لطفا صبرکنید
28224
- اشتراک گذاری
از نگاه قرآن کریم سقوط اخلاقی که در حقیقت موجب سقوط انسان از جایگاه و کرامت انسانی می شود، به عوامل مختلفی بستگی دارد: تعدادی از آیات قرآن بیانگر این است که انسان ها به جهت غفلت و به کار نگرفتن عقل و اندیشه و عمل نکردن به مقتضای آن، کرامت انسانی خویش را از دست داده اند. برخی دیگر از آیات قرآن هوای نفس و دنیا پرستی را عامل سقوط از جایگاه رفیع انسانی معرفی کرده اند. طبق این آیات، سرپیچی و نافرمانی از دستورات الاهی سبب از دست دادن کرامت نزد پروردگار است. در روایات وارده از ائمه (ع) نیز عواملی؛ چون فقر، تملق و چاپلوسی و ... موجب خدشه دار شدن کرامت و شخصیت انسانی به شمار می آیند.
کرامت انسانی یکی از مهم ترین شاخصه های حقیقت انسان به شمار می رود و به همین دلیل است که خداوند به فرشتگان امر فرمود تا در مقابلش به خاک بیفتند. انسان موجودی است که خلقتش در زیباترین شکل و هیئت صورت پذیرفت؛ و به همین جهت تاج کرامت بر سر وی نهاده شد و برتری او بر بسیاری از موجودات جهان هستی اعلام شد.
قرآن کریم از یک طرف در باره جایگاه انسان در عالم هستی می فرماید: "وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلا"؛[1] به تحقیق ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و مورد لطف و کرامت قرار دادیم. در خشکى و دریا براى آنها وسایل حمل و نقل فراهم کردیم و براى آنها روزىهاى حلال و پاکیزه نصیب نمودیم و آنها را بر بسیارى از مخلوقات خویش برترى دادیم.
این آیه برتری بی چون و چرای انسان را بر بسیاری از مخلوقات می رساند. از طرف دیگر آیاتی وجود دارد که این برتری را به چالش می کشد و آن را نفی می کند. طبق آموزه های دینی از نگاه قرآن کریم و روایات، سقوط اخلاقی که در حقیقت موجب سقوط انسان از جایگاه و کرامت انسانی می شود، به عوامل مختلفی بستگی دارد که در این مختصر به برخی از آن عوامل اشاره می کنیم:
1. غفلت و از خود بی گانگی: قرآن کریم در این باره می فرماید: "وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون"؛[2] به تحقیق تعداد بسیاری از جنّ و انس را براى جهنّم آفریدیم، آنها دل هایى دارند که حقیقت را نمىتوانند درک کنند، دیدگانى دارند که [حقایق را] نمىتوانند ببینند و گوش هایى دارند که از شنیدن [کلام حقّ] ناتوانند، آنها مانند چهارپایان اند، بلکه گمراه تر، اینان به واقع افراد غافل و بى توجّه به هشدارهاى الاهى هستند.
در جایی دیگر می فرماید: "إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ"؛[3] به راستی بدترین جنبندگان در پیشگاه خدا، کران و گنگان اند که عقل خویش را به کار نمیگیرند.
این دو آیه نشان میدهد که انسان ها به دلیل به کار نگرفتن عقل و اندیشه و عمل نکردن به مقتضای آن سرزنش شده و در جایگاه حیوانات و یا بدتر از آنان قرار گرفته اند.
2. هوای نفس: برخی دیگر از آیات قرآن هوای نفس را عامل سقوط از جایگاه رفیع انسانی معرفی کرده اند. نظیر: "و پیروی مکن از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل ساخته ایم و از هوای نفس خود فرمان می برد و کار او از حد گذشته است".[4]
هوای نفس دل آدمی را می رباید و نمی گذارد دلی برای او باقی بماند تا محلی برای ورود ایمان شود. پیروی از هوای نفس، انسان را به جایی می رساند که قرآن می فرماید: "ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلین"؛[5] سپس او را به پایینترین مرحله بازگرداندیم.
3. دنیا پرستی: علایق شدید مادی و دنیاپرستی انسان را به هر انحراف و گناهی، می کشاند؛ زیرا سوء استفاده انسان از دنیا و دلبستگی به آن، فریب خوردن، مغرور شدن و غافل شدن از آخرت را به دنبال دارد: "کسانی که به دیدار ما امیدی ندارند و به زندگی دنیا دل بسته و بدان آرامش یافته اند و کسانی که از آیات ما بی خبرند، ایشان به دلیل کردارشان در آتش جای دارند ".[6]
شیطان، از طریق هواهای نفسانی در انسان نفوذ می کند و کار و تلاش وی را تأیید می کند، کارهای زشت را در نظرش تزیین می کند و وی را در انجام آن وسوسه می نماید و با دادن وعده های دروغ و ترساندن از آینده اش، او را از انجام کارهای خیر باز می دارد: "و شیطان کردارشان را برایشان زینت داد، پس ایشان را از راه (خدا) باز داشت و آنها هدایت نخواهند شد".[7]
بنابراین، یکی از آسیب های جدی کرامت انسانی، اسارت عقل انسان در خواسته های هوای نفس است. کسی که عقلش در اسارت نفس اماره و خواسته های نفسانی است، چگونه می تواند از کرامت و منزلت انسان بهره مند شود؟!
این آیات یکی از دلایل لگد مال شدن کرامت انسانی و سقوط از مقام جانشینی خدا به پایین ترین درجه حیوانی و پست تر از آن را کنار گذاشتن عقل و پیروی کوکورانه از هواهای نفسانی بیان می کنند.
پس کرامت انسان در اطاعت خدا است. انسان باید بداند که جز در برابر حق تعالی سر خم نکند و جز او را بندگی ننماید تا گوهر کرامتش آسیب نبیند و به رشد و کمال خود برسد. انسان با اطاعت خدای کریم به اعتلای روحی می رسد و از پستی و فرومایگی پاک می شود. کرامت حقیقی در اطاعت و بندگی حق تعالی، پروا داشتن از خدا و پاس داشتن حرمت های الاهی و تقوا پیشه کردن است: "إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریم".[8] "وَ مَنْ یُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ".[9]
بنابراین، سرپیچی و نافرمانی از دستورات الاهی سبب از دست دادن کرامت نزد پروردگار است. انسان کریم خدایی را که کریم ترین است و کرامت و موهبت او است، نافرمانی نمی کند و گوهر کرامت را به معصیت نمی آلاید، چنان که امام علی (ع) فرمود: "من کرمت علیه نفسه، هانت علیه شهواته"؛[10] هر کس کرامت نفس داشته باشد، شهوات و تمایلات نفسانی نزد او خوار و حقیر است.
ائمه (ع) نیز در روایات به برخی از عوامل و عللی که باعث خدشه دار شدن کرامت و شخصیت انسانی می شود، اشاره کرده اند که به بیان نمونه ای از آن بسنده می کنیم:
4. فقر: شاید هیچ پدیده ای به اندازه فقر زمینه ساز لگد مال شدن عزت نفس انسان ها نباشد. این مسئله واقعیتی انکار ناپذیر است؛ چرا که به واسطه تنگ دستی و فقر، کرامت نفس و حرمت انسان ها مخدوش خواهد شد؛ از این رو است که علی (ع) می فرماید: "اللهم صن وجهی بالیسار، ولاتبذل جاهی بالاقتار"؛[11] خدایا آبرویم را با بی نیازی حفظ کن و با تنگ دستی منزلت اجتماعی مرا کاهش مده. و یا می فرماید: "انّ الفقر مذلّة للنفس..."؛[12] و " الفقر موت الاکبر"؛[13] این که در روایت آمده است: "کاد الفقر ان یکون کفراً"[14] شاید اشاره به همین نکته باشد.
این سخن امام به این نکته صراحت دارد که فقر آبروی انسان را از بین می برد و باعث می شود حرمت و کرامت او ضایع شود. انسان فقیر مجبور می شود گوهر عزت و مناعت خود را زیر پا نهد و به بندگان خدا چشم بدوزد و از آنها لطف و مرحمت انتظار داشته باشد و از همین جا است که زمینه های ستایش و تملق افراد فراهم می شود و با تملق و چاپلوسی، عزت نفس و کرامت انسانی تا حد زیادی سقوط می کند.
البته، گفتنی است که فقر برای اولیای خدا و انسان های وارسته فخر و موجب تکامل آنها است، اما مگر چند درصد از مردم جامعه این چنین اند و می توانند در مقابل غول فقر و تنگ دستی مقابله کنند و آن را نردبان تکامل و تعالی نفس قرار دهند. اگر این گونه بود که این همه روایات در مذمت و نکوهش فقر وارد نمی شد. و جوامع فقیر و عقب مانده باید مملو از انسان های عارف، مؤمن ومتقی باشد، در حالی که نه تنها چنین نیست، بلکه برعکس ... .
4. طمع: یکی از موانع عمده دست یابی به کرامت انسانی طمع ورزی است. ای بسا که انسان طمع کار برای دست یابی به خواسته هایش، خود را در برابر هر چیزی خوار و ذلیل کند؛ از این رو است که امام می فرماید: "من طمع ذل و تعنی"؛[15] طمع کار ذلیل خواهد شد و ... .
جمع بندی:
در بازکاوی دیدگاه قرآن و روایات، خطراتی که در کمین کرامت و شخصیت انسانی قرار دارند و آن را به جد تهدید می کنند، فراوان اند که برخی از آنها عبارت اند از: غفلت و از خود بی گانگی، پیروی از هوای نفس، دنیاپرستی، فقر، طمع و ... .
[1] اسراء، 70.
[2] اعراف، 179.
[3] انفال، 22.
[4] کهف، 28.
[5] تین، 5.
[6] یونس، 7و 8.
[7] نمل، 24.
[8] نساء، 31.
[9] حج، 18.
[10] مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 67، 78، موسسه الوفاء، بیروت، 1404ق.
[11] نهج البلاغه، خ 225.
[12] تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص 365، الفصل الاوّل ذمّ الفقر، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.
[13] نهج البلاغة، حکمت، 154.
[14] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 307، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[15] غرر الحکم، ص 298.