14091
«حكمت» آنگونه که فلاسفه و برخی از مفسران گفتهاند؛ عبارت است از قضاياى حقهاى كه مطابق با واقع باشد؛ يعنى به نحوى مشتمل بر سعادت بشر باشد، مانند معارف الهی در باره مبدأ و معاد. و يا اگر مشتمل بر معارفى از حقايق عالم طبيعى است، معارفى باشد كه باز با سعادت انسان سروكار داشته باشد، مانند حقایق فطرى كه اساس تشريعات و قانونگزاری دينى را تشكيل میدهد.
واژههایی از ریشه حكمت، بارها در قرآن کریم و روایات به مناسبتهای مختلف بیان شده است و به عنوان نمونه، از آن به عنوان موهبتی الهی یاد شده كه خداوند به پيامبران(ع) و برخی از انسانهای نیکوکار هدیه داده است و به فرموده امام کاظم(ع): «مراد از حكمت، فهم و عقل است».
همچنین «حكيم» از صفات ذات خدای متعال است؛ چون حكمت خدا؛ يعنى ايجاد موجودات در نهايت اتقان و محكمكارى و دورى از عبث و بیهودهکاری و باید دانست که تنها ذات خداوند است که «حکیم مطلق» میباشد.
خداى متعال قرآن را نیز «كتاب حكيم» مینامد، زیرا قرآن به موقع سخن میگويد، خوب سخن میگويد و در كنارش برهان و دليل میآورد. حكمت در انسان، شناخت موجودات و انجام دادن كارهاى خير و پسنديده است. به تعبير ديگر؛ معرفت ارزشها و معيارهايى كه انسان به وسيله آن بتواند، حق را بشناسد و باطل را در هر لباسى تشخيص دهد، حكمت و یا به تعبیری «كمال قوه نظريه» است. پس حكيم كسى است كه اهل معرفت و داراى فهم عميق و عقل سليم باشد.
دانشمندان با توجه به معنای حکمت آنرا به دو قسم حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم کردهاند که «حکمت نظری»، عبارت است از شناسایی و علم به احوال اشیا و موجودات، آنچنانکه هستند و «حکمت عملی»، عبارت است از علم به اینکه رفتار و کردار آدمی، یعنی افعال اختیاری وی چگونه باید باشد.