لطفا صبرکنید
14283
- اشتراک گذاری
به سؤالات شما به طور اجمال و به ترتیب پاسخ داده می شود و توضیح بیشتر را می توانید در جواب تفصیلی ببینید.
الف. بررسی و اطمینان از صحت سند و صحت محتوای احادیث در تمام ابواب و موضوعات، امری پسندیده و مورد قبول است. بله! در مسائل فقهی، اموری که فقط مفید احتمال اند مانند خبر واحد حجت اند، ولی در برخی مسائل اعتقادی که شخص باید به محتوای آن یقین پیدا کند، نمی توان از احادیثی که یقین آور نیستند استفاده کرد. همان طور که قطعا در برخی از مستحبات و مکروهات نیز نمی توان به اخبار ضعیف استناد کرد.
ب. نظریه مورد قبول محققان علمای شیعه این است که: جهت استفاده از روایات کتب اربعه باید از نظر سندی و محتوایی آنها را مورد بررسی قرار داد.
ج. اگر یکی از راویان حدیث مهمل باشد، به آن روایت صحیح گفته نمی شود. در علم حدیث به شخص راوی که مدح یا ذمی برایش نرسیده باشد مهمل گفته می شود، بنابراین اگر یکی از راویان حدیث، شاگرد امام صادق (ع) باشد، چون این عنوان مدح و ذمی برای راویان به حساب نمی آید، او را از عنوان "مهمل" در علم حدیث خارج نمی کند.
دین هدیه ای آسمانی است که جهت هدایت مردم به آنان داده شده است. رسیدن مردم به دستورات هر دینی از راه پیامبران و اولیای الاهی است، و در ادیان جهان شمول و زمان شمول که برای زمانی غیر از زمان نزول و مکانی غیر از مکان نزول نیز کاربرد دارند، دستورات دین توسط افرادی به نسل های بعدی و به مکان های دیگر رسیده است. در دیگر ادیان آسمانی غیر از اسلام، اهمیت چندانی به حفظ سند روایات و احادیث داده نشده است به طوری که امروز، معارف دینی مقطوع السند به دست آنان رسیده است. از ویژگی های برتر اسلام این است که برای احادیث و روایات آن سلسله سند وجود دارد.
آوردن سلسله سند در تمام ابواب و موضوعات مختلف احادیث بین مسلمانان امر مرسومی شد و آنان فرقی بین روایات فقهی با اعتقادی و یا غیر آن نمی گذاشتند، به طوری که این مستند سازی حتی در اخبار تاریخی که مسلمانان نوشتند نیز به کار گرفته شد. [1]
اصل اولی
برای به دست آوردن نظر اسلام در زمینه های مختلف عقائدی، اخلاقی، فقهی، اجتماعی و غیره (بدون فرق بین موضوعات مختلف)، باید توانایی انتساب قطعی آن نظریه، به اسلام را داشته باشیم و لازمه مطلب این است که با منابع اسلامی مانند کتاب های حدیثی، برخوردی کاملاً علمی داشته باشیم؛ یعنی در بررسی روایات در تمام زمینه های ذکر شده، بررسی سند و محتوای احادیث امر لازمی است، به طوری که استفاده معارف اسلامی، باید از احادیث مورد قبولی باشد که دارای شرایط مقبولیت بوده و انسان به صدور آنان اطمینان حاصل کند.
علت این امر هم واضح است؛ زیرا برای انتساب یک نظریه به اسلام باید دلائل کافی و محکمی داشته باشیم و از طرفی در آیات قرآن نیز از پیروی کردن ظن و احتمال و غیر علم نیز نهی شده ایم. [2]
عدول از اصل:
در مواردی از این اصل به عللی که می آید عدول شده است؛ از جمله این موارد در احکام و مسائل فقهی است که در صدد بیان واجبات و محرمات اند. در این مورد، عمل به خبر محتمل که از طرف شارع معتبر شمرده شده باشد (مانند خبر واحد) را حجت و دلیل شرعی شمرده اند. در این گونه فروعات با این که، خبر واحد و برخی دیگر از ظنون، علم آور و یقین آور نیستند، ولی گفته شده، محتوای آن حجت است و می توان بر طبق آن عمل کرد. [3]
مورد دیگر از احکام فقهی در جایی است که روایتی در صدد بیان استحباب و کراهت باشد که گفته شده است، اگر روایت و خبر ضعیفی بر استحباب یا کراهتی دلالت کند، با آن که خبر ضعیف است به دلیل قاعده تسامح در ادله سنن، می شود حکم به استحباب یا کراهت داد. [4] بنابراین قاعده؛ در اموری مانند استحباب یا کراهت، لازم نیست که حتی خبر ظن (احتمال) آور باشد، بلکه همین مقدار که احتمال ثواب یا عقاب داده شود، می توان بر اساس آن حکم به استحباب یا کراهت داد. [5]
البته این مطلب جای بررسی بیشتر و دقیق تری دارد؛ چرا که احیاناً یک عمل مستحب یا مکروه، اثرات جانبی فراوانی داشته باشد که برای اثبات آن نتوان به حدیث ضعیف اکتفا کرد. [6] به عنوان نمونه اگر درباره استحباب یا جواز تکتف در نماز(دست بسته نماز خواندن) یا جواز گفتن کلمه «آمین» بعد از اتمام سوره حمد در نماز، یک روایت ضعیف داشته باشیم، آیا فقیه می تواند به خاطر چنین قاعده ای حکم به استحباب کند؟ مسلماً برخی از احکام فقهی که در صدد بیان برخی از مستحبات یا مکروهات است با روایت ضعیف ثابت نمی شود.
روایات اعتقادی:
در روایات اعتقادی آنچه مشهور شده این است که در این گونه روایات به علت مفهوم و محتوای آنان که مسائل اعتقادی است و انسان باید به محتوای آن یقین پیدا کند، ظن و احتمال (اگر چه احتمال قوی) فایده ای ندارد. علامه طباطبایی در این باره چنین می گوید: «دو دسته روایات مربوط به تصرفات ابلیس و کیفیت تصرف او در شعور آدمى وجود دارد، البته این روایات طورى نیست که بتوان به یک یک آنها اعتماد نمود، زیرا اولا سند همه آنها صحیح نیست و ثانیا آن روایاتى هم که سندشان صحیح است روایاتى آحادند که نمىتوان در مثل این مسئله که یک مسئله اعتقادى و اصولى است به آن تمسک جست». [7]
البته این نظریه را نیز نمی توان به طور کلی پذیرفت؛ زیرا چه بسا مسائل اعتقادی فراوانی داریم که هرگز یقین به آنها یا لازم نیست یا مقدور نمی باشد، مثلاً ثواب فلان عمل در بهشت چیست؟ یا عقاب فلان عمل در جهنم چگونه اجرا می شود؟ یا این که آیا می شود شیطان به صورت انسان مجسم شود؟ کیفیت خلود در آتش چگونه است؟ اولین گروهی که وارد بهشت می شوند چه کسانی هستند؟ آخرین گروه چه کسانی هستند؟ و هزاران سؤال دیگر که یا به علت آن جهانی بودن آنها، و عدم وجود روایاتی که آن را تبیین کند، امکان یقین به آنها ممکن نیست و یا احادیث و خبرهای واحدی درباره آنها رسیده است که یقین آور نیستند،. از طرفی چه بسیار مسائل فقهی؛ مانند مسائل قتل نفس و آبروی مسلمان در فقه داریم که به مراتب مهم تر از این مسائل اند. بنابراین در برخی از مسائل اعتقادی که یقین به آنها لازم نیست، می توانیم قائل به حجیت خبر واحد شویم.
نتیجه:
آنچه که می توان به عنوان نتیجه از آن یاد کرد؛ این است که بررسی و اطمینان از صحت سند و محتوای احادیث در تمام ابواب و موضوعات، امری پسندیده و مورد قبول است. بله! در مسائل فقهی، ظنونی مانند خبر واحد حجت اند، ولی در برخی مسائل اعتقادی که شخص باید به محتوای آن یقین پیدا کند، نمی توان از احادیثی که یقین آور نیستند استفاده کرد. همان طور که قطعا در برخی از مستحبات و مکروهات نیز نمی توان به اخبار ضعیف استناد کرد.
کتب اربعه حدیثی شیعه
در میان محققان علمای شیعه نظریه مورد قبول آن است که جهت استفاده از روایات کتب اربعه باید از نظر سندی و محتوایی آنها را مورد بررسی قرار داد. البته در میان علمای شیعه کسانی که در گذشته معروف به اخباری ها بودند اعتقاد داشتند «کتب اربعه شیعه همه صحیح هستند. چون کسانی که این اخبار را جمع کرده اند اخبار صحیح را جمع و غیر صحیح را حذف کرده اند. و آنان تقسیم چهار گانه احادیث به (صحیح- حسن- موثق- ضعیف) را قبول ندارند، ولی اصولیون در این مسائل با آنان مخالف اند». [8]
حدیث صحیح
روایتى صحیح است که سند آن توسط راویان عادل و امامى در تمام طبقات به معصوم (ع) متصل باشد، بنابراین اگر یکی از راویان حدیثی مهمل باشد، به آن روایت صحیح گفته نمی شود. [9] در این بین فرقی بین کتاب های علمای متقدم یا متأخر نیست.
مشایخ اجازه
یکی از مباحث کلی در علم رجال، وثاقت شیخ اجازه دهنده است. عده زیادی بر این باورند که شیخ اجازه بودن دلالت بر وثاقت دارد؛ زیرا شخصی مثلا مانند شیخ صدوق بعید است که از انسانهای غیر ثقه اجازه نقل کتاب و روایت بگیرد ولی عده دیگری این موضوع را رد می کنند و می گویند: چون کتاب هایی که صاحبان کتب اربعه از آنها نقل کرده است، کتاب های مشهوری بوده اند، بیان مشایخ اجازه فقط برای حفظ سلسله سند است و چون مشایخ نقشی در صحت و سقم روایت نداشته اند، لزوماً جزء ثقات نبوده اند. [10] [11]
عنوان «اصحاب امام صادق(ع)»
این عنوان جزو عناوین مدح شمرده نمی شود؛ زیرا ائمه (ع) به خصوص امام صادق (ع) شاگردان زیادی داشته اند که عده ای از آنان مورد وثوق نبوده و در علم رجال انسان های ضعیفی هستند، به عنوان نمونه عبدالرحمان بن هلقام است که علامه حلی در وصف وی می گوید:« أبو محمد العجلی من أصحاب الصادق (ع) ضعیف؛ ابو محمد عجلی که از اصحاب امام صادق (ع) است، شخص ضعیفی است». [12] از طرفی در علم حدیث به شخص راوی که مدح یا ذمی برایش نرسیده باشد مهمل گفته می شود، [13] پس صرف شاگرد امام صادق (ع) بودن، چون مدح و ذمی برای راویان به حساب نمی آید، راوی را از مهمل بودن خارج نمی کند.
در پایان متذکر می شویم که آیت الله هادوی تهرانی برخی از مباحث رجالی را در کتاب شان که به عنوان «تحریر المقال فی کلیات علم الرجال» منتشر شده است، آورده اند.
[1] به عنوان نمونه در کتاب تاریخ طبری، مولف وقایع تاریخی را با بیان سلسله سند در کتابش می آورد.
[2] وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلا. اسراء، 36.
[3] امام خمینی، سید روح الله،تهذیبالأصول، ج 2، ص 172، اسماعیلیان، قم، 1382ق.
[4] روایت و نحوه استدلال، درباره این قاعده را می توانید در سؤال 312 (سایت: 371) (تعدد شب قدر) ببینید.
[5] [5] ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص 263، نشر نی، تهران، چاپ اول، 1374.
[6] علامه طهرانی در کتاب امام شناسی چنین می گویند:« اصل صدور آنها (روایات تسامح در ادله سنن) از معصوم مسلّم مىباشد. بعضى از آنها صحیحه و بعضى موثّقه و بعضى ضعیفه هستند. و چون صدورشان قطعى است ما در آن تردید و شک نداریم ولى اشکال در دلالت آنها مىباشد که چقدر توسعه دارد؟ ... این روایت موجب بدعتها گردد و آئین و سنّت اسلام را واژگون نماید.» نک: طهرانی، محمد حسین، امام شناسى، ج15، ص 72 ، نشر علامه طباطبایی،مشهد،1426 ق.
[7] طباطبایی،محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج8 ، ص 77، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374ش.
[8] با استفاده از سؤال 6741 (سایت: 6940) (اخباریون و اصولیون).
[9] حریری،محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 82، انتشارات هجرت، قم، 1381ش؛ البته این تقسیم بندی بنا بر نظر متأخرین است که بعد از علامه حلی مشهور شده است، ولی در نگاه علمای پیشین، حدیث یا صحیح بوده است یا ضعیف، نک: همین منبع، ص 39.
[10] برای آگاهی بیشتر به کتاب " کلیات فی علم الرجال"، ص 333، انتشارات جامعه مدرسین، قم،1421، اثر آیت الله سبحانی مراجعه کنید.
[11] با استفاده از سؤال 11727 (سایت: 11820) (بررسی شخصیت علی بن احمد بن محمد بن عمران الدقاق).
[12] حلی، حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، ص 239، دار الذخائر، قم، 1411ق.
[13] فرهنگ اصطلاحات حدیث، ص 135.