1438
این برهان از راه وجود عشق در انسان وارد میشود که خلاصهاش این است:
هر چند حکیمان و عارفان، عشق را حقیقتی جاری در کلیهی موجودات دانسته و معتقدند که تمام موجودات از پرتو عشق بهرهمندند؛ اما هیچ موجودی مانند انسان نیست که عشق در تار و پود او دمیده شده باشد؛ عشق انسان از عشق به خود(عشق به ذات) آغاز شده و تا عشق به وجود بینهایت خداوند میانجامد. بر اساس «قاعده تضایف»، وجود عشق حقیقی، دلیل بر وجود واقعی معشوق است؛ بنابراین وجود عشق انسانِ به خداوند، دلیل بر وجود واقعی خداوند است.
تقریر دیگر «برهان تضایف عشق» آن است که: معشوق حقیقی همهی موجودات در پایان، یک چیز بوده و همگان توجهی غریزی به سوی او دارند؛ به گونهای که عاشقِ رسیدن به او و نیل به ذاتش هستند. از طرفی، همانگونه که آنها طالب خیر مطلق و عاشق او هستند، او نیز متناسب با کمالاتی که در معلولات خویش ایجاد نموده است، عاشق آنها بوده و برای آنها به همان مقدار متجلی میگردد؛ به طوری که غایت مطلوبِ هر موجودی، رؤیت بیواسطه او است، چنانکه هر عاشقی طالب وصول تام - بدون واسطه- به معشوق خویش است و هرچه قرب به او بیشتر باشد، دریافت نور از معشوق و تجلی حق تعالی برای او نیز بیشتر خواهد بود.