لطفا صبرکنید
41505
- اشتراک گذاری
"اخدود" به معناى گودال بزرگ یا "خندق" است. منظور در این جا خندق هاى بزرگی است که مملو از آتش بود تا شکنجهگران مؤمنان را در آنها بیفکنند و بسوزانند.
در این که این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومى است؟ و آیا این یک ماجراى خاص و معین بوده، و یا اشاره به ماجراهاى متعددى از این قبیل در مناطق مختلف جهان است؟ در میان مفسران و مورخان مورد بحث و گفت و گو است. معروف ترین نظر آن است که مربوط به "ذو نواس" آخرین پادشاه "حمیر" در سرزمین یمن است. بنابراین، "اصحاب اخدود" جباران ستمگرى بودند که زمین را مىشکافتند و آن را پر از آتش نموده، مؤمنان را به جرم این که ایمان دارند در آن مىانداختند، و تا آخرین نفرشان را مىسوزاندند.
"اخدود" به معناى گودال بزرگ یا "خندق" است.[1] منظور در این جا خندق هاى بزرگی است که مملو از آتش بود تا شکنجهگران مؤمنان را در آنها بیفکنند و بسوزانند.
در این که این ماجرا مربوط به چه زمان و چه قومى است؟ و آیا این یک ماجراى خاص و معین بوده، و یا اشاره به ماجراهاى متعددى از این قبیل در مناطق مختلف جهان است؟ در میان مفسران و مورخان مورد بحث و گفت و گو است. معروف تر از همه آن است که مربوط به "ذو نواس" آخرین پادشاه "حمیر"[2] در سرزمین یمن است.
ذو نواس که آخرین نفر از سلسله گروه "حمیر" بود به آیین یهود درآمد، و گروه حمیر نیز از او پیروى کردند، او نام خود را "یوسف" نهاد، و مدتى بر این منوال گذشت، سپس به او خبر دادند که در سر زمین "نجران" (در شمال یمن) هنوز گروهى بر آیین نصرانیت اند، هم مسلکان ذو نواس او را وادار کردند که اهل نجران را مجبور به پذیرش آیین یهود کند. او به سوى نجران حرکت کرد، و ساکنان آن جا را جمع نمود، و آیین یهود را بر آنها عرضه داشت و اصرار کرد آن را پذیرا شوند، ولى آنها ابا کردند، حاضر به قبول شهادت شدند. اما حاضر به صرف نظر کردن از آیین خود نبودند.
ذو نواس دستور داد خندق عظیمى کندند و هیزم در آن ریختند و آتش زدند، گروهى را زنده زنده به آتش سوزاند، و گروهى را با شمشیر کشتند و قطعه قطعه کردند، به طورى که عدد کشته شدگان و سوختگان در آتش به بیست هزار نفر رسید![3]
داستان فوق به صورت هاى متفاوت و مفصل در بسیارى از کتاب های تفسیر و تاریخ آمده است؛ مجمع البیان، تفسیر ابو الفتوح رازى، تفسیر کبیر فخر رازی، روح المعانى و تفسیر قرطبى ذیل آیات مورد بحث در سوره بروج، همچنین ابن هشام در سیره[4] خود و ...، آن را نقل کرده اند.
از آنچه بیان شد، روشن مىشود که این شکنجهگران بی رحم، سرانجام به عذاب الاهى گرفتار شدند و انتقام خون هایى که ریخته بودند در همین دنیا از آنها گرفته شد، و عذاب حریق و سوزنده قیامت نیز در انتظارشان است.
آنچه در مورد اصحاب اخدود گفته شد، موافق نظریه معروف و مشهور است، ولى روایات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد که نشان مىدهد اصحاب اخدود تنها در "یمن"، و در عصر "ذو نواس" نبودند، تا آن جا که بعضى از مفسران ده قول در باره اصحاب اخدود نقل کردهاند.[5]
علامه طباطبائی در المیزان می گوید: ... و کلمه "اخدود" به معناى شکاف بزرگ زمین است، و "اصحاب اخدود" جباران ستمگرى بودند که زمین را مىشکافتند و آن را پر از آتش نموده، مؤمنان را به جرم این که ایمان دارند در آن مىانداختند، و تا آخرین نفرشان را مىسوزاندند. ... جمله "قتل اصحاب الاخدود" نفرین بر آنان است، نه این که خواسته باشد خبر دهد، و منظور از "قتل"، لعنت و طرد از درگاه خداى تعالى است.[6]
البته برخی از مفسران گفتهاند: مراد از "اصحاب اخدود" مردان و زنان مؤمنى هستند که در آن قوم سوخته شدند، و جمله "قتل" مىخواهد خبر دهد که این مردان و زنان به وسیله سوختن در آتش کشته شدند، نه این که بخواهد بر آنان نفرین کند.[7]
[1] راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده "خد".
[2] حمیر قبیلهاى بود از قبایل معروف یمن، نقل از مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 338، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[3] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق، موسوی جزایری، سید طیب، ج 2، ص 414، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367ش.
[4] ج 1، ص 35.
[5] مشروح این ماجرا را می توانید در تفسیر نمونه، ج 26، ص 338- 340 مطالعه کنید.
[6] طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج 20، ص 251، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[7] طبرسی، مجمع البیان، 26، ص 422، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش.