امام علی بن الحسین(ع) بن علی بن ابیطالب، مشهور به «سجّاد» و «زین العابدین»،[1] چهارمین امام شیعیان است. آنحضرت در سال 38 هجری قمری در شهر مدینه به دنیا آمد.[2] او زمانی دیده به جهان گشود كه زمام امور در دست جد گرانقدرش؛ امام علی بن ابیطالب(ع) بود. سجاد(ع)، سه سال از خلافت علوی و خلافت چند ماهه عموی بزرگوارش؛ امام حسن مجتبی(ع) را درک كرد.[3] سید الساجدین تا سال 61 هجری قمری که نهضت عاشورای حسینی در کربلا به وقوع پیوست، یار و یاوری برای پدر بزرگوار خود امام حسین(ع) بود و در حماسه عاشورای سال 61 در کربلا نیز حضور داشت، اما به علت بیماری از تعرض نیروهای دشمن در امان ماند.[4]
نسب و خاندان
امام سجاد(ع) از خاندان بسیار شریف نبوّت و امامت است. نسب وی از ناحیه پدر به علی بن ابیطالب، بن عبدالمطلب، بن هاشم، بن عبد مناف میرسد.[5] اما از طرف مادر نمیتوان به یک اظهار نظر قطعی دربارهی مادر امام سجاد(ع) دست یافت؛ برخی مادر او را دختر یزدگرد میدانند، برخی هم تنها به اینکه مادرش کنیز امّ ولدی بود بسنده کردهاند.[6]
امامت
همزمان با شهادت امام حسین(ع) در سال ۶۱، امامت امام سجاد(ع) آغاز و تا زمان شهادتشان ادامه یافت. با توجه به اختلاف نظر مورّخان درباره سال شهادت حضرتشان، مدت امامت ایشان 34[7] یا 35[8] بود که در این مدت، يزيد بن معاوية، معاوية بن يزيد، مروان بن حكم، عبد الملك بن مروان، و وليد بن عبدالملک از فرمانروایان اموی معاصر با ایشان بودند.[9]
اسامی و القاب
نام مبارک امام چهارم، «علی» و كنيههای حضرتشان «ابومحمد»، «ابوالحسن» و «ابوالقاسم» است. ایشان به نامهاى «علىّ الخير»، «علىّ الأغرّ» و «علىّ العابد» نیز شهرت داشت.[10] لقبهای آنحضرت: «سيد العابدين»، «زين العابدين»، «سجاد»، «ذو الثفنات»،[11] «سید الساجدین»،[12] «زكی»، «امين»[13] «خاشع»، «باكی»، «مجتهد» و «رهبانی» بود[14] که ممکن است برخی القاب اخیر در سالهای بعد از وفاتشان برای آنحضرت در نظر گرفته شد.
فلسفه اسامی و القاب امام سجاد(ع)
دربارهی فلسفه نامگذاری آنحضرت، به «علی» باید گفت: هر اندازه محبت انسان به شخصی بیشتر باشد، اشتیاق بیشتری دارد تا یاد او را زنده نگهدارد؛ بنابراین، طبیعی است که انسان نام پدرش را بر فرزندانش بگذارد تا نام او را در خاطرهها زنده نگهدارد. در همین راستا امام حسین(ع) به دلیل شدت علاقهاش به امیرمؤمنان(ع) نام هر سه پسر خود از جمله امام سجاد(ع) را علی نهاد.
میگویند: معاویه، مروان بن حکم را به فرمانداری مدینه منصوب و به وى دستور داد که به جوانان مدینه جایزهاى بپردازد. امام سجاد(ع) – که در آن زمان، جوانی بود - میفرماید: «هنگامى که نزد مروان رفتم، گفت: نامت چیست؟! گفتم: «على بن الحسین»، گفت: نام برادرت چیست؟ گفتم: «على». مروان گفت: على و على؟! چرا پدرت نام همه فرزندانش را على میگذارد؟! سپس جایزهام را داد و نزد پدرم بازگشتم و ماجرا را نقل کردم. پدرم فرمود: «واى بر پسر زن کبود چشم و دباغ باد! اگر براى من صد پسر متولد شود دوست دارم نام همه آنان را على بگذارم». [15]
فلسفه القاب آنحضرت
- سجاد: از مشهورترین القاب آنحضرت، «سجاد» است. سجدههای طولانی و فراوان بر پيشانی آن پيشوای متقين اثر گذاشته و پوست آن زبر شده بود. اینگونه بود که آنحضرت را «سجاد» و «سيد الساجدين» لقب دادند. امام باقر(ع) میفرماید: «پدرم هیچ نعمتی از نعمتهای الهی را یاد نکرد، مگر اینکه سجده به جا آورد؛ هیچ آیهای از قرآن که در آن از سجده یاد شده بود را قرائت نکرد، مگر به سجده رفت؛ هیچ رنجی از او برطرف نشد، مگر اینکه سجده کرد؛ از هیچ نماز واجبی فارغ نشد، جز آنکه آنرا به سجدهای پیوند داد؛ موفّق به اصلاح اختلاف بین دو نفر نگشت، مگر اینکه برای این توفیق، سر به سجده گذاشت؛ در همه مواضع سجود او اثر سجده آشکار بود؛ به همین جهت، پدرم را سجّاد نامیدهاند».[16]
- زین العابدین: وجود مقدّس امام سجّاد(ع)، در تمام عمرشان آنچنان غرق مناجات و دعا بودند که هر کجا و هر زمان نام مقدّسش برده میشد، گریه و زاری، اصرار و الحاح، دعا و مناجات به ذهن شنوندگان تداعی میشد. عمران بن سلیم میگوید: هر گاه زُهری از علیّ بن الحسین مطلبی نقل میکرد، میگفت: مرا زین العابدین روایت کرد. یکبار سفیان بن عُیَیْنه به او گفت: چرا به او زین العابدین میگوئی؟! پاسخ داد: از سعید بن مسیّب شنیدم که رسول خدا(ص) فرمود: در روز قیامت، فریاد کنندهای آواز برمیآورد: زینت عبادت کنندگان کجا است؟(أیْنَ زَیْنُ الْعابِدینَ؟). سپس فرمود: چنان میبینم که فرزندم علی بن الحسین با تمام وقار و سکون در میان مردم محشر برای رسیدن به جایگاهش قدم بر میدارد.[17]
در روایت دیگری آمده است: آنحضرت سحرگاهی در محراب خود به تهجد میپرداخت که شیطانی به صورت روباه در برابرش مجسّم شد تا وی را از حال خوشی که با محبوبش داشت باز دارد. آنحضرت کمترین توجّهی به او نکرد. آن شیطان روباهنما شست پای او را گزید. باز هم امام توجهی نکرد. سپس بدنش را به درد آورد، اما امام نمازش را قطع نکرد و به قیام، قعود، ذکر و مناجاتش ادامه داد ... آنگاه گویندهای غیبی سه مرتبه فریاد زد: تو حقیقتاً زین العابدین هستی؛ (أنْتَ زَیْنُ الْعابِدینَ حَقّا) از اینرو این لقب برایش مشهور شد.[18]
- ذو الثفنات(صاحب پینهها): ثفنات جمع «ثَفِنَه»؛ به معناى پينه زانو و سينه شتر است. آنحضرت از بس سجده مىكرد، روى زانوها و دیگر سجدهگاههایش پينه مىبست و سالى دو بار آن پینهها را مىتراشيد. گفته شد آنحضرت در شبانه روز هزار ركعت نماز مىگزارد. و نیز گزارش شد هنگامی که او را بعد از شهادت غسل میدادند، آثاری از پینه مثل زانوهاى شتر بر دو شانه او ديدند. به خانوادهاش گفتند: اين آثار چيست؟ گفتند: از آذوقه و خوراکی است كه شبانه بر شانه مىكشيد و به بينوايان میداد.[19]
همسران
بنابر گزارشهای تاریخی، امام سجاد(ع) دارای همسرانی پاک و عفیف بود که دوتای از آنها - به نام ام محمد[20] دختر امام حسن و ام عبد الله(صدیقه)[21] - با عقد دائم و بقیه ایشان کنیز بودهاند.
فرزندان
امام سجاد(ع) صاحب فرزندان متعددی بودند. نامهای ایشان بنابر نقلهای متفاوت عبارتاند از:
امام محمد باقر(ع) که بعد از پدر بزرگوارش به مقام امامت رسید،[22] عبدالله[23] و حسین[24] كه مادرشان ام عبدالله دختر امام حسن مجتبى(ع) بود.
زيد و عمر كه از یک مادر بودند.
عبدالله، حسن، و حسين كه از یک مادر متولد شدند.
حسين اصغر، عبد الرحمن و سليمان، از یک مادر بودند.
على كه كوچکترين فرزند آنجناب و خديجه نیز از یک مادر بودند.
و محمد اصغر.
که همه این فرزندان مادرشان کنیز بود.
فاطمه و عُليّه و ام كلثوم نیز از فرزندان دیگر حضرتشان بودند كه مشخص نيست مادرشان آزاد بوده يا كنيز.[25]
خصوصیات فردی
فرزدق شاعر در باره سیماى سید الساجدین میگوید: او زیبارو و خوش چهرهترین و خوشبوترین مردم بود. بر پیشانیش اثر سجود دیده مىشد. در قصیده میمیه مشهور وی در توصیف امام سجاد(ع) آمده است:
از نور چهرهاش، مانند خورشیدى كه از پرتوافشانىهایش تاریكیها به یک سوى روند، سیاهیها از هم مىشكافد. پروردگار چنان عظمت و افتخارى به او بخشید كه قلم صنع خود را بر لوح او، به كمال رسانیده است.[26]
آنحضرت در اخلاق، بخشش، مهر و محبتش به فقرا و مستمندان، از مردمان زمانه خود برتر، از هر كسى به مسلمانان، دلسوزتر و مورد احترام خودى و بیگانه بود.
از امام باقر(ع) نقل شده است: پدرم وقتى زمستان به پایان مىرسید، لباسهایش را به مستمندان مىبخشید، و تابستان نیز چنین مینمود. این لباسها گرانقیمت و از جنس خز بود. به او گفتند: تو لباسهایت را به كسانى مىدهى كه ارزشش را نمىدانند و شایسته پوشیدن آنها نیستند. بهتر است كه لباسها را بفروشى و بهایش را صدقه دهى. حضرت فرمود: من خوش ندارم لباسى كه در آن نماز گزاردهام را بفروشم.[27]
سیرهی اخلاقی
پيشواى چهارم شیعیان، انسانى برگزيده بود که در جهات اخلاقى، عبادى و علمى به اوج كمال رسيده و نمونه مجسّم و عينى قرآن و رسول خدا(ص) بود.
در دوران سياه حكومت اموى كه ارزشهاى انسانى و فضایل اخلاقى به فراموشى سپرده شده بود، آن امام همام؛ مانند خورشيدى فروزنده درخشيد و وجودش یادآور همه فضایل و ارزشهاى فراموش شده گردید.
در این مجال؛ نمونههایی از سیره و مكارم اخلاقى آنحضرت را که الگویی بیبدیل برای جوامع بشری است به تصویر میکشیم:
- فزونى عبادت و نيايش امام چهارم(ع) در پيشگاه خدا به حدى بود كه آنحضرت سرور و زينتبخش عبادت كنندگان(سيّد العابدين، زين العابدين) و بسيار سجده كننده(سجّاد) لقب يافت.
- عفو و گذشت و پاسخ بدى را به نيكى دادن از ديگر خصلتهاى پيشواى چهارم(ع) بود.
- بخشش به نيازمندان و رسيدگى به مشكلات آنان، خصلت فراگير همه امامان معصوم، از جمله فضیلتهای امام سجاد(ع) بود.
- امام چهارم؛ مانند ساير امامان(ع)، فردی شجاع، دلير و ظلمستيز بود. موضع سخت و سخنان كوبنده آنحضرت در برابر ستمكاران خودكامهاى؛ نظیر عبيدالله، و يزيد بهترين گواه قوّت روحى و شجاعت آن بزرگوار در جریانهای بعد از واقعهی کربلا و دوران امامت آن امام همام است.
خلاصه آنکه؛ منش والای اخلاقی اهلبیت(ع) منحصر به یک دوره یا مرحلهای از زندگی پربار ایشان نمیشود و در لحظه لحظه زندگی ایشان ساری و جاری است. اما این روحیات و کمالات بسته به شرایط زمانی و مکانی و در برابر افراد و جریانها متفاوت است.[28]
امام سجاد در کربلا
امام سجاد(ع) با آنکه در قافلهی عاشورائیان بود، اما در روز نبرد به بیماری شدیدی مبتلا شد که امکان جنگیدن را از آنحضرت سلب میکرد و به همین دلیل او در خیمهای بستری بود و حضرت زینب(س) از ایشان پرستاری میکرد.
البته گزارشهایی نیز وجود دارد که ایشان تا حد توان به نبرد پرداختند. از فضيل بن زبير اسدى كوفى نقل است که امام سجاد(ع) با آنکه بيمار بود به مبارزه پرداخت تا مجروح شد و پيكر زخمیاش را از معركه بيرون آوردند. آنگاه خداوند شر دشمن را از وى بازداشت و به همراه زنان به اسارت برده شد.[29]
و نیز گفته شده است که سبب بیماری حضرتشان آن بود که در حال آماده شدن برای نبرد، زرهای بر ایشان پوشاندند که اندازه نبود و بر اثر برخورد قسمت اضافهی زره با بدنشان، ایشان دچار آسیبدیدگی شدند.[30]
به هر حال، تمام اینها کمکی از جانب خدا بود تا سلسلهی امامت پایدار بماند.
آثار و اقدامات علمی
علیرغم خفقانی که در زمان امام سجاد(ع) بر فضای جامعه حاکم بود، آنحضرت توانست آثاری را از خود به یادگار بگذارد:
- صحیفه سجادیه: که به خواهر قرآن، زبور آل محمد(ص) و انجیل اهلبیت(ع) شهرت دارد. سند صحیفه به امام محمد باقر(ع) و زید بن علی بن حسین میرسد. شرحهای بسیاری بر این اثر ماندگار نگاشته شده که تنها در کتاب «الذریعة» از حدود هفتاد شرح یاد شده است.[31]
- مناجاتهای پانزدهگانه (مناجات خمسة عشر).[32]
- رساله حقوق: امام سجاد(ع) در این رساله به تمام ابعاد زندگی و روابط انسان با آفریدگار و خویشتن و خانواده و جامعه و حکومت و معلم و دیگر کسان پرداخته است. این رساله را ابوحمزه ثمالی، شاگرد امام سجاد(ع) نقل کرده است.[33]
- مناجات انجیلیه: در برخی از کتب امامیه از جمله در کتاب الصحیفة الثالثة السجادیة تألیف علامه میرزا عبدالله اصفهانی نقل شده است:
«مناجات انجیلیه مفصلترین مناجاتی است که از امام سجاد(ع) نقل برجای مانده و من آنرا در کتابی از مؤلفات قدماء امامیه دیدهام. این دعا معروف به انجیلیه است و وجه تسمیه آن این است که فقرات این دعا شبیه اکثر فقرات و مواعظ انجیل است که بر حضرت عیسی(ع) نازل شده، و نه انجیلی که هم اکنون بین نصاری است.
گفتنی است که مضامین عالی این مناجات و سبک و سیاق عبارات آن خود قویترین دلیل بر صحت صدور آن از لسان معصوم است و حتی اگر سند آن ضعیف هم باشد، خود این مضامین بر صحت صدور آن از معصوم کفایت میکند. وانگهی برخی از متأخرین و متقدمین علما این مناجات را در کتابهای خود نقل کردهاند؛ از جمله صاحب انیس العابدین، و ملا محسن کاشانیِ معاصر(قدس سره) آنرا در کتاب ذریعة الضراعة نقل کرده است... ».[34]
زنده نگهداشتن یاد و خاطره عاشورا
یکی از فعالیتهای اجتماعی امام زین العابدین(ع) زنده نگهداشتن یاد و خاطرهی حوادث کربلا بود. شهادت امام حسین(ع) و یاران آنحضرت در افکار عمومی برای حکومت اموی بسیار گران تمام شد و مشروعیت آنرا زیر سؤال برده بود؛ لذا امام سجاد برای آنکه این فاجعه فراموش نشود، هم با نقل گزارشهای کربلا و هم با سوگواری برای شهیدان و زنده نگهداشتن خاطرهی آنان، مبارزه را ادامه داد. بیگمان اشکهای سوزان و گریههای پرسوز آن امام، ریشه عاطفی داشت؛ زیرا عظمت فاجعه و مصیبت کربلا به قدری بزرگ و دلخراش بود که هیچیک از شهود عینی آن حادثه، تا زنده بودند، آنرا فراموش نمیکردند. اما چگونگی برخورد امام سجاد با این موضوع، اثر و نتیجه سیاسی داشت. یادآوری مکرر فاجعه کربلا نمیگذاشت ظلم و جنایت حکومت اموی از خاطرهها فراموش شود:
- از آنحضرت نقل شده است: زمانی که سپاه دشمن به سمت پدرم رو نمود، و قصد جنگیدن با پدرم و کشتن او را کرد، آنحضرت دستش را بلند نموده و عرض کرد: «اللَّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ كَرْبٍ وَ رَجَائِي فِي كُلِّ شِدَّة ...»؛ [35] پروردگارا! تو در هر سختى و اندوهى، تكيهگاه من و در هر شدت و سختى، اميد من هستى.
- منهال نقل میکند که در شام به امام سجاد(ع) عرض کردم: «ای پسر رسول خدا! حال شما چطور است؟ چگونه شب را به صبح میآورید؟ امام فرمود: وای بر تو، آیا هنوز نمیدانی که حال ما چگونه است؟! ما در این امت، مانند بنی اسرائیل گرفتار فرعونیان هستیم!! مردان ما را کشته و زنان ما را زنده نگهداشتهاند! ای منهال، عرب بر عجم میبالد که محمد مصطفی(ص)، از عرب است. قبیله قریش بر دیگر قبایل مباهات میکند که رسول خدا قریشی است. اما اینک ما فرزندان او هستیم که حقّمان غصب شده و خونمان به ناحق بر زمین ریخته شده است. ما را از شهر و دیارمان آواره کردهاند! پس «انا لله و انا الیه راجعون» از این مصیبت که بر ما گذشته است».[36]
- امام هر وقت میخواست آب بیاشامد، تا چشمش به آب میافتاد، اشک از چشمانش سرازیر میشد. وقتی علت این کار را میپرسیدند، میفرمود: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه(س) را به یاد میآورم، گریه گلویم را میگیرد.
روزی خادم حضرت عرض کرد: آیا اندوه شما پایان ندارد؟! حضرت فرمود: وای بر تو! یعقوب پیامبر که تنها یکی از دوازده پسرش ناپدید شده بود، در فراق فرزندش آنقدر گریست که چشمانش نابینا شد و از شدت اندوه کمرش خم شد، در حالیکه پسرش زنده بود(و کاملاً از یافتن او ناامید نگشته بود)، ولی من ناظر کشته شدن پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از بستگانم بودم که پیکرهایشان در اطرافم نقش زمین شده بود، پس چگونه ممکن است غم و اندوه من پایان یابد؟![37]
و ...
شهادت
سرانجام امام چهارم شیعیان در روز شنبه هجدهم، یا نوزدهم محرم سال 94[38] یا 95[39] هـ. ق در سن 54، یا 56 و یا 57 سالگی از دنیا رفت و در قبرستان بقیع در کنار مرقد مطهر حضرت امام حسن مجتبی(ع)، عموی بزرگوارش به خاک سپرده شد.[40]
مورخان چگونگی وفات ایشان را با تعابیر مختلف گزارش کردهاند. برخی به صراحت اعلام کردهاند که ایشان به شهادت رسیده است و به عنوان نمونه از امام باقر(ع) نقل میکنند که پدر بزرگوارشان به دستور ولید مسموم شد.[41] برخی نیز تعبیرهایی چون «توفّی» را در مورد وفات ایشان گفتهاند که از ظاهر آن مرگ طبیعی برداشت شده و صراحت در شهادت ندارد(و البته با شهادت ایشان هم منافاتی ندارد).[42]
[1]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 480، قم، آل البیت، چاپ اوّل، 1417ق.
[2]. شیخ مفید، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 137، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص83، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق؛ حلی، رضی الدین علی بن یوسف، العدد القویة لدفع المخاوف الیومیة، محقق و مصحح: رجائی، مهدی، مرعشی، محمود، ص 55، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1408ق. «وَ كَانَ مَوْلِدُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع بِالْمَدِينَةِ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ ثَلَاثِينَ مِنَ الْهِجْرَة».
[3]. الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 137.
[4]. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 170، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[5]. مرعشی تستری، قاضی نور الله، احقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 28، ص 14، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1409ق؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى، تحقیق، عبدالقادر عطا، محمد، ج 5، ص 162، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[6]. ر. ک: «ازدواج امام حسین (ع) و خانم شهربانو»، 7873.
[7]. الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 138؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 481؛ فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 457، قم، دلیل ما، چاپ اوّل، 1423ق.
[8]. ابن ابى الثلج بغدادى، محمد بن احمد، تاریخ أهل البیت نقلا عن الأئمة(ع)، محقق، جلالى حسینى، محمد رضا، ص 79، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1410ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 468، تهران، دار الكتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[9]. اعلام الوری بأعلام الهدی، ج 1، ص 481.
[10]. ابن أبی الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 15، ص 273، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[11]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص 480.
[12]. تاریخ أهل البیت، ص 131.
[13]. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص من الأمة فی ذکر خصائص الأئمة، ص 291، قم، منشورات الشریف الرضی، چاپ اول، 1418ق.
[14]. خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 213، بیروت، البلاغ، 1419ق.
[15]. کافی، ج 6، ص 19.
[16]. صدوق، محمد بن على، علل الشرائع، ج 1، ص 232- 233، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[17]. همان، ص 230.
[18]. کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 74.
[19]. علل الشرائع، ج 1، ص 233.
[20]. الطبقات الکبری ج 10، ص 479.
[21]. اثبات الوصیه، ص 176.
[22]. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج 1، ص 480.
[23]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 3، ص 147، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[24]. همان.
[25]. همان؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 155.
[26]. ابن كثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 9، ص 108، بیروت، دار الفکر، بیتا؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 152.
[27]. صدوق، محمد بن على، خصال، محقق، غفارى، على اكبر، ج 2، ص 517، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش.
[28]. ر. ک: «سیره اخلاقی امام سجاد(ع)»، 2303.
[29]. رسان، فضیل بن زبیر، تسمیة من قتل مع الحسین(ع)، ص 150، قم، آل البیت، چاپ دوم، 1406ق.
[30]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على، مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 4، ص 142 - 143، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق.
[31]. ر. ک: شیخ آقا بزرگ تهرانى، محمد محسن، الذریعة إلى تصانیف الشیعة، ج 13، ص 345 – 359، قم، اسماعیلیان، 1408ق.
[32]. ر. ک: بحار الأنوار، ج 91، ص 142؛ «سند مناجات خمس عشر امام سجاد(ع)»، 22295.
[33]. ر. ک: همان، ج 110، ص 94.
[34]. ر. ک: «مناجات انجیلیه امام سجاد (ع)»، 8326.
[35]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 96.
[36]. كوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الكوفی، محقق، كاظم، محمد، ص 149، تهران، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، چاپ اول، 1410ق؛
[37]. خصال، ج 2، ص 518.
[38]. طوسى، محمد بن الحسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص 787، بیروت، مؤسسة فقه الشیعة، چاپ اول، 1411ق؛ كشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 2، ص 91؛ ابن حیون، نعمان بن محمد، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج 3، ص 275، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[39]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 137؛ إعلام الورى، ج 1، ص 481؛ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج 1، ص 201؛ مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 4 ، ص 175.
[40]. طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص 192، قم، بعثت، چاپ اول، 1413ق؛ مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 4 ، ص 176.
[41] . مناقب آل أبیطالب(ع)، ج 4 ، ص 176.
[42] . إعلام الورى، ج 1، ص 481.