لطفا صبرکنید
135312
اگرچه دین مبین اسلام همه را به پذیرش توحید الهی فرا میخواند، اما این بدان معنا نیست که همگان را به پذیرش آن مجبور کند؛ زیرا ایمان و اعتقاد جبر و زور را برنمیتابد. البته این امر به معنای فراهم آوری فضای مخالفت با اصل دین نیست؛ زیرا اساس اسلام بر توحید و نفی شرک، استوار است. و از دیدگاه اسلام کسی که دین اسلام را پذیرفت و درخانوادهی دینی رشد و نمود کرد، و بعد از آن یکی از اصول دین را انکار و به مخالفت آن برخیزد و آنرا از یک اعتقاد فردی به حیطهی اجتماعی بکشاند و در برابر دین بایستد و با فتنهانگیزی اذهان عمومی را در تشخیص حق و باطل مشوش کند، مرتکب جرمی شده است که مجازات آنرا نیز باید تحمل کند.
مجازات مرتد به دلیل جرم و گناه اجتماعى او است، نه عقیدهى شخصى وى؛ از اینرو مجازات مرتد شامل کسى که از دین خارج شده، ولى آنرا به دیگران ابراز و اظهار نکرده است، نمیشود.
به عبارت دیگر، اگر چنین شخصی تمام تلاش خود را در شناخت حق کرده باشد، در ارتداد خود، نزد خدا، معذور است، و واقعاً در حیطهی احکام فردى خود مجرم، نیست، اما اگر در شناخت حق کوتاهى کرده باشد، در حیطهی احکام فردى نیز مجرم است.
گفتنی است که ارتداد یک جرم فردی نیست. مرتد از آن جهت که حق عمومى مردم را در حفظ روحیهی دینى جامعه میشکند، و تدین مردمى را که کارشناس در دین نیستند تهدید مىکند، مرتکب جرم عمومی و اجتماعی میشود.
در صدر اسلام نیز عدهاى از دشمنان اسلام نقشه کشیدند که به ظاهر اسلام بیاورند و سپس مرتد شوند تا با این کار، ایمان مسلمانان را تضعیف کنند.
اسلام براى جلوگیرى از این تهدید، مجازات سنگینى را براى ارتداد قرار داده است، اگرچه راه اثبات آنرا نیز سخت کرده است، به گونهاى که تنها عدهی محدودى در صدر اسلام به این مجازات محکوم شدند؛ از اینرو، اثر روانى این مجازات بیش از خود آن، توانسته است فضاى سالمى براى عموم مردم فراهم سازد. و به نوعی مجازات مرتد، غیر مسلمانان را ترغیب میکند که با توجه و دقت بیشترى اسلام را بپذیرند. این مسئله از ایمان سرسرى و سست جلوگیرى میکند.
اگرچه دین مبین اسلام همه را به پذیرش توحید الهی فرا میخواند، اما این بدان معنا نیست که همگان را به پذیرش آن مجبور کند؛ زیرا ایمان و اعتقاد جبر و زور را بر نمیتابد.[1] البته این امر به معنای فراهم آوری فضای مخالفت با اصل دین نیست؛ یعنی اگر کسانی که دین اسلام را پذیرفته و در خانوادههای دینی رشد و نمود کردهاند، یکی از اصول دین را انکار و به مخالفت آن برخیزند و آنرا از یک اعتقاد فردی به حیطهی اجتماعی بکشانند و در برابر دین بایستند و با فتنهانگیزی اذهان عمومی را در تشخیص حق و باطل مشوش کنند، مرتکب جرمی شدهاند که مجازات آنرا نیز باید تحمل کنند.[2]
یعنی مجازات مرتد به دلیل ارتکاب جرم اجتماعی او است و لو اینکه چنین شخصی اگر تمام تلاش خود را در شناخت حق کرده باشد، در ارتداد خود، نزد خدا، معذور باشد؛ و واقعاً در حیطهی احکام فردى خود مجرم، نباشد.
براى روشن شدن پاسخ، باید به نکاتی چند در ارتباط با مرتد، تبعات منفی ارتداد، احکام حقوقی ارتداد، فلسفهی مجازات مرتد و... توجه کرد:
- مرتد کیست؟
مرتد کسى است که از اسلام خارج شده، و کفر را اختیار نماید.[3] خروج از اسلام با انکار اصل دین، یا یکى از اصول دین(توحید، نبوت و معاد) حاصل میشود، و نیز اگر یکى از ضروریات دین را - که براى همهی مسلمانان روشن و واضح است - به گونهاى که ملازم با انکار رسالت باشد، و انسان به این ملازمه توجه داشته باشد، باز ارتداد حاصل میشود.[4]
ارتداد به دو قسم فطرى و ملّى تقسیم میشود:
مرتد فطرى، کسى است که پدر یا مادرش در هنگام انعقاد نطفهاش مسلمان بوده، و خودش پس از بلوغ، اظهار اسلام کرد، و سپس از اسلام خارج شده است.[5]
مرتد ملّى کسى است که پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفهی او کافر بود، و او پس از بلوغ، اظهار کفر کرد، اما بعد اسلام آورده، و مجدداً کافر شد.[6]
- حکم مرتد در ادیان الهى و مذاهب اسلامى
در فقه شیعه، مرتد داراى برخى از احکام مدنى در باب ارث و زوجیت است که ظاهراً از این احکام سؤال نشده است. حکم جزایى مرتد این است که: مرد مرتد فطرى کشته میشود و توبهی او نزد قاضى قبول نمیشود. مرد مرتد ملّى نخست دعوت به توبه میشود، اگر توبه کرد آزاد میشود، و گرنه کشته میشود. زن مرتد، چه فطرى باشد چه ملّى، کشته نمیشود، بلکه دعوت به توبه میشود، اگر توبه کرد آزاد میشود، و گرنه در زندان باقى میماند.[7]
در فقه اهلسنت، بنابر رأى مشهور، مرتد - در همهی انواع آن - ابتدا دعوت به توبه میشود، اگر توبه کرد آزاد میشود، در غیر این صورت کشته میشود و فرقى میان ملّى و فطرى و زن و مرد نیست.[8]
ارتداد در ادیان الهى غیر از اسلام نیز جرم و گناه، و مجازات آن مرگ است.[9]
بنابراین مىتوان گفت؛ ارتداد از دیدگاه همهی ادیان و مذاهب جرم و گناه است و مجاز آن - با اختلاف در شرایط - مرگ است.[10]
- فلسفهی مجازات مرتد
براى روشن شدن فلسفهی مجازات مرتد باید به چند نکته توجه کرد:
3-1. احکام اسلام به دو حوزهی احکام فردى و احکام اجتماعى تقسیم میشود. احکام اجتماعى بر اساس مصالح اجتماعى وضع میشوند، و گاه تأمین این مصالح، بخشى از آزادیهاى فردى را محدود میکند. این نکته در هیچ جامعهاى قابل انکار نیست.
3-2. شخص مرتد اگر تمام تلاش خود را در شناخت حق کرده باشد، در ارتداد خود، نزد خدا، معذور است؛ و به واقع در حوزهی احکام فردى خود مجرم، نیست.[11] اما اگر در شناخت حق کوتاهى کرده باشد، در حیطهی احکام فردى نیز مجرم است.
هرگاه مرتد، ارتداد خود را به جامعه بکشاند، رفتار او در حوزهی احکام اجتماعى قرار میگیرد و ملاکهاى احکام اجتماعى را پیدا میکند، و از این دیدگاه مجرم است؛ زیرا:
اولاً: حقوق دیگران را ضایع کرده است؛ چراکه در اذهان عمومى ایجاد شبهه و تردید میکند و واضح است که ترویج شبهات در افکار عمومى باعث تضعیف روحیهی ایمانى جامعه میشود؛ و از آنجا که بررسى شبهات در توان متخصصان و دینشناسان است، عموم مردمِ دیندار - که این توانایى را در خود نمیبینند - حق خود میدانند که فضاى عمومى جامعه سالم بماند.
ثانیاً: با قطع نظر از اینکه حفظ روحیهی ایمانى جامعه حق مردم است، اسلام آنرا از مصالح اجتماعى میداند؛ از اینرو است که به تعظیم شعائر دین ترغیب نموده،[12] و از شکستن آن نهى کرده است.[13]
بنابر این، ارتداد شاید از دیدگاه حکم فردى جرم نباشد، ولى از دیدگاه حکم اجتماعى جرم است.
3-3. با توجه به جرم بودن ارتداد، فلسفهی مجازات آنرا در امور زیر میتوان بیان کرد:
الف) استحقاق مجازات: مجازات مرتد، کیفرى است که به تبع اختلال در نظم اخلاقى ایجاد کرده است. هر اندازه اختلال اخلاقى و مذهبى و نیز تضییع حقوق عمومى بیشتر باشد، مجازات باید سنگینتر باشد. روشن است جامعهاى که روحیهی دینى در آن رو به تضعیف برود جامعهاى دور از سعادت واقعى است، هرچند از نظر تکنولوژى پیشرفته باشد، به همین دلیل است که علاوه بر ارتداد، هر عمل دیگرى که اعتقادات و ایمان عمومى را تضعیف کند داراى مجازات سنگین است؛ از قبیل ناسزاگویى به پیامبر اکرم(ص) و ائمهی اطهار(ع)؛ زیرا وقتى تقدس این امور در جامعه شکسته شود راه تحریف دین و نابودى آن باز میشود.
ب) جلوگیرى از ادامهی تبلیغ ارتداد توسط شخص مجرم: مرتد تا زمانى که ارتداد خود را اظهار نکرده، جرم اجتماعى مرتکب نشده است، مجازات سنگینى که از سوى اسلام براى ارتداد تعیین شده است، راه تبلیغ ارتداد را میبندد.
ج) نشان دادن اهمیّت دین در جامعه: هر نظام حقوقى و جزایى با وضع قوانین خود نشان میدهد که چه امورى براى آن اهمیّت بیشترى دارد. وضع مجازات سنگین براى ارتداد، اهمیّت حفظ روحیهی ایمانى جامعه را میرساند.
د) ترغیب به تفکر بیشتر در دین، قبل از پذیرش آن: مجازات مرتد، غیر مسلمانان را ترغیب میکند که با توجه و دقت بیشترى اسلام را بپذیرند. این مسئله از ایمان سرسرى و سست جلوگیرى میکند.
هـ) تخفیف مجازات اخروى: از دیدگاه دین، مجازات دنیوى باعث تخفیف مجازات اخروى میشود. خداوند متعال، مهربانتر از آن است که انسان را براى یک گناه دو بار مجازات کند. روایات نشانگر این مطلب است که در صدر اسلام این باور که مجازات دنیوى باعث پاک شدن در آخرت میشود وجود داشته و مجرمان را براى اقامهی حدّ، تشویق به اعتراف گناه مینمود.
گفتنی است، اگرچه مجازات دنیوى لااقل باعث تخفیف مجازات اخروى میشود، امّا خداوند راه دیگرى را براى پاک شدن در آخرت، عنایت کرده است و آن توبهی خالص است. اگر گنهکار توبهی خالص کند، بدون اینکه نیازى به مجازات شرعى در دنیا داشته باشد گناه او بخشیده میشود.
3-4. احتیاط در قانونگذارى: شاید مواردى که به عنوان فلسفهی مجازات مرتد گفته شد و نیز آنچه که در قرآن کریم دربارهی توطئهی اهل کتاب نازل شده است،[14] در همهی مصادیق مرتد صادق نباشد؛ یعنى شخص مرتد به هیچ وجه قصد توطئه بر علیه ایمان عمومى نداشته باشد و یا ارتداد او آن آثار منفى را بر ایمان عمومى مردم نداشته باشد، اما باز اسلام مجازات او را تخفیف نداده است. علت این مطلب چیست؟ به عبارت دیگر، ممکن است امورى که فلسفهی مجازات مرتد است در یک مورد صادق نباشد، پس چرا اسلام در آن مورد نیز مجازات را جارى میکند؟
پاسخ این است که: هر قانونگذارى دایرهی موضوع حکم را وسیعتر از فلسفهی آن حکم قرار میدهد که به آن "احتیاط در قانونگذارى" میگویند و این به دلیل نکاتى است که فقط به دو نکته از مهمترین آنها اشاره میکنیم:
الف) گاه قیودى که به واقع و به طور دقیق موضوع را مشخص میکند به گونهاى نیست که بتوان تشخیص آنرا به عهدهی انسان گذاشت. مثلاً فلسفهی اصلى ممنوعیت پارک اتومبیل در یک خیابان، کنترل وضعیت ترافیک در آن خیابان است و این فلسفه در روزهاى خلوت وجود ندارد، اما ادارهی راهنمایى و رانندگى، پارک اتومبیل در آن خیابان را به طور دائم و مستمر ممنوع میکند؛ چون نمیتواند تشخیص سنگینى ترافیک را به عهدهی مردم بگذارد.
ب) گاه اهمیّت یک حکم چنان زیاد است که قانونگذار از روى احتیاط دایرهی موضوع آن حکم را وسیعتر قرار میدهد تا یقین کند که مردم آن حکم را انجام میدهند. مانند محدودهی غرقگاههاى ارتش، مثلاً یک تأسیسات نظامى که باید از دید مردم به دور باشد با محدودهی غُرق 5 کیلومترى، محرمانه باقى ماند، امّا ارتش به تناسب اهمیّت آن تأسیسات، محدودهی غرق را تا چند برابر افزایش میدهد تا یقین به تأمین هدف پیدا کند.
در قانونگذارى اسلام نیز این دو نکته باعث میشود خداوند محدودهی موضوع احکام را وسیعتر از موضوع واقعى فلسفهی احکام قرار دهد تا حتماً آن فلسفه تأمین شود.[15]، [16]
[1]. «لا اکراه فی الدین». بقره، 256.
[2]. برای مطالعهی بیشتر، ر. ک: آشنایی با مذاهب اسلامی(15)؛ پاسخ و پرسشها از دیدگاه تشیع و تسنن، ص 116-117.
[3]. امام خمینی، تحریر الوسیلة، ج 2، ص 366، قم، مؤسسه مطبوعات دار العلم، چاپ اول، بیتا؛ ابن قدامه، المغنى، ج 10، ص 74.
[4]. امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 1، ص 118.
[5]. امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 2، ص 336. برخى، اسلام یکى از والدین را در هنگام ولادت شرط مىدانند (موسوی خویی، سید ابو القاسم، مبانی تکملة المنهاج، ج 2، ص 451، قم، مؤسسة إحیاء آثار الإمام الخوئی، چاپ اول، 1422ق) و برخى دیگر اظهار اسلام بعد از بلوغ را شرط نمىدانند (شهید ثانی، زین الدین بن علی، مسالک الأفهام إلی تنقیح شرائع الإسلام، ج 2، ص 451، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، چاپ اول، 1413ق).
[6]. امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 2، ص 336.
[7] امام خمینى، تحریر الوسیله، ج 2، ص 494.
[8]. الجزیری، عبدالرحمن، الفقه على المذاهب الاربعه، ج 5، ص 424. ابو حنیفه مانند شیعیان میان زن و مرد فرق گذاشته است. (ابوبکر الکاسانى، بدایع الصنایع، ج 7، ص 135) و حسن بصرى دعوت به توبه را نمیپذیرد. (ابن قدامه، المغنى، ج 10، ص 76).
[9]. ر. ک: عهد قدیم: سفر توریه مثنى، فصل 13؛ کتاب مقدس، ترجمه فارسى ولیم گلن، دار السلطنه، لندن، 1856 میلادى، ص 357 - 8؛ الکتاب المقدس، دار المشرق، بیروت. سفر ثنیة الاشتراع، الفصل 13، ص 379 - 80. - عهد جدید سازمان ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، تهران، 1357، ص 305 - 6.
[10]. البته برخى مجازات مرگ براى ارتداد را حکم تعزیرى میدانند نه حد؛ و معتقدند تعزیرات تماماً به دست حاکم است و شکل خاصى براى آن در اسلام معین نشده است؛ لذا نمیتوان گفت مجازات ارتداد از دیدگاه اسلام مرگ است. ر. ک: منتظری، حسینعلى، در اسات فى ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة، ج 3 ص 387، قم، دار الفکر، چاپ اول، 1411ق؛ ر. ک: ولایى، عیسی، ارتداد در اسلام، ص 129- 148.
[11]. خداوند متعال فرمود: "لا یکلف اللَّه نفساً الّا وسعها". بقره، 286.
[15]. براى مطالعهی بیشتر، در زمینهی فلسفهی مجازاتهاى اسلامى، ر. ک: خسروشاهى، قدرت اللَّه، دانش پژوه، مصطفی، فلسفهى حقوق، ص 201- 222، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى؛ مطهری، مرتضی، عدل الهى، انتشارات صدرا؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 278؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 360. تفسیر آیهی "لا اکراه فى الدین".
[16]. «آزادى عقیده و اعدام مرتد در اسلام»، 53؛ «حکم ارتداد در اسلام»، 3175؛ «تحقق ارتداد»، 19166؛ «اجرای حکم ارتداد»، 8703.