لطفا صبرکنید
بازدید
22587
22587
آخرین بروزرسانی:
1395/11/28
کد سایت
th21513
کد بایگانی
53893
نمایه
بدعتهای خلیفه دوم
طبقه بندی موضوعی
بدعت|شیعه و خلفا|آنچه شیعه پاسخ گوی آن نیست
اصطلاحات
عمر بن خطاب|بدعت
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|شخصیتها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
در زمان خلیفه دوم، چه بدعتهایی در اسلام رخ داد؟
پرسش
بدعتهای خلیفه دوم کداماند؟
پاسخ اجمالی
منابع تاریخی و روایی فریقین، تصمیماتی از خلیفه دوم نقل میکنند که یا مخالف با تصمیمات پیامبر اسلام(ص) بوده و یا این،که در زمان حضرتشان چنین موضوعی وجود نداشته است. از دیدگاه شیعه و گروهی از اهلسنت، چنین تصمیماتی بدعت شمرده میشود. تصمیماتی؛ مانند تغییر در اذان، سه طلاق در یک مجلس، نماز تراویح، جلوگیری از عقد موقت، چهار تکبیر در نماز میت و ... .
پاسخ تفصیلی
«بدعت» در لغت، به معنای کار نو و بیسابقه است و در اصطلاح، معنایش «ادخال ما لیس من الدین فی الدین» است؛ یعنی نسبت دادن چیزی به دین، در حالیکه در واقع جزو دین و شریعت نیست و با هیچیک از قوانین و مقررات اسلام هماهنگی و سازگاری نداشته باشد؛ از اینرو تطبیق مقررات کلی اسلام بر مصادیق جدید و تازه، بدعت نیست.[1]
در فاصله زمانی رحلت پیامبر(ص) و حکومت علوی، خلفای سهگانه که برای خود حق تشریع قائل بودند، با وجود قرآن و سنت، به علت مصلحتگراییهای خودخوانده، تصمیماتی گرفتند که یا مخالف با تصمیم پیامبر(ص) بود و یا در زمان حضرتشان مسبوق به سابقه نبود. امام علی(ع) در ارتباط با بدعتگذاری چنین میفرماید: «[ای مردم!] فتنهها از جایی آغاز میشوند که هوای نفس پیروی شده و بدون توجه به آموزههای قرآنی، حکمهای جدیدی به وجود میآیند ...».[2]
در ادامه به چند نمونه اشاره خواهیم کرد که به عنوان بدعتی از خلیفه دوم در منابع از آنها یاد شده است.[3]
1. بدعت در اذان
یکی از بدعتهای ایشان، تغییر اذان است که به دستور او عبارت «الصلاةُ خیرٌ من النوم» وارد اذان صبح شد و بدینگونه آنرا تشریع کرد، در حالیکه اندیشمندان تاریخ و حدیث اهلسنت نیز میدانند که این فراز نه تنها در زمان پیامبر(ص)، بلکه در زمان ابوبکر نیز به عنوان بخشی از اذان نبود.[4]
از مالک بن انس نقل است: «مؤذّن نزد عمر بن خطاب آمد تا او را براى نماز صدا کند، دید او خوابیده است، پس گفت: "الصلاة خیر من النوم" عمر هم دستور داد مؤذن، این جمله را در اذان صبح قرار دهد».[5]
عبدالله بن عمر میگوید پدرم به مؤذّنش گفت: وقتى در نماز صبح به «حىّ على الفلاح» رسیدى بگو: «الصلاة خیر من النوم، الصلاة خیر من النوم».[6]
از دیگر تغییرات خلیفه دوم در اذان، حذف «حیّ علی خیر العمل» است. این بند در زمان پیامبر(ص)، بخشی از اذان بود؛ ولی چون عمر میخواست به مردم بباوراند که بهترین عمل، جهاد در راه خدا است، تصمیم گرفت که بند (حیّ علی خیر العمل) را از اذان حذف کند و به این وسیله مصلحتاندیشی خود را بر پذیرش آنچه در شرع مقدس آمده بود، مقدم داشت.[7]
همچنین نقل شده است که؛ خلیفه دوم چند چیز را در زمان پیامبر(ص) جلوگیرى کرد و به مردم دستور داد که آنها را ترک کنند؛ مانند متعه زنان، حج تمتع و گفتن «حى على خیر العمل».[8]
2. بدعت در طلاق سوم
طلاق سومى که زن مطلقه براى طلاق دهنده جز با محلّل شرعى، حلال نمیشود در صورتی است که مرد یک بار زن را طلاق داده و رجوع نموده بار دوم طلاق داده و رجوع کرده است، سپس براى سومین بار که طلاق دهد، دیگر آن زن براى او حلال نخواهد شد، مگر اینکه شخصى به عنوان «محلّل»(شوهر دیگری) با زن مطلقه همبستر شود. چنانکه در قرآن مجید آمده است: «طلاقى که شوهر میتواند رجوع کند، دو مرتبه است پس آنگاه که طلاق داد یا رجوع و نگهدارى زن نماید به خوشى و سازگارى، یا رها کند و خیراندیشى کند... اگر زن خود را طلاق سوم داد، دیگر براى او حلال نیست تا شوهری دیگر او را بگیرد».[9]
طاووس یمانى میگوید: ابو الصهباء به ابن عباس گفت: مگر طلاق سوم در عصر پیامبر(ص) و ابوبکر یکسان نبود؟ ابن عباس گفت: آرى، چنین بود، ولى در زمان عمر، مردان همسرانشان را پیدرپى (بدون فاصله) طلاق میدادند. عمر نیز اجازه داد که آنها بدینگونه طلاق دهند.[10]
همچنین از ابن عباس به طرق متعدد - که همگى صحیح است- روایت شده است: طلاق سوم در عصر پیامبر(ص) و ابوبکر و دو سال اول زمان خلافت عمر، یکسان بود، ولى عمر گفت: مردم درباره امرى که شوق زیادى به آن دارند، عجله میکنند، خوب است ما هم آنرا امضا کنیم و براى ایشان جایز بدانیم! و بدینگونه [سه] طلاق با یک لفظ [و بدون فاصله] را براى آنها تجویز کرد.[11]
حاکم نیشابورى این حدیث را در مستدرک نقل کرده و گفته: به شرط شیخین صحیح است.[12]
در حالیکه پیامبر اکرم(ص) بر خلاف آن قضاوت کرد؛ زیرا ابن عباس «رکانه» همسر خود را در یک مجلس سه طلاقه کرد و بعد سخت غمگین شد. سپس موضوع را از پیامبر(ص) پرسید. حضرت فرمود: چگونه او را طلاق دادى؟ گفت: سه طلاقه کردم، فرمود: در یک مجلس؟ گفت: آرى. فرمود: «این یک طلاق است، اگر میخواهى رجوع کن».[13]
نسائى روایت میگوید است که به پیامبر(ص) خبر دادند مردى زنش را یکجا سه طلاقه کرده است، حضرت برخاست و در حالى که غضبناک بود فرمود: «با بودن من با کتاب خدا بازى میشود؟» در این وقت مردى برخاست و گفت: یا رسول الله! او را به قتل نرسانیم ...؟[14]
و سایر روایات معتبر و صریحى که در اینباره رسیده است.[15]
3. نماز تراویح
تراویح، به نمازهایی گفته میشود که اهلسنت در ماه رمضان پس از نماز عشاء به جماعت میخوانند. بنابر روایاتی که از اهلبیت(ع) رسیده، پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین نماز جماعتی نخوانده است.[16]
در بسیاری از منابع اهلسنت نیز به این موضوع که عمر بن خطاب بنیانگذار نماز تراویح بوده اشاره شده است. بخارى در کتاب «تراویح» در حدیث صحیح از عبدالرحمن بن عبد قارى، روایت میکند: «در یکى از شبهاى ماه رمضان با عمر به مسجد رفتیم، دیدیم مردم دسته دسته و پراکنده هستند». تا آنجا که گوید: «عمر گفت: به نظر من اگر اینان به یک پیشنماز اقتدا میکردند بهتر بود، سپس دستور داد ابى بن کعب، پیشنماز ایشان باشد. شبى دیگر با وى به مسجد رفتیم، دیدیم مردم نمازهاى مستحبى را با جماعت میگزارند. عمر گفت: این بدعت خوبى است!...».[17]
قسطلانى وقتى به این گفته عمر میرسد که گفت: «این بدعت خوبى است»، میگوید: «اینکه آنرا بدعت دانست، به علت آن است که پیامبر اکرم(ص) دستور نداد تا نمازهاى مستحبى ماه رمضان را به جماعت بخوانند. در زمان ابوبکر هم سابقه نداشت، در اول شب هم نبود، و این تعداد رکعات هم نداشت».[18]
4. نهى از متعه زنان
یکی از مسائل اختلافی بین مسلمانان، نکاح موقت یا همان متعه است، بر اساس نظر مشهور؛ منع از نکاح متعه در بین اهلسنت، به فرمان عمر بر میگردد.[19]
5. چهار تکبیر در نماز بر اموات
پیامبر اکرم(ص) در نماز بر اموات، پنج تکبیر میگفت، ولى خلیفه دوم، به نظرش رسید که باید چهار تکبیر گفت، پس مردم را واداشت که در نماز میّت، چهار تکبیر بگویند. گروهى از بزرگان اهلتسنن به این معنا تصریح کردهاند.[20]
در فاصله زمانی رحلت پیامبر(ص) و حکومت علوی، خلفای سهگانه که برای خود حق تشریع قائل بودند، با وجود قرآن و سنت، به علت مصلحتگراییهای خودخوانده، تصمیماتی گرفتند که یا مخالف با تصمیم پیامبر(ص) بود و یا در زمان حضرتشان مسبوق به سابقه نبود. امام علی(ع) در ارتباط با بدعتگذاری چنین میفرماید: «[ای مردم!] فتنهها از جایی آغاز میشوند که هوای نفس پیروی شده و بدون توجه به آموزههای قرآنی، حکمهای جدیدی به وجود میآیند ...».[2]
در ادامه به چند نمونه اشاره خواهیم کرد که به عنوان بدعتی از خلیفه دوم در منابع از آنها یاد شده است.[3]
1. بدعت در اذان
یکی از بدعتهای ایشان، تغییر اذان است که به دستور او عبارت «الصلاةُ خیرٌ من النوم» وارد اذان صبح شد و بدینگونه آنرا تشریع کرد، در حالیکه اندیشمندان تاریخ و حدیث اهلسنت نیز میدانند که این فراز نه تنها در زمان پیامبر(ص)، بلکه در زمان ابوبکر نیز به عنوان بخشی از اذان نبود.[4]
از مالک بن انس نقل است: «مؤذّن نزد عمر بن خطاب آمد تا او را براى نماز صدا کند، دید او خوابیده است، پس گفت: "الصلاة خیر من النوم" عمر هم دستور داد مؤذن، این جمله را در اذان صبح قرار دهد».[5]
عبدالله بن عمر میگوید پدرم به مؤذّنش گفت: وقتى در نماز صبح به «حىّ على الفلاح» رسیدى بگو: «الصلاة خیر من النوم، الصلاة خیر من النوم».[6]
از دیگر تغییرات خلیفه دوم در اذان، حذف «حیّ علی خیر العمل» است. این بند در زمان پیامبر(ص)، بخشی از اذان بود؛ ولی چون عمر میخواست به مردم بباوراند که بهترین عمل، جهاد در راه خدا است، تصمیم گرفت که بند (حیّ علی خیر العمل) را از اذان حذف کند و به این وسیله مصلحتاندیشی خود را بر پذیرش آنچه در شرع مقدس آمده بود، مقدم داشت.[7]
همچنین نقل شده است که؛ خلیفه دوم چند چیز را در زمان پیامبر(ص) جلوگیرى کرد و به مردم دستور داد که آنها را ترک کنند؛ مانند متعه زنان، حج تمتع و گفتن «حى على خیر العمل».[8]
2. بدعت در طلاق سوم
طلاق سومى که زن مطلقه براى طلاق دهنده جز با محلّل شرعى، حلال نمیشود در صورتی است که مرد یک بار زن را طلاق داده و رجوع نموده بار دوم طلاق داده و رجوع کرده است، سپس براى سومین بار که طلاق دهد، دیگر آن زن براى او حلال نخواهد شد، مگر اینکه شخصى به عنوان «محلّل»(شوهر دیگری) با زن مطلقه همبستر شود. چنانکه در قرآن مجید آمده است: «طلاقى که شوهر میتواند رجوع کند، دو مرتبه است پس آنگاه که طلاق داد یا رجوع و نگهدارى زن نماید به خوشى و سازگارى، یا رها کند و خیراندیشى کند... اگر زن خود را طلاق سوم داد، دیگر براى او حلال نیست تا شوهری دیگر او را بگیرد».[9]
طاووس یمانى میگوید: ابو الصهباء به ابن عباس گفت: مگر طلاق سوم در عصر پیامبر(ص) و ابوبکر یکسان نبود؟ ابن عباس گفت: آرى، چنین بود، ولى در زمان عمر، مردان همسرانشان را پیدرپى (بدون فاصله) طلاق میدادند. عمر نیز اجازه داد که آنها بدینگونه طلاق دهند.[10]
همچنین از ابن عباس به طرق متعدد - که همگى صحیح است- روایت شده است: طلاق سوم در عصر پیامبر(ص) و ابوبکر و دو سال اول زمان خلافت عمر، یکسان بود، ولى عمر گفت: مردم درباره امرى که شوق زیادى به آن دارند، عجله میکنند، خوب است ما هم آنرا امضا کنیم و براى ایشان جایز بدانیم! و بدینگونه [سه] طلاق با یک لفظ [و بدون فاصله] را براى آنها تجویز کرد.[11]
حاکم نیشابورى این حدیث را در مستدرک نقل کرده و گفته: به شرط شیخین صحیح است.[12]
در حالیکه پیامبر اکرم(ص) بر خلاف آن قضاوت کرد؛ زیرا ابن عباس «رکانه» همسر خود را در یک مجلس سه طلاقه کرد و بعد سخت غمگین شد. سپس موضوع را از پیامبر(ص) پرسید. حضرت فرمود: چگونه او را طلاق دادى؟ گفت: سه طلاقه کردم، فرمود: در یک مجلس؟ گفت: آرى. فرمود: «این یک طلاق است، اگر میخواهى رجوع کن».[13]
نسائى روایت میگوید است که به پیامبر(ص) خبر دادند مردى زنش را یکجا سه طلاقه کرده است، حضرت برخاست و در حالى که غضبناک بود فرمود: «با بودن من با کتاب خدا بازى میشود؟» در این وقت مردى برخاست و گفت: یا رسول الله! او را به قتل نرسانیم ...؟[14]
و سایر روایات معتبر و صریحى که در اینباره رسیده است.[15]
3. نماز تراویح
تراویح، به نمازهایی گفته میشود که اهلسنت در ماه رمضان پس از نماز عشاء به جماعت میخوانند. بنابر روایاتی که از اهلبیت(ع) رسیده، پیامبر گرامی اسلام(ص) چنین نماز جماعتی نخوانده است.[16]
در بسیاری از منابع اهلسنت نیز به این موضوع که عمر بن خطاب بنیانگذار نماز تراویح بوده اشاره شده است. بخارى در کتاب «تراویح» در حدیث صحیح از عبدالرحمن بن عبد قارى، روایت میکند: «در یکى از شبهاى ماه رمضان با عمر به مسجد رفتیم، دیدیم مردم دسته دسته و پراکنده هستند». تا آنجا که گوید: «عمر گفت: به نظر من اگر اینان به یک پیشنماز اقتدا میکردند بهتر بود، سپس دستور داد ابى بن کعب، پیشنماز ایشان باشد. شبى دیگر با وى به مسجد رفتیم، دیدیم مردم نمازهاى مستحبى را با جماعت میگزارند. عمر گفت: این بدعت خوبى است!...».[17]
قسطلانى وقتى به این گفته عمر میرسد که گفت: «این بدعت خوبى است»، میگوید: «اینکه آنرا بدعت دانست، به علت آن است که پیامبر اکرم(ص) دستور نداد تا نمازهاى مستحبى ماه رمضان را به جماعت بخوانند. در زمان ابوبکر هم سابقه نداشت، در اول شب هم نبود، و این تعداد رکعات هم نداشت».[18]
4. نهى از متعه زنان
یکی از مسائل اختلافی بین مسلمانان، نکاح موقت یا همان متعه است، بر اساس نظر مشهور؛ منع از نکاح متعه در بین اهلسنت، به فرمان عمر بر میگردد.[19]
5. چهار تکبیر در نماز بر اموات
پیامبر اکرم(ص) در نماز بر اموات، پنج تکبیر میگفت، ولى خلیفه دوم، به نظرش رسید که باید چهار تکبیر گفت، پس مردم را واداشت که در نماز میّت، چهار تکبیر بگویند. گروهى از بزرگان اهلتسنن به این معنا تصریح کردهاند.[20]
[1]. ر. ک: «بدعت و ملاک آن»، سؤال 1878.
[2]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه 50، ص 88، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[3]. برای آگای بیشتر ر. ک: شرف الدین، سید عبد الحسین، اجتهاد در مقابل نص، مترجم، دوانی، علی، ص 217 - 453، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ نهم، 1383ش.
[4]. شرف الدین، سید عبد الحسین، اجتهاد در مقابل نص، مترجم، دوانی، علی، ص 291، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ نهم، 1383ش.
[5]. اصبحی مدنی، مالک بن أنس بن مالک، موطأ، ص 72، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1406ق؛ بغوی شافعی، أبو محمد الحسین بن مسعود، شرح السنة، ج 2، ص 265، بیروت، المکتب الإسلامی، چاپ دوم، 1403ق.
[6]. دار قطنی، أبو الحسن علی بن عمر، سنن الدارقطنی، ج 1، ص 454، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1424ق؛ ابوبکر بیهقی، أحمد بن حسین، السنن الکبرى، ج 1، ص 623، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق؛ حمیری، أبوبکر عبد الرزاق بن همام، المصنف، ج 1، ص 473، بیروت، المکتب الإسلامی، چاپ دوم، 1403ق؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، جامع الأصول فی أحادیث الرسول، ج 5، ص 286، مکتبة الحلوانی، مطبعة الملاح، مکتبة دار البیان، چاپ اول، 1390ق.
[7]. ر. ک: اجتهاد در مقابل نص، ص 313 - 317؛ ر. ک: رسولی محلاتی، سید هاشم، درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ج 2، ص 643، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1383ش.
[8]. آمدی، سیف الدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، ج 5، ص 258، قاهره، دار الکتب، 1423ق؛ نیز ر. ک: کوفى، ابوالقاسم، الاستغاثة فی بدع الثلاثة، ص 59 – 60، تهران، مؤسسة الأعلمی، چاپ اول، 1373ش؛ ابن عطیه، جمیل حمود، أبهى المراد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج 2، ص 698، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ اول، 1423ق.
[9]. بقره، 229 – 230.
[10]. قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله(ص)(صحیح مسلم)، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 2، ص 1099، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بیتا.
[11]. همان؛ شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 61، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ أبوبکر بیهقی، أحمد بن الحسین، السنن الصغیر، ج 3، ص 116، کراتشی، جامعة الدراسات الإسلامیة، چاپ اول، 1410ق.
[12]. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج 2، ص 214، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
[13]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج 8، ص 410، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[14]. نسائی، أبو عبد الرحمن أحمد بن شعیب، المجتبى من السنن(السنن الصغری)، ج 6، ص 142، حلب، مکتب المطبوعات الإسلامیة، چاپ دوم، 1406ق.
[15]. ر. ک: اجتهاد در مقابل نص، ص 321 – 323.
[16]. ر. ک: «نماز تراویح در مذهب اهل بیت(ع)»، سؤال 6313؛ «فلسفه برگزار نکردن نماز تراویح»، سؤال 26484؛ «گرته برداری از بدعت عمر در مراسم شب قدر شیعیان»، سؤال 41784.
[17]. بخاری، محمد بن اسماعیل، الجامع المسند الصحیح المختصر من أمور رسول الله(ص) و سننه و أیامه(صحیح بخاری)، ج 3، ص 45، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق.
[18]. قسطلانی، أحمد بن محمد، إرشاد الساری لشرح صحیح البخاری، ج 3، ص 426، مصر، المطبعة الکبرى الأمیریة، چاپ هفتم، 1323ق.
[20]. «أول من جمع الناس فى صلاة الجنائز على أربع تکبیرات عمر»؛ أبو هلال عسکری، حسن بن عبد الله، الأوائل، ص 164، طنطا، دار البشیر، چاپ اول، 1408ق؛ جلال الدین سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، تاریخ الخلفاء، ص 110، مکتبة نزار مصطفى الباز، چاپ اول، 1425ق؛ أبو المحاسن بردی حنفی، یوسف بن تغری، مورد اللطافة فی من ولی السلطنة و الخلافة، ج 1، ص 50، قاهره، دار الکتب المصریة، بیتا.
نظرات