بود و تولدش میان سالهای 81 تا 85 و وفاتش در حدود سال 115 قمری باشد.[2]
2. نام مادر عبدالله، امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن أبیبکر است.[3] او بعد از امام صادق(ع)، فرزند بزرگ امام باقر(ع) بود.[4]
3. عبدالله بر یکى از امیران بنى امیه وارد شد و امیر خواست او را بکشد؛ عبدالله گفت: «مرا مکش بگذار من از جانب خداوند مراقب اعمال تو و نزد خدا شفیع و یا وارث باشم»، امیر گفت: چنین مقام و رتبهاى در تو نمیبینم و بعد از ساعتى او را سم خورانید و کشت.[5]
4. عبدالله بن محمد در مدینه از دنیا رفت و دارای نسل و فرزند بود،[6] و ظاهراً نام فرزندانش اسحاق،[7] اسماعیل[8] و حمزه[9] بود.
5. در منابع بیشتر به معرفی اجمالی عبدالله بن محمد پرداخته شده و اشاره چندانی به راوی بودن او نشده است، اما شیخ طوسی او را تنها از اصحاب امام صادق(ع) دانسته[10] و ابو الفرج اصفهانی نیز گزارشی دارد مبنی بر اینکه عیسى بن زید الشهید از او روایت نقل کرده است.[11]
2. نام مادر عبدالله، امّ فروه دختر قاسم بن محمد بن أبیبکر است.[3] او بعد از امام صادق(ع)، فرزند بزرگ امام باقر(ع) بود.[4]
3. عبدالله بر یکى از امیران بنى امیه وارد شد و امیر خواست او را بکشد؛ عبدالله گفت: «مرا مکش بگذار من از جانب خداوند مراقب اعمال تو و نزد خدا شفیع و یا وارث باشم»، امیر گفت: چنین مقام و رتبهاى در تو نمیبینم و بعد از ساعتى او را سم خورانید و کشت.[5]
4. عبدالله بن محمد در مدینه از دنیا رفت و دارای نسل و فرزند بود،[6] و ظاهراً نام فرزندانش اسحاق،[7] اسماعیل[8] و حمزه[9] بود.
5. در منابع بیشتر به معرفی اجمالی عبدالله بن محمد پرداخته شده و اشاره چندانی به راوی بودن او نشده است، اما شیخ طوسی او را تنها از اصحاب امام صادق(ع) دانسته[10] و ابو الفرج اصفهانی نیز گزارشی دارد مبنی بر اینکه عیسى بن زید الشهید از او روایت نقل کرده است.[11]
[1]. ابن شهر آشوب مازندرانی در کتاب مناقب، نام عبدالله افطح را از فرزندان امام باقر(ع) شمرده است (ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبیطالب، ج 4، ص 210، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق). اما این اشتباه است (حسینى زرباطى، حسین، بغیة الحائر فی أحوال أولاد الإمام الباقر (ع)، ص 100، قم، کتابخانه عمومى حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى، چاپ اول، 1416ق)؛ چرا که عبدالله افطح از فرزندان امام صادق(ع) است (مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 210 – 211، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، ص 44، قم، دار المعارف الإسلامیة، چاپ اوّل، 1411ق).
[2]. بغیة الحائر فی أحوال أولاد الإمام الباقر (ع)، ص 99 – 100.
[3]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 176.
[4]. بغیة الحائر فی أحوال أولاد الإمام الباقر (ع)، ص 99.
[5]. أبو الفرج اصفهانی، على بن حسین، مقاتل الطالبیین، ص 151، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
[6]. بلاذری، احمد بن یحیى، أنساب الأشراف، ج 3، ص 147، بیروت، دار الفکر، چاپ اوّل، 1417ق.
[7]. مصعب بن عبد الله، کتاب نسب قریش، ص 65، قاهره، دار المعارف، چاپ چهارم، 1999م. چنانکه در سند روایتی نیز چنین آمده است: «عن إسحاق بن عبدالله بن محمد بن علی بن الحسین(ع)...»؛ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 236، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[8]. مامقانى، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج 10، ص 221، قم، مؤسسة آل البیت(ع)، چاپ اول، 1431ق. چنانکه در سند روایتی نیز چنین آمده است: «عن إسماعیل بن عبدالله بن محمد بن علی بن الحسین(ع)...»؛ طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 395، قم، شریف رضی، چاپ چهارم، 1412ق.
[9]. مصعب بن عبد الله، کتاب نسب قریش، ص 63، قاهره، دار المعارف، چاپ چهارم، 1999م.
[10]. ر. ک: طوسى، محمد بن حسن، رجال الطوسی(الأبواب)، ص 229، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ سوم، 1373ش؛ خویى، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج 11، ص 331، بیجا، بینا، 1413ق.
[11]. مقاتل الطالبیین، ص 345.
نظرات