جستجوی پیشرفته
بازدید
16246
آخرین بروزرسانی: 1393/07/16
خلاصه پرسش
معرفت انسان نسبی است یا مطلق؟
پرسش
آیا معرفت انسان نسبی است یا مطلق است؟
پاسخ اجمالی

به نظر می رسد در مورد شناخت نسبی یا مطلق، باید بین موارد حسی و تجربی با موارد عقلی تفاوت قائل شویم؛ زیرا در موارد حسی و تجربی ممکن است، معرفت و شناخت ما نسبی باشد و فقط در موارد خاص تجربه شده باشد و احتمال دارد در مواردی حس و تجربه خطا کند، ولی در امور عقلی این گونه نیست؛ زیرا قواعد عقلی اگر درست بیان شود مطلق است. بنابراین، ما نسبیت معرفت را در امور عقلی نمی پذیریم.

 

پاسخ تفصیلی

قبل از بیان مطلب توجه به این نکته لازم است که طبق آنچه در کتاب های معرفت شناسی بیان شده معرفت را به دو دسته تقسیم می کنند:

 

1. معرفت حسی تجربی

 

2. معرفت عقلی

 

در معرفت حسی تجربی صدق و کذب از راه حواس معلوم می شود. بنابراین، امکان خطا پذیری در آنها راه دارد، لذا مطلق نیست و اگر مورد نقضی یافت شود کلیت آن از بین می رود.

 

در معرفت عقلی تشخیص صدق و کذب از راه عقل است و اگر مورد نقضی برای آنها یافت شد، به طور کلی از بین می رود نه این که از کلیت بیفتد؛ یعنی این گزاره ها یا در همه موارد صادق اند و یا در همه موارد کاذب.[1]

 

حال که تفاوت این دو دسته مشخص شد می توان گفت: ما در امور تجربی نمی توانیم معرفت مطلق و همیشگی پیدا کنیم؛ زیرا ممکن است مورد نقضی برای آن یافت شود، ولی در امور کلی عقلی معرفت ما مطلق است. و این وجه تمایز ما با طرفداران شکاکیت است.

 

به بیان دیگر، اگر ما بخواهیم قائل شویم که شناخت ما نسبی است، دچار مشکلات زیادی می شویم؛ مانند کسانی که در طول تاریخ فلسفه به همین مسئله قائل شدند و همه چیز را انکار کردند و گفتند ما نمی توانیم شناخت مطلق و یقینی پیدا کنیم.

 

اگر کسى ادعا کند که هیچ شناخت یقینى امکان ندارد، از وى سؤال مى‏شود که آیا همین مطلب را مى‏دانى یا درباره آن شک دارى؟ اگر بگوید مى‏دانم پس دست کم به یک شناخت یقینى اعتراف کرده و بدین ترتیب ادعاى خود را نقض کرده است، و اگر بگوید نمى‏دانم، معنایش این است که احتمال مى‏دهم معرفت یقینى ممکن باشد؛ پس از سوى دیگر سخن خود را ابطال نموده است.

 

اما اگر کسى بگوید من درباره امکان علم و شناخت جزمى شک دارم، از وى سؤال مى‏شود که آیا مى‏دانى که شک دارى یا نه اگر پاسخ دهد مى‏دانم که شک دارم، پس نه تنها امکان بلکه وقوع علم را هم پذیرفته است، اما اگر بگوید در شک خودم هم شک دارم این همان سخنى است که یا به علت مرض و یا از روى غرض گفته مى‏شود و باید به آن پاسخ عملى داد.[2]

 

با کسانى که مدعى نسبى بودن همه شناخت ها هستند و مى‏گویند هیچ قضیه‏اى به طور مطلق و کلى و دائمى صحیح نیست. نیز مى‏توان چنین گفت و گویى را انجام داد؛ یعنى مى‏توان به ایشان گفت همین قضیه که هیچ قضیه‏اى به طور مطلق صحیح نیست، آیا مطلق و کلى و دائمى است یا نسبى و جزئى و موقت اگر همیشه و در همه موارد و بدون هیچ قید و شرطى صادق است؛ پس دست کم یک قضیه مطلق و کلى و دائمى ثابت مى‏شود، و اگر خود این علم هم نسبى است معنایش این است که در بعضى از موارد صحیح نیست و ناچار موردى که این قضیه درباره آن صدق نمى‏کند، قضیه‏اى مطلق و کلى و دائمى خواهد بود.[3]

 

نتیجه این که: معرفت ما در امور عقلی نسبی نیست.

 

 

[1] حسین زاده، محمد، پژوهشی تطبیقی در معرفت شناسی معاصر، انتشارات موسسه پژوهشی امام خمینی، ص 36، چاپ دوم، قم، 1385.

[2] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، ص 162، چاپ هفتم، نشر بین الملل، قم، 1386.

[3] مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج1، ص 163.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها