لطفا صبرکنید
50391
- اشتراک گذاری
انسان در برابر خداوند دارای دو مقام و جایگاه است: یکی مقام انسان ها در جریان تکوین و آفرینش و دیگری مقام انسان ها در سیر رشد از نقص به سوی کمال.
در مورد اول طبق بیان آیات و روایات بین نوع آدمی، سیاه و سفید، عرب و عجم، زن و مرد، فرقی وجود ندارد و تمام انسان ها دارای مقامی شریف و بلند مرتبه اند.
اما در مورد مقام دوم که در آن انسان دارای اختیار است، آدمی به مقدار بهره مندی از تقوا، دارای ارزش است. به عبارت دیگر، انسان ها همگی به هنگام خلق دارای مقامی یکسان اند، اما زمانی که دارای اختیار می شوند، هر یک به تناسب بهره ای که از تقوا دارند، دارای ارزش هستند.
برای روشن شدن بحث، لازم است مسئله از دو جهت مورد بررسی واقع شود:
1. مقام انسان ها در برابر خداوند متعال، در جریان تکوین و آفرینش: اگر بخواهیم انسان مجرد از هر بدی و خوبی، یعنی انسان به ما هو انسان را در نظر بگیریم و در مورد مقام آن در نزد خداوند بحث کنیم، به این نکته می رسیم که انسان ها دارای مقام بالایی نسبت به دیگر موجودات هستند، و به اصطلاح دارای کرامت ذاتی هستند. این نوع کرامت حاکی از عنایت ویژه پروردگار به آدمی است و به اختیار انسان ربطی ندارد؛ یعنی انسان چه بخواهد و چه نخواهد، از این کرامت برخوردار است.
در مورد کرامت ذاتی انسان می توان به نکاتی اشاره نمود:
الف- بخشش کرامت به انسان: انسان طبق فرموده خداوند، بزرگ مرتبه و مسلط بر کائنات شمرده شده است.
قرآن مجید در این باره میفرماید: "ما بنیآدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا مسلط کردیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتری دادیم".[1]
ب- جانشین خدا بودن: قرآن مجید میفرماید: "به یاد آور زمانی را که خداوند به فرشتگان فرمود: به راستی روی زمین جانشین قرار خواهم داد".[2] این خلافت ویژه آدم (ع) و برخی از فرزندان او که به مقام عالی انسانی و علم به اسمای الاهی دست یافتهاند میباشد.
ج- کارگزار بودن جهان برای آدمی: آیات زیادی از تسخیر جهان و آفرینش آنچه در زمین است، برای انسان سخن میگوید که جایگاه رفیع وی را میرساند، مانند آیه: "سخّر لکم ما فی السموات و ما فی الارض جمیعاً"؛ آنچه در آسمان و زمین است تسخیر شما قرار دادیم".[3]
د- امانتدار بودن انسان: انسان امانت دار خدا است و رسالت و مسئولیت دارد. قرآن مجید میفرماید: "ما امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوهها عرضه کردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند، اما انسان بار امانت را به دوش کشید و پذیرفت".[4]
تا این جا اثبات شد نفس آدمی از هر نوع، سیاه و سفید، عرب و عجم، زن و مرد، در برابر خداوند دارای مقامی رفیع است. البته از آنچه در موارد بالا ذکر شد، از جمله آیه "وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ" و همچنین سایر آیات، روشن می شود که تمامی انسان ها علاوه بر داشتن مقام رفیع در نزد خداوند، یکسان هم هستند.
مفسر بزرگ علامه طباطبائی در تفسیر گران سنگ المیزان در ذیل آیه "وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ" می گوید: مراد از آیه، بیان حال جنس بشر است، صرف نظر از کرامت هاى خاص و فضائل روحى و معنوى که به عدهاى اختصاص داده، بنابر این، این آیه مشرکان، کفار و فاسقان را زیر نظر دارد، چه اگر نمىداشت و مقصود از آن انسانهاى خوب و مطیع بود، معناى امتنان و عتاب درست در نمىآمد.[5]
آنچه گفته شد تنها در آیات قرآن مطرح نشده است بلکه در روایاتی نیز به این موضوع پرداخته شده است. در ذیل به برخی از این روایات اشاره می شود:
راوی چنین می گوید: سلمان فارسی داخل مسجد شد، رسول خدا (ص) از جای خویش بلند شد احترامش نمود و او را در کنار خویش در صدر مجلس نشاند و به تناسب سن و شخصیتش او را اکرام نمود. در این هنگام عمر داخل شد و چنین صحنه ای را دید، گفت این عجمی کیست که در میان عرب در صدر مجلس نشسته است. پیامبر اکرم با شنیدن این سخن بر منبر رفت و خطبه خواند و فرمود: "ای مردم از زمان آدم تا به امروز.... عرب را بر عجم و ... برتری و فضلی نیست، مگر به تقوا".[6]
در حدیثی دیگر از امیر المومنین نیز به این موضوع اشاره شده است. حضرت می فرمایند: همه موجودات سنگین و سبک، بزرگ و کوچک، نیرومند و ضعیف، در اصول حیات و هستی یکسانند.[7]
پیامبر (ص) در روایتی دیگر فرموده است : "یچ چیزی نزد خداوند گرامی تر از فرزند آدم نیست".[8]
نتیجه اینکه تمامی انسان ها در مقام تکوین در مقابل خداوند یکسان اند.
2. مقام انسان ها در برابر خداوند متعال، در سیر رشد از نقص به کمال: تا این جا یکسان بودن انسان ها در مقام تکوین روشن شد. اما در مقام رشد و تکامل، مسلما انسان ها دارای درجاتی متفاوت اند. در این قسمت ملاک ارزشمندی هر کس تقوا است، همان گونه که خداوند فرموده است: "إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ".[9] بر این اساس؛ انسان ها در برابر خداوند یکسان نیستند و به تناسب بهره ای که از تقوا دارند طبقه بندی می شوند. در این راستا تفاوت انسان ها در برخورداری از محبت خداوند و به میزان قرب آنها به خدا باز می گردد. نه رنگ، نژاد، قوم، زبان و غیره، بلکه هرکسی ایمان، عمل صالح و معرفت را کسب کند، انسانی کامل؛ و هر که شرک، گناه و نفاق را کسب کند انسانی ناقص است.
بدین ترتیب امامان و پیامبران در اعلی درجه قرب به حضرت حق قرار دارند، و انسان های پست و نادان در اسفل سافلین نقص و کاستی.
[1] "وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا". اسراء، 70.
[2] "وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ". بقره، 30.
[3] " وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ". جاثیه، 13.
[4] " إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً". احزاب، 72.
[5] طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج13، ص214.
[6]محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 89، "قَالَ بَلَغَنِی أَنَّ سَلْمَانَ الْفَارِسِیَّ دَخَلَ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ ص ذَاتَ یَوْمٍ فَعَظَّمُوهُ وَ قَدَّمُوهُ وَ صَدَّرُوهُ إِجْلَالًا لِحَقِّهِ وَ إِعْظَاماً لِشَیْبَتِهِ وَ اخْتِصَاصِهِ بِالْمُصْطَفَى وَ آلِهِ ص فَدَخَلَ عُمَرُ فَنَظَرَ إِلَیْهِ فَقَالَ مَنْ هَذَا الْعَجَمِیُّ الْمُتَصَدِّرُ فِیمَا بَیْنَ الْعَرَبِ فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمِنْبَرَ فَخَطَبَ فَقَالَ إِنَّ النَّاسَ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى یَوْمِنَا هَذَا مِثْلُ أَسْنَانِ الْمُشْطِ لَا فَضْلَ لِلْعَرَبِیِّ عَلَى الْعَجَمِیِّ وَ لَا لِلْأَحْمَرِ عَلَى الْأَسْوَدِ إِلَّا بِالتَّقْوَى الْخَبَرَ".
[7] نهج البلاغه، خ 185، ص256.
[8] محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج1، ص210.
[9] حجرات، 13.